مجاهدین در دهه 60 بیش از 12 هزار ایرانی را ترور کردند و برای این پروژه طولانی و جانکاه مردمکُشی نیز معمولاً از واحدهای عملیات موتوری استفاده میکردند. موتورسیکلتها را از کجا میآوردند؟ از طریق ترور صاحبانشان!
در دهه 60، سازمان مجاهدین خلق گمان میکردند و به قول خودشان تحلیل و ارزیابی میکردند که با ترورهای گسترده و سراسری میتوان انقلاب نوپای ایران را شکست داد. هدف اولیه این ترورها نیز مسئولان نظام و انقلابیون و روحانیون مشهور بودند ولی خیلی زود ترور رسید به مردم عادی و اینطوری شد: “گفته بودند کلیه افرادی که به مسکونیها و مغازههای مشکوک رفت و آمد دارند، تیپ حزباللهی که ریش دارند یا لباس سربازی پوشیدهاند، میبایست ترور شوند و محل نیز منهدم گردد، یعنی بهطور خلاصه مغازهای که در آن عکس امام خمینی باشد یا صاحبش تیپ حزباللهی داشته باشد یا در یک نوع تجمع ایستاده یا صحبت میکند و ظاهر مذهبی دارد باید به رگبار بسته شوند، محلش هم منهدم بشود».”
برای این ترورها نیز موتورسیکلت نیاز داشتند که بتوانند سریع عمل کنند و سریع فرار کنند و برای تهیه موتورسیکلت دستورالعمل مقامات مجاهدین یه به قول خودشان «سازمان» این بود: «به نیروها ابلاغ کرده بودند کلیه افرادی که از دادن وسایل نقلیه مثل خودرو یا موتور به واحدهای نظامی[منظور واحدهای ترور مجاهدین است] خودداری میکنند پس از یک بار اخطار لفظی یا دو بار یا حداکثر سه بار در صورت ندادن میبایست ترور شوند… در جزوه آموزشی سازمان این مطلب آمده بود که اگر صاحب موتور یا وسیله نقلیه کوچکترین حرفی خواست بزند باید با کلت بزنی و ساکتش کنی و اگر از دادن موتور امتناع کرد بایستی قاطعانه بزنی چون به تجربه ثابت شده کسانی که مقاومت کردند از عوامل رژیم هستند… مواظب باشید صاحب موتور، سوئیچ موتور را بر ندارد و فرار کند که در این صورت با تیراندازی هوایی و سپس با تیراندازی به طرف صاحب آن، وی را متوقف و سوئیچ را از وی بگیرید».
این هم نمونههایی از اعترافات دستگیرشدگان مجاهدین که شرح دادهاند که چگونه برای اجرای عملیات ترور از مردم موتور سیکلتهایشان را میگرفتند: «در منطقه پامنار جلوی فردی در حدود ۲۳ تا ۲۵ ساله را در کوچه آهنگران گرفتیم و از او خواستیم بدون مقاومت پیاده شود. گفت موتور مال من نیست ولی به هر کجا که خواسته باشید شما را میبرم. ما قبول نکردیم مسئول من [منظور فرمانده واحد ترور است] اسلحه را روی سرش گذاشت و گفت که تا سه میشمارند و اگر ندهی شلیک میکنم. او نپذیرفت و مسئول من به طرفش تیراندازی کرد و موتور را برداشتیم و متواری شدیم… از موتورسواری که ریش داشت و احتمال قوی کارگر بود خواستیم که از موتور پیاده شود که صاحب موتور در مقابل این جمله ما که گفتیم بدون مقاومت از موتور پیاده شو و به کنار دیوار برو گفت من کارگرم و این موتور هم سرمایه من است، ولم کنید.
ولی از آنجایی که موتورش را برای ترور لازم داشتیم گوشمان به حرفهایش بدهکار نبود. از او خواستیم که پیاده شود، صاحب موتور پیاده شد ولی در مقابل دستوری که دادیم که به کنار دیوار برود، مقاومت کرد. به طرفش تیراندازی کردیم و موتورش را برداشتیم و از محل متواری شدیم».