11 سپتامبر در قرارگاههای مجاهدین خلق چه گذشت؟!

شهریورماه سال 1382 همزمان با یازده سپتامبر سال 2001 رجوی در قرارگاه باقرزاده همه را به نشست آورد. فضای عمومی این گونه بود که انگار اتفاق خاصی افتاده است. بعد در سالن فیلم حمله انتحاری توسط هواپیماهای مسافربری به برج های دوقلو در نیویورک پخش شد، این فیلم چندین بار نمایش داده شد. وقتی رجوی وارد سالن نشست شد اعضای اسیر طبق معمول با سوت و کف او را تشویق کردند.

رجوی بی درنگ به اتاق فرمان دستور داد فیلم را پخش کنند. برای اولین بار بود ما به صورت مستقیم از تلویزیون سی ان ان خبر را دریافت می کردیم با فرو ریختن برج دوقلو تعداد بسیار زیادی به وجد آمده و خوشحالی می کردند، رجوی هم کیف می کرد و دستور داد دوباره صحنه های دلخراش را پخش کنند. کف و سوت سالن را پر کرده بود و سپس با پخش شیرینی در سالن و پخش ترانه ها به شادی و پایکوبی مشغول شدند .بعد از چند ساعت مشخص شد این عملیات توسط القاعده به رهبری بن لادن صورت گرفته و رسما آنان مسئولیت این عملیات را بعهده گرفتند.

رجوی سکوت را شکست و گفت فعلا نمی توانیم در مورد این عملیات موضع بگیریم تا همه چیز روش شود! وی ادامه داد این عملیات توسط القاعده و بن لادن انجام گرفته ولی بسیار بزرگ و شگرف است. او در ادامه عنوان داشت با این که نمی توانیم موضع صریح بگیریم اما اعلام جنگ بر علیه آمریکا و امپریالیسم است . او ادامه داد درست است که ملاعمر و بن لادن متحجر و عقب مانده اند و سپس رو به مریم رجوی کرد و گفت اینها چه کار کردند ببر کاغذی را به زانو در آوردند! ما که گفته بودیم امپریالیزم ببر کاغذی است. وقتی القاعده با اسلام ارتجاعی و عقب مانده اش چنین عملیاتی را رقم زد پس بدانید اگر اسلام انقلابی عمل کند چه ها خواهد کرد (منظور از اسلام انقلابی، اسلام متحجر خودش بود) رجوی متوهم فکر می کرد از القاعده جلوتر است .

دیری نپایید آمریکا به بهانه مبارزه با القاعده افغانستان را اشغال کرد و سپس حامد کرزای روی کار آمد، حالا دیگر نوبت عراق بود زیرا از قبل عراق را تهدید کرده بود. رجوی در نشست گفت که سیدالرئیس (صدام حسین) 7 میلیون نیروی مسلح دارد و نیروهای آمریکایی نمی توانند مانند افغانستان عراق را اشغال کنند. در عراق خانه به خانه با آمریکایی ها خواهند جنگید و عراق به ویتنام دیگری تبدیل خواهد شد. رجوی نتیجه گرفت که آمریکا به چنین کار احمقانه ای دست نمی زند. مدتی بعد رجوی در قرارگاه مجدداً نشست گذاشت و به همه اعلام آماده باش داد که نیروهای آمریکایی آخرین هشدار را به صدام حسین داده اند. رجوی در آن نشست به ما گفت اگر آمریکایی ها به قرارگاه ما حتی یک گلوله شلیک کنند ما بی محبا به سمت مرزها حرکت می کنیم و به آمریکایی ها می گوییم برو گم شو و ادامه داد اگر آمریکایی ها مزاحمت ایجاد کردند می گوییم ما به خانه خودمان می رویم و تا آخرین گلوله هم می جنگیم !

بالاخره نیروهای آمریکایی صدام را سرنگون کردند و در بمباران قرارگاههای سازمان تعداد زیادی کشته شدند. جالب این است که وقتی رجوی تعادل قوا را علیه خودش حس کرد ناگهان در کمال تعجب دستور داد در برابر آمریکایی ها پرچم سفید را بلند کنیم ! آمریکایی ها وارد قرارگاه اشرف شدند، ژنرال ادی اورنر با مژگان پارسائی ملاقات کرد و گفت اگر سلاح هایتان را تحویل ما ندهید قرارگاه اشرف را با خاک یکسان می کنیم. رجوی وقتی دید سمبه پر زور است مثل همیشه از موضعش پایین آمد. سپس به نیروهایش گفت من بین سلاح و صاحب سلاح، صاحب سلاح را انتخاب کردم. خلع سلاح شدیم و سلاح ها را در یک مراسم با شکوهی تحویل نیروهای آمریکایی دادیم .

بعد از این سازمان خط موازی با آمریکا را در پیش گرفت در حالی که صدام هنوز در خفا بسر می برد. رجوی به تنها یار صدیقش هم خیانت کرد و اطلاعاتی را در رابطه با صدام به آمریکایی ها داد و در جوار قرارگاه اشرف، آمریکایی ها برای خودشان قرارگاهی را دایر کردند تا قرارگاه اشرف را زیر نظر داشته باشند. و هر هفته به هر مناسبتی افسران و سربازان آمریکایی را دعوت می کردند و پذیرایی گرمی از آنها می کردند.

من خودم به عنوان نفر پشتیبان در این مهمانی ها حضور داشتم و می دیدم که چه ولخرجی و خوش خدمتی برای نیروهای آمریکایی می شد. برای پیش برد خط موازی با آمریکا همه کار کردند حتی شعارها و سرودهایی که ضد آمریکایی بودند را در تشکیلات جمع کردند و کتاب هایی هم که در این زمینه وجود داشت به صورت سانسور شده به افراد جدید الورود آموزش می دادند. از آن تاریخ به بعد تمامی موضع گیری ها و فعالیت های سازمان در راستای وطن فروشی در ارتباط با آمریکایی ها بود. نقش آمریکا در عراق برای رجوی این بود که جای صدام را برایش پر کرد تا شاید روزگاری در راستای وطن فروشی بر علیه مردم ایران مورد مصرف قرار بگیرند !

گلی

خروج از نسخه موبایل