نامه عبدالحسین یگانه به خواهرش طیبه یگانه در کمپ مجاهدین خلق آلبانی

خواهر عزیزم سلام

به یاد تمام روزهایی که با هم گذراندیم و تمام خاطرات خوبی که با هم داشتیم، شروع به نوشتن این نامه کردم. من هیچ خبری از شما ندارم. نمی دانم چگونه می توانم با شما تماس بگیرم. تو هم یادی از برادرت بکن و تماسی با من بگیر. برادر و خواهر که یکدیگر را فراموش نمی کنند. تو در کجای دنیا زندگی می کنی که اجازه یک تماس با خانواده خود را نداری؟! آیا یک تماس گرفتن اینقدر برای شما سخت است؟ خودت را در یک گوشه از این دنیا زندانی کردی و چشمانت را به واقعیت ها بسته ای! واقعیت ها بیرون از کمپی که در آن زندگی می کنی هستند. تا کی می خواهی چشمان خود را به روی واقعیت ها ببندی؟! از آن کمپ که خارج شوی با واقعیت ها مواجه می شوی و می بینی چندین سال چه آسیبی به خودت رساندی. من دلم به حال شما می سوزد. شما تحصیل کرده ای، چرا با خودت این کار را کردی.

برادرت عبدالحسین یگانه

برادر طیبه یگانه

 

خروج از نسخه موبایل