روانپریشی گردانندگان فرقهی رجوی
ناصر متین، دهم ژوئیه 2007
نیروهای رجوی در اشرف به مشاغل مختلفی مشغول هستند. نجاری و در و پنجره سازی ، نوشابه سازی ، ساخت لوازمات مختلف برای آمریکایی ها و باربری و حمل و نقل که این مورد نیز بیشتر برای خدمات رسانی به آمریکایی ها است. اما همانند کوهنوردی که از ترس سقوط خود به دیگران آویزان می شود ، نمایان است که سازمان نیز برای جلوگیری از سقوط خود دست به ایجاد شغل و حرفه ای جدید زده است. پیشه سازمان تولید مقبولیت از هر نوع ممکن آن می باشد.
در توضیح باید گفت زمانی که صدام بود و با قدرت و جبروت پوشالی خود روزگار می گذراند ، سازمانی ها بی خیال از تمام آدم و عالم ، به اتفاق صدام و بی اعتنا به فریادهای عدالت خواهی مردم عراق و ایران و سازمانهای حقوق بشری ، قله های جهل و جنایت را طی می کردند و مزد مزدوری خود را نیز نقداً دریافت می کردند. اما سید الرئیس که رفت آنها تنها شدند در بیابانی به نام اشرف که یادگار پدرخوانده بود و تازه داغ هجران او با ناله های مرگش نیز همراه شد و سازمان امروز بیش از پیش در غم تنهایی فرو رفته است.
به گفته یک روانشناس معمولاً بیماران روان پریش به واسطه کمبودهای عاطفی شدیدی که دارند در چند ویژگی مشترک می باشند :
1- همه آنهایی که از فقدان محبت یا به عبارتی دست نوازش بی بهره هستند به دستاویزهای خیالی ، رویا پردازی و مرور صرف خاطرات خوش گذشته می پردازند.
2- در خفای خویش از تنهایی رنج می برند ، اما در ملا عام به ظاهر خود می رسند. اگر شخص روان پریش خانم باشد با لباس های شیک و طبق مد، جواهر آلات و آرایش تند و غلیظ در منظر عموم ظاهر می شود و اگر این شخص مرد باشد با بزرگنمایی در خصوص شخصیت خویش سعی در قبولاندن چهره ساختگی خود به دیگران دارد و از ویژگی های ممتازی که در ذهن می پروراند تعریف و تمجید خواهد کرد ؛ ویژگی هایی که در اثر همذات پنداری با انسان های موفق تداعی شده است.
3- افراد روان پریش برای کاستن از دامنه تنهایی خود همواره به دنبال دوستان زیاد و همراه فراوان می گردند تا تنهایی و به عبارتی تاریکی درونی خود را با آن پر و روشن کنند و در این رهگذر از هیچ لبخند و طمعی به خود نیز نمی گذرند ، یعنی حاضر به پرداخت هر هزینه ای هستند به شرط آن که به دایره دوستانشان افزوده شود ، حال از هر قماش و هر شخصی که باشد تفاوتی نمی کند.
4- دشمن تراشی و مظلوم نمایی نیز از ویژگی های آنان می باشد که پیوسته برای جلب توجه بیشتر و ارضاء عقده های حقارت ارضاء نشده ی روان پریشان صورت می گیرد. توهم توطئه ، فرافکنی مشکلات و سخن گفتن از مظلومیت هایشان (مانند آنچه در پیام رجوی آمده است) در همین راستا می باشد.
سازمان این روزها با رویا پردازی پیروزی های خودساخته سعی در بیان چیزهایی دارد که تنها در ذهن رهبری سازمان شکل یافته ، گسترش پیدا کرده و به ثمر رسیده است. نمایش پاریس و بزرگنمایی تعداد شرکت کنندگان آن – 50 هزار نفر – گو اینکه محل برگزاری جلسه سازمان فقط گنجایش پنج هزار نفر را دارد و نیز دروغ پردازی در خصوص پوشش خبری این برنامه توسط رسانه های بین المللی نشان دهنده اوج روان پریشی سازمان می باشد. سازمان در دست و پا زدن ِ ماندن در عراق هر روز به دنبال جلب حمایت مهره هایی سهل الوصول است. حال این مهره ها اروپایی یا آمریکایی باشند و یا اینکه از برخی خود فروخته های سیاسی عراقی باشند.
از این نظر باید گفت موقعیت و جایگاه طرف تفاوتی نمی کند ، همین که از سازمان حمایت کند و عنوان خودساخته ای داشته باشد کافی است. مجاهدین حقیقتاً نسبت به تعریف و تمجیدهای این افراد نیازمندند و از آن لذت می برند. اینکه در منظر حامیان متملق و تملق پذیرخود، نمایندگان 80 میلیون ایرانی! فرض شوند ، و آینده سازان ایران پنداشته شوند بسیار خوش آیندشان است و از آن لذت می برند. سازمان از این حیث و با این اندیشه که هزینه اخراج خود را بالا ببرد تلاشی روان پریشانه را آغاز کرده تا در شغل جدید خود به تولید مقبولیت دست ساز نایل آید تا شاید از این نمد صاحب کلاهی شود اما طبق معمول باید گفت سرانجام اندیشه های روان پریشانه هذیان و جنون است.