پیش بینی های مسعود رجوی

آخرین باری که مسعود رجوی را دیدم اواخر زمستان سال 1381 در بغداد بود. به تازگی محل مأموریت من در بخش روابط بین المللی سازمان مجاهدین خلق، از لندن به بروکسل (مرکز پارلمان و اتحادیه اروپا) منتقل شده بود و از سفری از یونان (به عنوان رئیس دوره ای اتحادیه اروپا) برگشته بودم.

نشست محدودی بود که تعدادی از مسئولین بالای سازمان هم حضور داشتند. موضوع صحبت حمله احتمالی آمریکا به عراق بود که آن روزها بحث داغ رسانه ها بود. هر جا در اروپا می رفتیم و با هر کس که ملاقات می کردیم سؤال از ما این بود که در صورت حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین موضع مجاهدین خلق چه خواهد بود.

مسعود رجوی در آن نشست بعد از مقدمه چینی و توضیحات مفصل به این نتیجه گیری رسید که اولاً آمریکا هرگز به عراق حمله نکرده و صدام حسین را سرنگون نخواهد کرد چرا که در این صورت عراق را دو دستی تقدیم جمهوری اسلامی نموده است و ثانیاً اگر چنین کاری انجام دهد محدودیت ها در عراق از روی ارتش آزادیبخش ملی برداشته خواهد شد و نیروهای سازمان فوراً راه مرزهای ایران را در پیش می گیرند و کار جمهوری اسلامی را یکسره می کنند.

یکی دو ماه بعد آمریکا به عراق حمله کرد و صدام حسین را سرنگون نمود و نیروهای مجاهدین خلق نه تنها راه مرزهای ایران را در پیش نگرفتند بلکه تماماً در پادگان اشرف تسلیم و خلع سلاح شدند و نهایتاً به اردوگاه ترانزیت لیبرتی و بعد به بیش از هزار کیلومتر دور از مرز یعنی آلبانی منتقل گردیدند.

این اولین پیش بینی مسعود رجوی نبود که درست از آب در نمی آمد و خلاف آن اتفاق می افتاد. پیش بینی قبلی رجوی این بود که جنگ ایران و عراق با یک جرقه مجدداً شعله ور خواهد شد و ارتش آزادیبخش ملی به شرکت در جنگ علیه میهن و به نفع دشمن باز خواهد گشت و نهایتاً مسعود رجوی به آرزوی دیرینه اش یعنی دست یافتن به قدرت در تهران خواهد رسید.

مسعود رجوی

مسعود رجوی هر کم و کسری که داشته باشد قطعاً مشکل کم رویی ندارد و اگر هزار بار هم پیش بینی هایش غلط از آب در آید آن را به حساب شانس و اقبال می گذارد، یا از نیروهایش طلبکار می شود که مقصر بوده اند و کم کاری داشته اند، و به سراغ پیش بینی بعدی می رود. او اعتقاد دارد که بالأخره باید یک روزی شانس بیاورد و پیش بینی اش محقق شود.

از سال 1360 که مسعود رجوی پا به فرانسه گذاشت و آلترناتیو خود را اعلام نمود تا به امروز، او هر ساله وعده می دهد که امسال سال آخر است و رژیم سرنگون خواهد شد و سپس سال بعد مجدداً مهلت را تمدید می کند. این سیاق بیش از 40 سال است که ادامه دارد.

مشکل در این نیست که مسعود رجوی مدام پیش بینی می کند ولی محقق نمی شود، بلکه مشکل یک مقوله کاملاً حقوق بشری است که هم اکنون نزدیک به دو هزار نفر اسیر ذهنی سازمان مجاهدین خلق در اردوگاهی منزوی و دور افتاده در آلبانی گرفتار هستند که از کمترین حقوق انسانی، از جمله حق ارتباط با خانواده، محروم می باشند.

در تظاهرات برلین به تاریخ 30 مهر 1401 که تمام نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، حتی با سیاست ها و اهداف و عملکردهای ضد یکدیگر، جمع شده بودند خبری از سازمان مجاهدین خلق نبود. از دو حالت خارج نیست: یا این سازمان دیگر توان بسیج حداقل نیرو، حتی در حد حمل چند عکس و آرم و پلاکارد، را ندارد، یا این که آنقدر منفور است که هرگز اجازه کمترین حضور از جانب برگزار کنندگان نیافته است.

در هر حالت وقت آن فرا رسیده است که مسعود و مریم رجوی کنار بکشند و فرقه مجاهدین خلق را که به غیر از خیانت و جنایت چیزی در کارنامه ندارد منحل نمایند و اعضای گرفتار در آلبانی را آزاد سازند تا به دنبال سرنوشت خود بروند و آزادانه و آگاهانه مشی زندگی شان را انتخاب کنند.

ابراهیم خدابنده

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا