سازمان مجاهدین یکی از مصادیق بارز فرقه هایی است که با بهانه آزادی و مبارزه برای عدالت هر گونه آزادی عمل و استقلال اعضای خویش را سلب نموده و به طور دائم به کنترل ذهن اعضا می پردازد.
مریم سنجابی در یادداشتی به مناسبت ۸ مارس روز جهانی زنان نوشت: تقدیر این فرصت را به من داد به عنوان شاهدی که از نسل زنان دهه ۵۰ و ۶۰ به مدت دو دهه درون مناسبات سازمان مجاهدین بودم، بتوانم نجات یابم و تجربیاتم را در اختیار مردم ایران و جهان قرار دهم.
این روزها متأسفانه در وضعیتی هستیم که مدعیان دروغین حقوق زن رو به فزونی است. پیوسته با گروه هایی مواجه می شویم، بی آنکه عملکرد خویش را با شفافیت به قضاوت بگذارند، با روایاتی متنوع تلاش به جذب افرادی ازبین جوانان و خصوصاً زنان میکنند.
حداقل طی دو دهه شاهد عملکرد، روابط درونی و نوع نگاه فرقه رجوی به مقوله زن، زندگی و آزادی بوده ام. در کنار زنانی به سر بردم که در سنین نوجوانی با رویای آزادی پیرو گروه های مدعی حقوق بشری شدند اما متأسفانه تمام آمال آنها در سیاهی و ظلمت همان فرقه ها نابود شد. اغلب آن ها زندگی و جان خویش را در اثر خیانت و قدرت طلبی رهبر فرقه از دست دادند. تصور می کردند به جنبش های آزادیخواه و پیشتاز ملحق شدند، به عدالت و استیفای حقوق خویش می رسند، اما در حالی که حقوق شان پایمال شد، اسیر ظلم و ستم فرقه بی حقوق رجوی ماندند.
مهری موسوی، مینوفتحعلی، نغمه حکمی، نسرین احمدی، پروین سریر، همابشردوست، معصومه غیبی پور و زهرا فیض بخشی از جمله این زنان هستند. هنگامی که به خود آمدند و بر ستم فرقه شوریدند، بلافاصله با حکم رجوی به قتل رسیدند.
جدایی زنان از سازمان مجاهدین ممنوع است. خوب به یاد دارم زمانی که مینو فتحعلی از پادگان اشرف فرار کرد. به دستور رجوی ۶۰ تن با ۳۰ خودروی گشت و با مأمورین عراقی از اشرف تا بغداد، از جاده های اطراف تا مرزها به سمت ایران را در طی چند شبانه روز گشتند تا او را دستگیر کنند. پس از دستگیری و بردنش به کمپ، رجوی با خشم به زهره شفایی فرمانده گشت گفت، تو حکم تیر داشتی چرا او را زنده به قرارگاه آوردی!؟ چندی بعد او را به قتل رساندند.
مهری موسوی زن معترض دیگر که خواهان خروج بود طی محاکمه ای در مقابل چشم ۷۰۰ تن؛ رجوی به او گفت نمی توانی از سازمان بروی، هر کسی قصد خروج دارد قرص سیانور می دهیم خودش را بِکُشد. وقتی هم با مقاومت او رو برو شد، از شدت خشم زن نگون بخت را به زیر مشت و لگد گرفت. عاقبت او را هم با قرص سیانور کشتند.
نسرین احمدی دختر جوان معترض دیگر، طی جلسه انتقادی که برایش برپا کردند در حضور جمعی از فرمانده دسته های فرقه، مهوش سپهری با میله آهنی به سرش می زند و پس از به قتل رساندنش رو به افراد جلسه می گوید شتر دیدی ندیدی!
معصومه غیبی پور را به خاطر بد حجابی و مقاومت در برابر عقاید فرقه، با روسری در آسایشگاه زنان خفه کردند. زهرا فیض بخش در آسایشگاه زنان با آمپول و داروهای سمی به قتل رسید. هما بشر دوست، پروین سریر، نغمه حکمی، آلان محمدی، صدیقه رجبیان و … سر به نیست شدند. ندا حسنی و صدیقه مجاوری به دستور و توسط عوامل فرقه با خودسوزی کشته شدند. همین طور لیست بالا بلندی از مردان زنان و دختران دیگری وجود دارد چون مرجان اکبریان، سمانه و زهرا که از فرط وحشت و ناامیدی خودکشی کردند.
ولی متأسفانه هم اکنون شاهد ویترین بیرونی سازمان مجاهدین هستیم که با فرصت طلبی و امکانات مالی گسترده دول غربی در چهاردهه گذشته با تبلیغات وسیع پیرامون حمایت وحقوق زنان تزیین می شود. به راستی چگونه می توان واقعیات فوق را انکار نمود. ما زنان جدا شده هستیم تا آخرین روز و تا هر زمان که لازم باشد حقیقت را به گوش جهانیان برسانیم. با این امید که دیگر زنان میهن به سرنوشت شوم اعضای فِرَق گرفتار نشوند.
تشکیلات سازمان مجاهدین در طی سه دهه گذشته هر زمان خواسته حکم قتل صادرکرده، هر زمان خواسته شریعتی را زیرپا نهاده و هر زمان می خواسته حقوقی را تضییع کرده است. هر تعداد توانسته زنان را به ملکیت و حرمسرایش اضافه و معترضین را تهدید به قتل کرده و یا مخفیانه سربه نیست نموده است.
رجوی تصور می کرد می تواند صداهای معترضین را با انواع تهدید ها خاموش و همه را به تبعیت محض درآورد. در حالی که اکنون خوشبختانه متوجه هستیم به مدت دو دهه ازترس از پاسخگویی به جنایات و خیانت هایش پنهان شده است.
امور زنان در فرقه رجوی از قانون شریعت و عرف تبعیت نمی کند
زنان در فرقه رجوی متعلق به رهبر هستند. براساس ایده رهبر خون و نفس یعنی جسم و جان اعضا متعلق به اوست. همه اعضا، مردان و زنان و فرزندان آنها در ملکیت رهبر گروه تعریف شده اند. تخصص، سابقه و تحصیلات معنایی ندارد. هر کسی مدعی چنین ویژگی هایی بود بلافاصله مورد خشم و برخورد قرار می گرفت و خلع رده می شد. سازمان مجاهدین یکی از مصادیق بارز فرقه هایی است که با بهانه آزادی و مبارزه برای عدالت هر گونه آزادی عمل و استقلال اعضای خویش را سلب نموده و به طور دائم به کنترل ذهن اعضا می پردازد. زنان و مردان براساس تعالیم و آموزش های سازمانی از زندگی، قدرت تفکر تحلیل و شعور خود می گذرند و به افرادی مطیع و تسلیم مطلق برای امیال و منافع رهبر فرقه تبدیل می شوند.
اعضا تحت سیستم کنترل مخرب ذهن مجاب شدند، خانواده دوستان، همسر و فرزندان خویش رها کنند و جز رهبر به کسی دیگری فکر نکنند. به فرد دیگری عشق نورزند و دین و دنیای آنها به رهبر خلاصه شود و او را مقدس بشمارند.
علیرغم این همه منفوریت و افول فرقه در سال های اخیر، بازهم شاهد فرافکنی و فریب هر ساله مجاهدین خلق هستیم. طی بیانیه ای نمایشی مدعی حمایت از حقوق زنان می شوند و فرقه را دربردارنده تمامی قوانین حقوق بین المللی زنان به نمایش می گذارند: از جمله حق فعالیت سیاسی و اجتماعی، حق انتخاب آزادانه پوشش، امکانات آموزشی و تحصیلی … به رسمیت شناختن تشکل های زنان، حقوق متساوی زنان با مردان، آزادی کامل در گزینش همسر و ازداوج، حق طلاق، سرپرستی اطفال، حمایت از زنان بیوه و اطفال، ممنوعیت از هرگونه بهره کشی جنسی از زنان تحت هر عنوان و القای رسوم و مقرراتی که طبق آن پدر و مادر و یا قیم، دختر یا زنی را به دیگران واگذار نمایند.
از فرقه رجوی باید پرسید کدامیک از حقوق فوق در طی سه دهه گذشته در قلعه های بسته فرقه اجرا شده است؟ اصولا کدام یک از حقوق اولیه زنان را به رسمیت می شناسید؟
آیا رهبر فرقه سازمان مجاهدین اعضا را به طلاق و ترک زندگی و خانواده و فرزند وادار نکرد.
آیا رجوی با قوانین خودش اعلام نکرد که زنان سازمان در حیطه کامل او هستند و هرگز نمی توانند از سازمان خارج شوند الا با مرگ؟ آیا رجوی به اجبار یک سری از زنان را به مالکیت و عقد خود درنیاورده؟
این فرقه در حالی با وقاحت تمام از حقوق زنان صحبت می کند که در مناسبات درونی آن حداقل در طی سه ده گذشته به اسم انقلاب ایدئولوژیک و رهایی، زن از ابتدایی ترین حقوق خود محروم است. زنان در فرقه رجوی در دهه ۶۰ با فرمان تشکیلات ازدواج می کردند. برای زنان بدون چون و چرا و در عرض چند ساعت همسر انتخاب می شد. در سال ۶۷ به طور گسترده اعضا را مجبور به طلاق، جدایی، ترک زندگی، ازدواج و فرزند کردند. در ادامه روند فرقه ای و مطیع سازی، همه زنان را متعلق به رهبر فرقه اعلام و به مردان فرمان داد حق فکر کردن به همسر سابق و حتی زنان عالم را ندارید. به زنان گفت بایستی خود را در منطقه محرمه رهبر بدانید و به مرد دیگری فکر نکنید. بیش از ۱۵۰ تن از زنان را با عمل های اجباری عقیم نمودند. این جنایت را به طورسریالی ادامه می دهند. بسیاری از این زنان تا قبل از عمل جراحی نمی دانستند چه بلایی بر سر آنها می آورند. در سال ۷۰ تمام کودکان را جمع آوری و به کشورهای دیگر تبعید کردند، والدین حق سرپرستی و ارتباط با فرزندان خود را نداشتند.
شغل، زندگی، ساعات کار و افکار زنان در داخل تشکیلات فرقه کنترل شده و بر اساس دستورات و تعالیم فرقه تنظیم می شود. اجازه هویت مستقل، یک تماس، یک تلفن و یک ارتباط ساده با دنیای بیرون را ندارند. آنها نمی توانند از اندیشه ای برای زندگی خویش یا تصمیمی برای ماندن یا جدا شدن تا انتخاب حجاب و رنگ لباس و ادامه تحصیل داشته باشند.
مسعود رجوی درباره زنان می گفت شما بایستی در یک چهار دیواری که من ترسیم کرده ام باشید. اضلاع این چهار دیواری را هژمونی پذیری (اطاعت مطلق)، ناموس (جدا نشدن و ماندن در ملک طلق رجوی)، عدم فردیت (اعتراف های اجباری اندیشه و فکر)، و جنسیت (از تمام عواطف علائق و احساسات به جنس مخالف تهی شدن) تشریح می کرد! اسم چنین بردگانی زن های فرمانده در تشکیلات فرقه رجوی است!
اعضای فرقه رجوی به طور خاص زنان امکان دسترسی به هیچ مرجع حقوقی و کانال های ارتباطی و خبری مستقل را ندارند. هر چند سال هم که بگذرد در قلعه های ایزوله از اجتماع و کشورهای جهان تحت فرمان تشکیلات هستند تا روزی که بمیرند.
در حالیکه در تمام ادیان آسمانی، سازمان های حقوق بشری و منشور حقوق بشر ملل متحد، محروم نمودن زنان از ابتدایی ترین حقوق جرم و قابل رسیدگی است. سالهاست که در حضور بسیاری از مجامع حقوق بشری از جمله کمیته صلیب سرخ، کمیته حقوق بشر زنان، علی رغم گزارش های متعدد زنان جدا شده تضیع حقوق و جنایات سازمان نامبرده تکرار می شود و مورد رسیدگی قرار نمی گیرد. آنها علیرغم حضور شاهدان متعدد، عامدانه از سرگذشت تلخ و دردناک این گروه از زنان می گذرند.
رجوی و مریم قجرعضدانلو و شماری از سرکردگان ردیف اول این فرقه مجرمند. بایستی در دادگاه های بین المللی محاکمه و به سزای اعمال شان برسند. از سازمان های حقوق بشری و بین المللی، تعطیلی اماکن سازمان مجاهدین در کشورهای مختلف، به طور خاص قلعه اشرف۳ در کشور آلبانی، دستگیری سران و استرداد آنها به دادگاه ها و محکمه های بین المللی را خواستارم.
مریم سنجابی