نامه علیرضا خزایی به برادرش محمد رضا خزایی در کمپ مجاهدین خلق

برادر عزیزم محمدرضا خزائی مادر از فراق تو آرام و قرار ندارد. ما که در کنارش هستیم را نمی بیند و فقط به فکر شماست و شما را می خواهد. نمی دانیم چه کار کنیم! مادر حتی به یک تماس تلفنی شما هم راضی است.

برادر عزیزم واقعاً جای تعجب دارد چرا نباید با خانواده ارتباط داشته باشی! اگر مادر صدایت را بشنود جان تازه می گیرد. خیلی از دوستان سابقت با ما خانواده ها در تماس هستند. در دنیای امروز که ارتباط ها تصویری شده است دیگر مسافت معنایی ندارد. من از این ناراحت هستم که چرا شما نباید یک تماس تلفنی ساده با ما داشته باشی؟! آخر مادر چه گناهی کرده است جز این که مادر است و با تمام وجود جگر گوشه اش را دوست دارد. همه ماها یک طرف و تو برای مادر یک طرف. عواطف مادری را زمانی می توانی درک کنی که خودت صاحب فرزندی باشی.

محمد رضا عزیز من از شما ناراحت نیستم. من از کسانی که شما را محدود کردند و اجازه نمی دهند حتی با خانواده ارتباط برقرار کنید ناراحت هستم. برادر عزیز به خاطر دل مادر هم شده تلاش کن با ما ارتباط برقرار کنی. قبل از این که دیر شود و خدای نکرده مادر را از دست دهیم لااقل دلش را با یک تماس تلفنی شاد کن. این انتظار زیادی نیست. مخصوصاً الان که نزدیک عید است به بهانه سال نو هم شده تلاشت را بکن تا با ما تماسی داشته باشی. ما می فهمیم که خواست قلبی شما این نیست که با خانواده قطع ارتباط کنی. می دانیم که خواست رهبری شماست که می خواهد بین شما و خانواده فاصله انداخته شود. حق ارتباط با خانواده از حداقل های حقوق انسانی است. حتی زندانیان که در داخل زندان محبوس هستند با خانواده خود ارتباط دارند. اما متاسفانه با وجود این که شما 3 الی 4 هزار کیلومتر با ایران فاصله دارید باز هم در محدودیت هستید باز هم شما را در اشرف 3 زندانی کردند.

پیشاپیش می خواهم فرا رسیدن عید نوروز را به شما تبریک بگویم و امیدوارم امسال سال وصل شما با خانواده باشد. برای تو آرزوی سلامتی و تندرستی را دارم محمدرضا جان. برادر جان بی صبرانه منتظر تماست هستیم.

برادرت – علیرضا خزائی از شهرستان ساری

برادر و مادر محمد رضا خزایی
خروج از نسخه موبایل