در سایت خبرگاه مطلبی به قلم آقای محمود. ر در رابطه با جدیدترین چماقداری مجاهدین در پاربس تحت عنوان: " دو هیج به ضرر مردم و اپوزیسیون " به چاپ رسیده است.
از نوشته آقای محمود.ر چنین استباط می شود که ایشان خودشان هم به هر کم و کیفی مدتی از عمرشان را با مجاهدین سر کرده و اکنون نیز مسائل مربوط به آنها را پیگیری و دنبال می نمایند.
آقای "محمود. ر" از منظر متفاوتی واقعه 17 ژوئن 2007 را مورد نفد و بررسی قرار داده و نهاینا نتبحه گیری کرده اند که این قبیل حرکات وحشیانه هیچ کمکی به جنبش آزادیخواهی مردم ایران نکرده و هیچ نتیجه مثبتی هم برای مجاهدین نخواهد داشت و…
من با برخی از نکته نظرات مطرح شده در نوشته آقای "محمود. ر" موافقم. اما مسئله ای که باعث شد تا این یادداشت را بنویسم پاراگراف زیرین است:
آیا اعضای جدا شده از مجاهدین به راستی هیچ نقشی در شعله ور کردن و گسترش درگیری نداشته اند؟ در این صورت و چنانچه فقط مورد حمله قرار گرفته اند، دستگیری محمد حسین سبحانی (که حرفهای جدی در رابطه با برخی ارتباطات مشکوک وی هست) که بعد از گذشت چند روز هنوز آزاد نشده است به چه دلیل بوده و آیا واقعا پلیس فرانسه تصادفا سبحانی را با اعضای مجاهدین اشتباه گرفته؟
آقای "محمود. ر" با همه تلاشی که کرده تا در طول بحث روال منطقی و قابل قبولی را پیش ببرد؛ در این مورد با کمال تاسف رعایت انصاف؛ عدالت, امانتداری و دمکراسی را نکرده است. ماشاء الله هزار ماشاء الله همه ما سالهاست در ممالک دمکراتیک زندگی می کنیم. در اینجا ضمن اینکه محدوده آزادی بیان بسیار وسیع و گسترده است؛ اما متقابلا امنیت قضایی؛ حریم خصوصی افراد؛ سیستم قضایی و حقوقی کارآمد و مدافع کار و زندگی فرد فرد افراد جامعه هم وجود دارد. در این جوامع همه افراد از هرگونه اتهامی مبرا هستند مگر اینکه در دادگاهی صالحه جرم مربوطه اثبات شده باشد. حتی هیچ مجرمی مجبور به همکاری با سیستم قضایی و پلیس جهت اثبات جرم نیست. افراد را هم شکنجه نمی کنند تا به جرم های کرده و ناکرده شان اعتراف کنند.
سوالی که می شود از آقای "محمود. ر" پرسید این است که شما با اتکاء به چه منبع و اطلاعاتی در رابطه با آقای سبحانی ادعا می کنید که: که حرفهای جدی در رابطه با برخی ارتباطات مشکوک وی است.
من به هیچ وجه قصد دفاع و یا حمایت از آقای سبحانی را ندارم. زیرا معتقدم سابقه مبارزاتی ایشان و تلاش بیش از دو دهه ابشان در راه آزادی و دمکراسی روشن تر از آن باشد که نیاز به دفاع داشته باشند.
انصاف داشته باشیم. در همین خارج از کشور چند تن نظیر آقای سبحانی وجود دارند که این همه در مسیر نیل به یک حکومت مردم سالار در ایران بهاء پرداخته باشند.
وی که دو دهه پیش مهندس هلی کوپتر سازی بود و اگر می خواست می توانست زندگی بسیار راحت و بی دردسری برای خود و خانواده اش فراهم کند. اما از آنجائیکه عشق مردم و عشق آزادی داشت شغل و موقعیت خوب اجتماعی را رها کرده و دست زن و بچه را گرفته و به دنبال مجاهدین که فکر می کرد مدینه فاضله اش می باشند به ناکجاآباد عراق رفت. رژیم جمهوری اسلامی بردار کوچکترش را اعدام کرد. سبحانی به دلیل توانمندیهایش مسئولیتهای مهم و متعددی را در مجاهدین بر عهده گرفت و جزو شورای مرکزی مجاهدین بود و مدتی هم جزو کادر حفاظت رجوی بود. از یک نقطه ای اختلافات سبحانی با رهبری مجاهدین آغاز شد. به جرم مخالفت با خط انحرافی رجوی 8 سال را در زندانهای متعدد مجاهدین در حبس بود. همین محمد حیاتی و ابریشمچی و سادات دربندی و ابراهیم ذاکری زندان بانانش بودند. پس از تحمل 8 سال زندان و شکنجه؛ رجوی در اوج نامردی سبحانی را تحویل استخبارات عراق داد و صدامیان هم وی را به زندان مخوف ابوغریب منتقل کردند. در معامله ای که بین رژیم جمهوری اسلامی ایران و رژیم سرنگون شده صدام حسین صورت گفت؛ آقای سبحانی به همراه 50 تن دیگر از معترضین تحویل رژیم جمهوری اسلامی شدند. مدت زمان کوتاهی پس از ورود به ایران آقای سبحانی موفق به خروج از ایران شده و در مدت بسیار کوتاهی پناهندگی سیاسی از دولت آلمان دریافت کردند. در طی چند سالی هم که در کشور آلمان سکونت دارند تلاش داشته اند انبوه تجارب خود و زوایای پنهان و یا کمتر آشکار فرقه رجوی را به جهانیان نشان دهند.
اگر مجاهدین این چنین هیستریک و جنون آمیز تلاش در خراب کردن چهره و شخصیت اقای سبحانی می کنند ریشه در حقیقتی انکار ناپذیر دارد. آقای سبحانی سندی زنده از جنایات رجوی است. ایشان قریب به دو دهه بالاترین مسئولیت های تشکیلانی و اجرایی را در مجاهدین بر عهده داشته اند و به همین دلیل اطلاعات و شناخت بسیار عمیق و ریشه ای از ساختارتشکیلانی مجاهدین و تبهکاریهای رجوی دارند.
پتانسیل، توانمندی؛ قدرت تحلیل؛ مایه گذاری، شجاعت و شهامت و پیگیر بودن آقای سبحانی در مبارزه و افشای همزمان رژیم جمهوری اسلامی و فرقه رجوی وی را به سوژه شماره یک برای مجاهدین بدل کرده است. و مجاهدین برای اینکه وی را از سر راه بردارند و یا ناکارآمدش بکنند به هر ترفندی دست می زنند.
آقای اکبر گنجی که زمانی جزو پیکره رژیم جمهوری اسلامی بود؛ از یک نقطه ای حساب خود را از رژیم جمهوری اسلامی در شکل کنونی اش جدا کرد. بهای مرتد شدن به رژیم جمهوری اسلامی را هم با سپری کردن چندین سال از عمرش در زندانهای جمهوری اسلامی پرداخت. بعد از آزادی از زندان به خارج از کشور آمده و بعنوان یک مصلح و اندیشمند عزیز و گرامی شمرده می شود.
آیا آقای سبحانی کمتر از آقای گنجی بهای دگر اندیشی و دگرباش بودنش را پرداخته است؟
حداقل رژیم جمهوری اسلامی علیرغم تمامی جرم و جنایت هایش همسر آقای گنجی را از وی به گروگان نگرفت.
زمانیکه اقای سبحانی به پایگاههای مجاهدین در عراق رفت,؛ همسر و فرزند و خانواده ای داشت. اما موقع خروج از عراق همسرش گروگان جسمی و ذ هنی رجوی در عراق به جا ماند. دخترش سارا هم که سالها قبل در پروژه جدایی کودکان از خانواده ها از وی جدا شده و به کشور دانمارک فرستاده شده بود سالهای جوانی و شکل گیری شخصیت اش را دور از پدر و مادر واقعی خود سپری کرد و زمانیکه آقای سبحانی امکان ملاقات و بودن با دخترش سارا را داشت و تمامی وجودش از عشق و عاطفه به سارا موج می زد و بالاترین قسم اش ؛ قسم به جان سارا بود؛ اما دیگر برای خیلی جیزها دیر شده بود.
از موضع چوخ بختیاری و بی مسئولیتی خیلی ادعاهای روا و ناروا می توان داشت. اما بازی کردن با شخصیت و آبروی دیگران برای هیچکس شخصیت و آبرو نمی آورد. وگرنه مجاهدین اینقدر رسوای عالم نبودند.
مجاهدین با سلاح فرسوده و زنگ زده افتراء و تهمت زنی بیهوده تلاش می کنند مخالفین خود را از ناکار کنند. مدیر مسئول محترم سایت خبرگاه و خود آقای " محمود. ر" هم در این سیکل ارتجاعی هیچ فرقی با آقای سبحانی و بقیه جدا شده گان از فرقه رجوی ندارند.
در انتهاء دوست دارم از آقای " محمود. ر " خواهش کنم اگر مدرکی در رابطه با ادعاهایی که در رابطه با آقای سبحانی دارید (به غیر از مزخرفاتی که رجوی می گوید) لطفا افشاء کنید تا دیگران هم روشن شوند. اگر مدرکی ندارید؛ یک پوزش به آقای سبحانی بدهکارید. یهتر است مرز مروت و مردانگی را رعایت کنید. با آبروی دیگران بازی کردن شایسته انسانهای شریف نیست.
کریم حقی، بیست و پنجم ژوئن 2007