علی عزیزم
خبر تولد دختر زیبایت که شباهت زیادی به خودت دارد را در روز جمعه 23 آذر ماه که مصادف با سالروز میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا و روز مادر بود، شنیدم. این بزرگ ترین و با ارزش ترین هدیه ای بود که می توانستی در روز مادر به من بدهی. الیسا بزرگ ترین هدیه ای است که خداوند به شما و خانواده ما عطا کرد.
فرزند دلبندم، امیدوارم احساس شعف و خوشحالی من را درک کنی. مادری که روزی در حسرت شنیدن صدای پسرش بود و سالیان با بغض در گلو و اشک هایی در چشم برای شنیدن خبری از فرزندش لحظه شماری می کرد. فرزندی که برای دفاع از ناموس وطن و مردمش در مقابل تجاوز دشمن بعثی به سوی جبهه ها شتافت و به اسارت در آمد و بعد از آتش بس از اسارتی به اسارت دیگر در آمد و این بار در اسارتگاه اشرف مجاهدین خلق گرفتار شد و سالیان از بهترین سالهای عمر و جوانی اش را در اسارت رجوی ها تلف کرد، نه شغل و حرفه ای، نه تحصیلات عالیه و نه درآمد و ثروتی! گذران سالیان جوانی و برباد رفتن تمامی آرزوها تحت مغزشویی و فریب و دروغ رجوی ها! در سازمانی که ازدواج و تشکیل خانواده وداشتن فرزند جرم و آرزوی غیر محال بود. سالیان بدین سان و در بدترین و تلخ ترین شرایط گذشت تا اینکه خواست خدا و دعاهای ما مادران و پدران منجر به آزادی شما شد. اگر چه در دو ماه اخیر باز هم دسیسه ها و زد و بندهای سران مجاهدین خلق منجر به اسارت مجدد و این بار در اسارتگاه دولت آلبانی شد و این اقدام غیر قانونی باعث شد نتوانی در جشن تولد دخترت در کنار همسرت باشی ولی باز هم اعتقاد دارم اراده و خواست خدا بالاتر از هر دسیسه و مکر و فریبی است و دوران اسارت تو و دوستانت هم می گذرد و باز هم خداوند تو را به ما بر می گرداند.
خدا را شاکرم که به من عمری داد تا فرزندت و نوه عزیزم را ببینم. از طرف من و تمامی خواهران و برادرانت تولد دختر گلت را به خانم مهربان و دلسوزت که طی این ماهها علیرغم شرایط سخت بارداری با اعتصاب و اعتراض به دنبال آزادی تو بوده و هست، تبریک بگو.
با آرزوی آزادی تو و حضور گرمت در کنار دختر و خانواده ات. صورت ماهت را می بوسم.
مادرت سکینه عوض زاده (هاجری)