اگر بخواهیم به این نکته بپردازیم، ابتدا باید از دوران شاه شروع کنیم. چرا که تمام اعضای مرکزیت سازمان اعدام شدند و فقط او از اعدام رهایی یافت و بعداً هم عنوان کرد بخاطر فشار بین المللی و کمکهای برادرش بوده، اگر شاه می خواست زیر فشار بین المللی
برود مجبور بود که همه اعضاء را اعدام نکند، پس حتماً پشت پرده خبرهای دیگری بوده است که هیچوقت رجوی به آن نپرداخت و دستهای از ما بهتران به کمکش آمد.
در مورد فرار از ایران در سال 60، با اینکه نیروهایش زیر فشار بودند، فرار را بر قرار ترجیح داده و با محمل ادامه دادن به مبارزه، در فرانسه جاخوش کرد. او اگر واقعاً اهل مبارزه و جنگ بود، مانند بقیه گروههای چریکی که رهبرانشان تا آخر در کنار نیروهای خود ماندند، او هم باید می ماند، مانند کوبا – نیکارا گوئه – ویتنام و…
چرا هر بار که به جائی فرار میکند یک اسمی روی آن گذاشته می شود؟! مثلاً «پرواز بزرگ» و یا «پرواز تاریخ ساز» که البته اگر واقعیت را ببینیم جز فرار بزرگ به فرانسه و یا پرواز به نزد ارباب خود برای خوش خدمتی و خیانتی بیشتر، چیزی نبود.
در موقع حمله به ایران در نشست توجیهی مطرح می کرد که «جلو دار نیروها برای فتح تهران خواهد بود»، ولی در سال 67 در عملیات فروغ (مرصاد) حتی خودش را آفتابی نکرد و یا در حمله آمریکا به عراق چقدر شعار می داد که «با تمام توان باید رفت و امکان دارد دیگر این فرصت پیش نیاید»، ولی نیروهایش چه غافل بودند که فکر می کردند از خودش بهایی خواهد پرداخت، او از قبل برنامه را خبر داشته و به همین خاطر ابتدا زنش را فراری داد و خودش هم مخفی شد تا اینگونه جوابگوی کسی نباشد. ما آن موقع تازه متوجه شدیم که وقتی می گفت: «باید عاشوراگونه رفت»، در فرهنگ رجوی چه معنی می دهد!!
آقای رجوی اگر ذره ای صادق بودی، به نیروهایت می گفتی که نقشه فرار مریم را کشیده ای و اصلاً خبری از حمله نیست و موضوع فقط سر کار گذاشتن نیروهایت بود.
اگر ذره ای صداقت داشتی، به نیروهایت می گفتی که چه چیزی در سر داری؟ جالبتر از این وقتی نیرویی هم به واقعیتی دست بیابد ؛ حق اظهار نظر ندارد، چرا که کسی نباید روی حرف شما چیزی بگوید.
وقتی به چهره نیروهای سازمان در زمان حمله آمریکا به عراق نگاه می کردم، همه انگیزه داشتند تا هر چه که می خواهد پیش بیاید، باید به ایران رفت، ولی چه سود، که رجوی مرزهای خیانت را در نوردیده بود و دوباره مانند قبل راه فرار را در پیش گرفته بود. ولی چه سود، با گذشت زمان دیگر حنای این فرارها که به آن «مهر ایدئولوژیک» میزند، گذشته است و به عینه مشخص شده است رجوی اهل پرداختن بها نیست و فقط تشنه قدرت است.
7/5/86 هادی شبانی
انجمن نجات – دفتر استان مازندران