در هنگامه اعتراضات ایران، حساب کاربری توییتر مریم رجوی بخش نظرات کاربران را مسدود کرده است این در حالی است که او در سر در صفحهاش خود را “رییس جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران” معرفی کرده است.
حسابهای کاربری همسر سوم مسعود رجوی، مریم قجر عضدانلو، در شبکههای اجتماعی نمونهای تمام عیار از دنیای برساخته سران فرقه رجوی است. در این دنیای محصور به ایدئولوژی مسعود رجوی شماری دنبالهرو وجود دارند که نمونه واقعی آن در کمپ اشرف سه در شمال تیرانا پایتخت آلبانی ساکن هستند که نهایتا تعداد آنها به کمی بیش از 2000 نفر میرسد. این افراد اجازه ترک تشکیلات را ندارند وگرنه خدا میداند که اگر حصارهای این فرقه به روی جهان آزاد باز شود چند نفر در آن باقی بمانند.
نمونه سایبری دنیای برساخته رجویها با احتساب انواع حسابهای فیکی که توسط اعضای کمپ اشرف سه ساخته شده است و افرادی که از سر کنجکاوی این صفحهها را دنبال میکنند، نهایتا به 450 هزار نفر میرسد. البته در صورتی که امکان خریدن فالوور فیک را نادیده بگیریم چرا که در تحلیل وضعیت هر حساب کاربری شمار لایک ها (پسندها)، ریتها (همرسانی دوباره) و کامنتها (نظرات) رابطه قاعدهمند و تعریف شدهای با تعداد دنبال کننده دارند که این موارد درباره صفحات مربوط به مجاهدین خلق و به طور خاص مریم رجوی به هیچ عنوان مطابق استانداردهای تخصصی نیست.
همانطور که مریم رجوی رئیس جمهور “منتخب” شورای ملی مقاومت در واقع منتصب شخص مسعود رجوی است، سبک دمکراسیای که برای ایران آینده وعده میدهد نیز از مسدود بودن بخش نظرات حساب کاربریاش به روشنی قابل مشاهده است.
سران مجاهدین خلق از بخش نظرات حسابهای کاربریشان خاطرات بسیار تلخی دارند، به ویژه در روزهای نخست اعتراضات در ایران، کاربران ایرانی پاسخ های درخوری با هشتگهای مناسب با ادبیات مجاهدین خلق به مریم رجوی دادند که در تاریخ اتحاد ملت ایران بینظیر است. به نظر میرسد که اگر آحاد ملت ایران از جریان های فکری و عقیدتی گوناگون تنها بر سر یک موضوع به توافق رسیده باشند، آن نفرت از مریم رجوی است.
مریم رجوی و چند نفر اطرافش بدون شک این موضوع را میدانند که بخش نظرات زیر پستها را میبندند. با این وجود، آنها برای بقای فرقهای که هر روز تحلیل میرود ناگزیر باید در این مسیری که چهل سال است نام آن را “قیام تا سرنگونی” گذاشتهاند، دوندگی مذبوحانه کنند. در غیر این صورت، دست کشیدن آنها از موج سواری بر اعتراضات مردم و دست برداشتن از تلاش برای جلب حمایت مالی و سیاسی خارجی برابر با نابودی تشکیلات، رهبران و فرماندهان رده بالای آن است.
دلیل نابودی مجاهدین تنها از دست دادن اعضا و هواداران نیست. هر زمان که سران مجاهدین خلق حمایت خارجی را از دست بدهند، کشاندن آنها به میز محاکمه در دادگاههای بین المللی کار بسیار سادهای خواهد بود. قربانیان فرقه رجوی چه اعضای فرقه که جسم و روح خود را زیر فشارهای تشکیلاتی نابود شده یافتند، چه خانوادههای کشتههای عملیات های داعش گونه مجاهدین خلق سالهاست که در پی دادخواهی هستند. در دنیایی با حقوق برابر آنها از این حق خود نخواهند گذشت. ملت ایران فراموش نخواهند کرد که تروریستهای مجاهدین خلق مشابه حمله تروریستی به شاهچراغ را پیشتر بارها علیه هموطنان خود اجرا کردهاند.
مزدا پارسی