مجاهدین خلقی که طی روزهای گذشته در مرکز اروپا بر سر دعوای قدرت، چک و لگدهایی از سلطنت طلبان خورده اند، با مرثیه خوانی تلاش میکنند که به شنوندگان و بینندگان خود القاء کنند که این کار طرف مقابل در راستای کمک به استعمار است!
یعنی اینکه استعمار با باند رجوی دشمنی دارد و کینه اش را از رجوی ها با این نوع برخوردها بنمایش میگذارد!
حال آنکه مسئله طور دیگری است و اصل این اختلافات بر سر قدرت موهومی است که این دو جریان ضدملی و برانداز در پی تصاحب آنند وگرنه هر دو درخدمت تمام عیار استعمار قرار دارند وآنچه که در بین شان بروز میکند، ناشی از وجود تضاد بین ضدخلق است که امری غیر قابل بروز در پدیده های اجتماعی نیست.
مجاهدین رجوی ادعا دارند که آنچه بهطور فیزیکی هر روزه در پارلمان اروپا و شاید سایر پارلمانها اپوزیسیون ایران را نمایندگی میکند شورای ملی مقاومت است که اتفاقا در تایید سخنان من دایر بر اینکه هردو تای این دسته ، نماینده بخش های گوناگون هیئت حاکمه استعمار میباشند و تضاد این بخش ها در عملکرد و رفتار رجوی پرستان و شاه دوستان چنان تاثیری میگذارد که به ضرب و شتم همدیگر پرداخته و هتاکی های در خور شأن خود را برعلیه هم انجام دهند.
سئوال این است که اگر سازمان مجاهدین استحاله یافته ضد استعمار است و نمایندگی خاصی هم از طرف مردم ایران ندارد ، چرا باید حضور فیزیکی در پارلمان اروپا و مشابهش داشته باشد؟
آیا استعمارگری -پدیده شومی که مجاهدین میخواهند نشان دهند با آن مخالفند- از اروپا برنخاسته و حالا که فرتوت تر شده به ماله کش استعمارگر قویتر -نظام سلطه گر آمریکا- تبدیل نشده؟
پس این چه تضادی است که بین ادعا ( مخالفت با استعمار) وعمل ( حضور دائم در کنار شعبه ای ازاستعمار) وجود دارد؟
جواب ساده این سئوال این است که این تضاد عملا وجود ندارد و اگر بطور ظاهری چنین تضادی بچشم میآید، صرفا وصرفا حاصل دروغگویی رجوی هاست.
قلم بدست رجوی که نوشته رجزگونه اش مورد تنقید اینجانب است ادعا دارد که بدون وجود این سازمان جهنمی استعمار بر این کشور مسلط مشود و گویا که مردم ایران باید قدردان رجوی باشند که مانع بزرگی در این راه است و من نمیدانم که حضور مستمر فیزیکی این گروه در پارلمان کشورهای مختلف غرب- چیزی که خود ادعا دارند- چه ارتباطی با مسئله استقلال یا استعمار زدگی دارد؟
آیا پارلمان این کشورها، ورای کل حاکمیت خود عمل میکنند تا این حضور مانع کارهای استعماری این کشورها باشد؟
من که از این منطق سر در نیآوردم ، شما خواننده محترم چطور؟
این شعبده بازان این بار هم خود را جزو نواده های ستارخان معرفی کرده و با عطف نظر به کارهای شنیع و خائنانه چنددهه ای خود، توهین بزرگی درحق این فدائی بزرگ ملک و ملت و بخصوص ما مردم تبریز کرده اند.
ما هرگز ملکوک نمودن این چهره درخشان تاریخ خود را نمی بخشیم و در فرصتی که به هرصورت ممکن شود و مطمئنا خواهد شد، جواب دندان شکننده تری به این توهین ها خواهیم داد و در دادگاه ذیصلاحی که با حضور مردم برگزار میشود، به مقایسه صفات انسانی این سردار بزرگ با خصلت های ضد مردمی خواهیم پراخت و به رشد شعور انسانی نوباوگان خود کمک خواهیم کرد.
رضا اکبری نسب