قلم بدستان سازمان استحاله یافته مجاهدین خلق بصورت مستمر و یک دست مطرح میکنند که مجاهدین توانستهاند با تشکیلات قوی و منسجم خود کیفیتی خلق کنند که در مقابل سرکوب و اختناق بیشتر قابلیت ماندگاری و گسترش داشته باشند.
جواب هر ناظر منصف و موشکافی در برابر این ادعاها این است که رهبری سازمان مجاهدین خلق از همان سال های اولیه انقلاب بهمن 1357 راه و روش بنیاگذاران خود را که عبارت از اعاده استقلال کشور، برقراری آزادی و همچنین استقرار عدالت اجتماعی ( جامعه بی طبقه توحیدی) بود، به تدریج کنار گذاشته و به تنها چیزی که متمرکز شد، کسب قدرت انحصاری در ایران بود که چون توازن نیروهای موجود در جامعه چنین اجازه ای به او نداد ، رهبر بشدت قدرت طلب، خودشیفته، عجول و متوهم این جریان را به این نتیجه رساند که برخلاف جریان آب شنا کرده و در تعارض با چیزی که جبر تاریخ میخوانندش، مجبور به انجام کارهایی بکند که عملا درتضاد کامل با شعار اولیه بنیانگذاران سازمان قرار گرفته و بدین ترتیب سازمان مجاهدین خلق اولیه را کاملا از قالب تهی کرده و فرقه و باند رجوی را جایگزین آن نماید.
بنابراین تشکیلات موجودی که بطور شرورانه ای در تصاحب نام سازمان مجاهدین خلق تلاش میکند، در ماهیت خود سازمان مجاهدین اولیه با اهداف قابل قبول ذکر شده به حساب نمی آید و جریانی است که با کمک مالی فراوان صدام و سپس سعودی ها و کمک های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و دوستان این رژیم به موجودیت کثیف خود ادامه میدهد. تشکیلات موجود مانند دیوار موریانه خورده ایست که با کمک چوبی که آمریکا و ایادی اش به آن تکیه زده شده اند، تا عجالتا فرو نریزد! ایستاده است.
باتمام این، باند رجوی ادعا میکند که با وجود نوع تکیه ای که به دشمنان قسم خورده و آشتی ناپذیر ملت ایران دارد، همچنان انقلابی، مستقل و فداکار برای راه مردم است که البته ادعایی بغایت ماکیاولیستی بوده و هیچ انسان عاقلی نمیپذیرد که چنین جریانی با تکیه به دشمنان مردم ایران و جهان، میتواند مردمی و انقلابی باشد. چرا که انقلابی کسی هست که در مقابل دشمنان مردم و در حمایت از اقشار زحمتکش باشد و رجویست ها خلاف این عمل را انجام میدهند.
آنها آرزو میکنند که کاش انقلاب خلق ما مانند انقلابهای مصر و تونس پیش میرفت … که این اوج نادانی آنها یا وابستگی شان را نشان میدهد و نمیدانند و یا نمیخواهند بدانند که انقلابهای رنگین عربی (بهار عربی) چه خاک انبوهی بر
سر مردم ریخت و چگونه مثلا از کشور لیبی که مردمش را بطور نسبی به تنعم و رفاه رسانده و به دیگر کشورهای آفریقایی کمک میکرد که به گام های اساسی برای رها شدن از فقر و نکبت مبادرت ورزند ، کاملا ویران و تجزیه شد و منابع عظیم نفتی اش بدست جهانخواران غرب افتاد و چگونه مردمش که زندگی انسانی را در حال تجربه کردن بودند، در بازارهای برده داری بفروش میرسند!
بازهم به وجود آلترناتیو در ایران که با نام شورای ملی مقاومت باشد، تاکید دارند و قبول نمیکنند که این شورای قلابی در کنار دیگر جریانات برانداز و کمک سخاوتمندانه تلویزیون های سه قلوی لندن و صرف بودجه کلان بعضی از مرتجعین منطقه، قادر نشدند که کارخانه و کارگاه کوچکی را قانع به اعتصاب در ایران کنند!
این در حالی است که در کشورهای اربابان، تظاهرات و تحصن های میلیونی برای نفی سیستم نوین در حال افول جهانی درجریان است و میرود که بتدریج به این سلطه گری های تک قطبی که رجوی ها بدان تکیه دارند، پایان دهد.
صلاح باند خائن و تروریست رجوی که اینهمه رسانه در اختیار دارد، درسانسور اینگونه اخبار امید دهنده به مردمی است که از تحمل نظام سلطه گر تک قطبی خسته و عاصی شده اند!
رضا اکبری نسب