به احتمال زیاد بارها با ضرب المثل معروف “شریک دزد و رفیق قافله ” مواجه شده باشید. فلسفه این مثال تاریخی برای اشخاص دو رویی به کار می رود که در ظاهر دوست هستند اما در باطن و پشت سر دشمنی کرده و یا همراه دشمن هستند. این ضرب المثل تجانس عجیبی با رفتار رهبران شیاد مجاهدین خلق دارد.
از ابتدای پیروزی انقلاب در سال 1357 مسعود رجوی با رویکرد به زعم خودش ایدئولوژی توحیدی! برای صیانت از حقوق عامه مردم ایران پا برعرصه سیاست گذاشت ولی طولی نکشید که ماهیت دوگانه و شاید هم چندگانه وی بر ملا شد و صحنه اجتماعی ایران را نه بخاطر حق مردم بلکه بخاطر حفظ قدرت به خاک و خون کشید.
مجاهدین خلق در سر فصل های مهم از جمله فرار به فرانسه، حضور در عراق و همکاری نظامی و امنیتی با صدام علیه مردم ایران، وطن فروشی برای آمریکاییها، سرکوب اعضای ناراضی، دشمنی علنی با خانواده های اعضای گرفتار و در حال حاضر در آلبانی همراه شدن با بلندگوهای خارجی برای تحریم مردم ایران ثابت کردند که چونان سکه تقلبی هستند که خود را با صفت انسانی نشان میدهند اما باطنی کثیف و شیطانی دارند. جریانی ریاکار که دستش برای همگان رو شده و بسیار خطرناک هستند. در ظاهر برای اعتبار از دست رفته تلاش می کنند ولی در نهان نه تنها از رفتارها و عملکردهای ضد خلقی گذشته، پشیمان نیستند بلکه ریاکارانه همان راه را در پیش گرفته اند.
به هر حال ماه هیچگاه پشت ابر باقی نمی ماند و حقیقت همیشه آشکار می شود. الان هم دیگر هیچکس فریب این گروه خیانتکار را نمی خورد. از گروه های مخالف جمهوری اسلامی گرفته تا طیف های مختلف سیاسی و مردم عادی و حتی اربابان غربی این گروه، همه و همه به ماهیت اصلی این گروه آگاه هستند. سابقه ننگین آنها اثبات کرده که رجوی همیشه ریاکار بوده و ریاکار باقی خواهد ماند و هرگز رفیق مردمی که به دروغ سنگشان را به سینه می زند نبوده بلکه دزد کثیفی است که همواره از جان و مال و حیثیت مردم ربوده است.
صمد اسکندری