حسن سلام . امیدوارم که حالت خوب باشد و سالم باشی. نمیدانی چقدر دلم برایت تنگ شده است. امروز که با مادر در مورد تو صحبت میکردیم، تصمیم گرفتم این نامه را برایت بنویسم. راستش را بخواهی دلم برای بازیهایمان در کودکی تنگ شده است. کاش میشد که زمان به عقب بازگردد و دوباره همه دور هم جمع شویم. امیدوارم چنین روزی زودتر برسد.
ما نگران شما هستیم نمی دانیم در چه وضعیتی هستی! مادر هم نگران شماست. تماسی با ما بگیر و ما را از نگرانی در بیاور. برای ما پذیرفته نیست که شما در کمپ مجاهدین خودت را زندانی کردی. یک انتخاب و تصمیم درست برای آینده خودت بگیر. ما از شما می خواهیم خودت را نجات دهی و ما بقی عمرت را آزاد زندگی کنی. خانواده ات منتظر چنین روزی هستند .
برادر جان! امیدوارم که زودتر خودت را نجات دهی و برای دیدنمان بیایی .
برادرت حسین رضایی