استراتژی های مسعود رجوی – قسمت دوم

در قسمت قبل، با دو استراتژی قیام عکس و ارتباط تلفنی مسعود رجوی آشنا شدیم، استراتژی بعدی مسعود رجوی که باز هم گویا، شبانه به او الهام شده بود، استراتژی “چسب قطره ای” است! در راستای این استراتژی تیم هایی در ایران تشکیل شده بود و وظیفه آنها ریختن چسب قطره ای در قفل درب فالانژها بود، تا بدین ترتیب با باز نشدن درب خانه، آنها بفهمند که مردم مخالف آنها هستند!

چسب قطره ای

از طریق صدای مجاهد به اعضای تیم ها ابلاغ می شد که فعالیت های خود را شروع کنند و گزارشات رمزنویسی شده آنها به فرانسه می رسید. این روش هم زیاد مفید به فایده نشد، ( من یادم هست زمانی ، سر چهارراه ها، روی مقواهای بزرگی، چسب های قطره ای زرد رنگی می فروختند، شاید به مزاح بشود گفت که این از نتایج آن استراتژی بزرگ مسعود بوده است، تا هسته های مقاومت در مورد خرید چسب قطره ای به زحمت نیافتند!) این مرحله چون به بلوغ و تکامل مورد نظر نرسید، استراتژی چسب قطره ای هم به بایگانی سایر استراتژی های مسعود روانه شد. ( شاید در نظر خوانندگان محترم، این مطالب طنز تلقی گردد ، اما باید گفت که همه ی این سطور واقعی بوده و زمانی مسعود رجوی فرمان آنها را صادر کرده بود).

پرتاب تخم مرغ رنگی

استراتژی بعدی، ” استراتژی پرتاب تخم مرغ رنگی ” نام گرفت. دراین مرحله دستور این بود که تخم مرغ های رنگی به سوی عکس های آیت الله خمینی پرتاب شود. در این مرحله رنگ های فسفری به داخل تخم مرغ ها تزریق و آماده سازی می شد و سپس عملیات شروع می گردید! بعد از چندی، این استراتژی مسعود رجوی هم جواب نداد ، مسعود دوباره مغز خود را به راه انداخت تا استراتژی بهتر و کامل تری را خلق نماید.

ازدواج قبیله ای

بعد از شکست در استراتژی پرتاب تخم مرغ رنگی به عکس های آیت الله خمینی، استراتژی دیگری خلق شد، این بار استراتژی ” ازدواج قبیله ای ” استارت زده شد!

مسعود و مریم رجوی

در این مرحله ، مسعود رجوی هشت ماه پس از مرگ همسرش اشرف ربیعی، همچون رئیس قبیله که می خواهد از طریق ازدواج روابط خود را با روسای قبیله دیگر مستحکم سازد و یا احتمال شکاف در قبایل به هم نزدیک شده را منتفی کند، با فیروزه بنی صدر ازدواج کرد. به سرعت اعضای مرکزیت و دفتر سیاسی سازمان ازدواج مسعود و فیروزه را به خلق ایران تبریک گفته و در ارتباطات بیرونی مقالاتی چون “ازدواجی در امتداد اسلام و انقلاب” به چاپ رسید.

بعدها معلوم شد ما که آن زمان به عنوان اعضای سازمان در ایران سیانور در دهان با رژیم جمهوری اسلامی مبارزه می کردیم بریده بوده ایم، اما مسعود رجوی که با نقل و نبات و گل و شیرینی و هلهله و به عنوان زد و بند قبیله ای به حجله می رفت، نبریده بوده است. این مرحله هم با طلاق دختر بنی صدر و ازدواج با مریم قجر عضدانلو (رئیس دفتر مسعود ) ادامه یافت، توضیح هم این بود که همه کادرها باید در رهبری ذوب شوند. ازدواج قبیله ای هم مسعود را ارضاء نکرد و دست به خلق سیاست استراتژیک ازدواج های تشکیلاتی زد.

ازدواج های تشکیلاتی

در مدت زمان کوتاهی، استراتژی “ازدواج های تشکیلاتی” شکل گرفت، در این مرحله لیست هایی از زنان و مردان کادر سازمان آماده می شد و طبق دستور تشکیلات زنان با مردان، باید ازدواج تشکیلاتی می کردند، در این مرحله بود که مینا خیابانی را با 18 سال اختلاف به عقد مهدی ابریشمچی در آوردند. اما بدلیل مشکلات عدیده و بسیار این مرحله نیز زیاد دوام نیاورد و مسعود با پرداخت بهای سنگین و به جان خریدن تمام تهمت ها مرحله بعدی یعنی ” استراتژی طلاق های جمعی ” یا همان ” انقلاب درونی ” یا ” انقلاب ایدئولوژیک” را با همفکری مریم قجر عضدانلو که حالا شده بود مریم رجوی، شروع کردند.

طلاق های تشکیلاتی

در این مرحله چون رهبر فرزانه از استراتژی های قبلی قیام عکس، چسب قطره ای، تلفن و پرتاب تخم مرغ رنگی و فرماندهی از دور وازدواج های تشکیلاتی و … جواب نگرفت و رو نیامد، برای همین و تیز کردن نقطه رهبری باید همه کادرهای سازمان، حلقه ها را از دست درآورده و از همسران خود طلاق می گرفتند، برای تمام عیار بودن در امر مبارزه، همه باید وارد طلاق شوند ، الا نقطه رهبری و شخص مسعود رجوی و مریم قجر…! چرا که رهبری در مجاهدین همیشه یک استثناء است …

ادامه دارد
فرید

خروج از نسخه موبایل