جنگ این روزهای مسعود رجوی با رضا پهلوی وارد فاز جدیدی شده که ضرب المثل معروف ایرانی “دیگ به دیگ میگه روت سیاه” را به یاد می آورد.
مسعود رجوی همچنان به صورت آفلاین از مخفیگاه خود برای رضا پهلوی پیام و پسغام فرستاده و خط و نشان می کشد. در جدیدترین پیام که در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ صادر شده حاکی از شکر خوردن های زیادی رجوی و دادن درس دموکراسی به رضا پهلوی است! که مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد.
نگاهی به سرنوشت خفت بار این مردک شهوت ران و وطن فروش نشان می دهد او همچنان در اوهام و پندارهای بیمارگونه خود بسر می برد، گویی اینکه او نه خیانتی در حق مردم ایران کرده و نه چندین سال در خدمت تمام عیار سرویس های اطلاعاتی و ارتش صدام حسین بوده است.
فیلم های افشا شده در بعد از سقوط صدام حسین از گزارشات مسئولین مجاهدین و شخص مسعود رجوی به مسئولین سرویس های اطلاعاتی عراق از انفجارها و اقدامات تروریستی این فرقه در ایران در قبال دریافت چمدان ، چمدان پول همچنان در جلو چشمان ملت ایران دیده می شود.
رجوی وطن فروش که هنوز به جنایاتش در حق خلق های ایران و عراق پاسخی نداده است حال پاچه رضا پهلوی را گرفته و تلاش می کند بگوید که رضا پهلوی خط وابستگی را پیش می برد و مجاهدین بهتر از آنهاست!
البته باید گفت هر دوی این وطن فروشان با تمامی دم و دنبالچه هایشان، در وقت خود توسط مردم ایران به زباله دان تاریخ انداخته شده و هرگز اجازه نمی دهند که خاک پاک ایران به کثافت چنین اوباشی آلوده شود.
اما اگر صرفاً و بدون هرگونه ملاحظه بخواهیم رجوی و رضا پهلوی را با هم مقایسه کنیم باید بگوییم: جنایات و وطن فروشی هایی که مسعود رجوی طی چندین دهه گذشته مرتکب شده هنوز جزو آرزوهای رضا پهلوی است.
باید گفت؛ این مسعود رجوی بود که لباس ارتش صدام را به تن کرد و همراه با جنایتکاران صدام بر علیه مردم ایران جنگید. این مسعود رجوی بود که در بدترین شکل ممکن دیکتاتوری را بر سازمان مجاهدین حاکم و پای زندان و شکنجه را به درون آن باز و بر زنان نگون بخت این فرقه تجاوز جنسی کرد.
مسعود رجوی گویا فراموش کرده است که اولین بار او بود که به عنوان یک سازمان ایرانی به ارتش صدام پیوست و پای خارجی را به ایران باز کرد تا شاید به کمک صدام حسین انقلاب ایران را ساقط کند.حال به رضا پهلوی خورده می گیرد که روی گزینه خارجی حساب باز کرده تا بر تخت سلطنت بنشیند.
به نظر می رسد رجوی دچار فراموشی تاریخی شده است. اما جداشدگان از این فرقه به خوبی به یاد دارند رجوی در قرارگاه اشرف بعد از سقوط ارباب اولش می گفت اگر امروز توسط آمریکائیان خلع سلاح شدیم، مسلماً در آینده نزدیک سلاح هایی بهتری را از همان ها برای سرنگونی رژیم تحویل خواهیم گرفت.
اگر رضا پهلوی در ذهن و ضمیرش روی گزینه خارجی حساب باز کرده و گدایی آن را می کند،رجوی چندین دهه است که با خارجی ها حشر و نشر داشته و در عمل دهه ها با کمک خارجی ها بر علیه کشورش جنگیده و ایرانیان زیادی را کشته است.
باید یادآوری کرد؛ حمایت از دخالت خارجی از جمله استراتژیهای کلان گروه تروریستی مجاهدین است که حال خود را در اوج وقاحت و دریدگی از این سیاست مبرا می داند؛ در ۱۷ خرداد ۱۳۶۵ مسعود رجوی به همراه تعداد کثیری از اعضای فرقه مقیم فرانسه به عراق رفت و با تشکیل واحدهای نظامی تروریستی شریک جرم صدام در جنگ تحمیلی علیه مردم ایران شد.
پس از مذاکراتی مقدماتی بین رجوی و طارق عزیز در پاریس، ۱۷ خراد ۱۳۶۵، رجوی وارد بغداد شد و طی فراخوانی نیروهای باقی مانده را به عراق فراخواند.
در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) بود که صدام حسین با حملهٔ یک ائتلاف بینالمللی به رهبری ایالات متحده و بریتانیا به عراق سقوط کرد و فرقه رجوی در بیابانهای عراق به دنبال آویزان شدن از ارتش آمریکا بر آمد و نهایتاً نیز این آمریکا بود که تصمیم گرفت مجاهدین را خلع سلاح و با انتقال به آلبانی در شکل دیگری بر علیه ایران مورد استفاده قرار دهد.
بنابراین در تاریخ سیاسی کشورهای جهان به ندرت به موردی بر میخوریم که یک گروه سیاسی مخالف نظام کشورش، با دشمن بیگانه که به خاک کشورشان حمله کرده ائتلاف کند و همین موجب حیرت و نفرت همگانی نسبت به فرقه رجوی شد.
رجوی در پیام تکراری اش بار دیگر به عمد جبهه خلق و ضد خلق را پیش کشید تا با عوام فریبی خود را در جبهه خلق و پهلوی ها را هم در جبهه ضد خلق قرار دهد. در حالیکه جنگ رجوی با پهلوی ها و دیگر اوباش وطن فروش خارجه نشین یک جنگ داخلی در جبهه ضد انقلاب است و نه مردم ایران.
بارها گفته ایم و بار دیگر تکرار می کنیم ؛ مهمترین مرز سیاسی ایران امروز مرز بین وطن پرستی و وطن فروشی است و شاخص اصلی و جدی مردم ایران نیز در شناخت نیروهای سیاسی حفظ و رعایت همین اصل اساسی است و بس.
اما جالب ترین و خنده دار ترین قسمت پیام رجوی که باید آن را به حساب، از یک سو توهم و از سوی دیگر اقتضای سالمندی او گذاشت این است که رجوی سعی کرد با وقاحت وصف ناپذیری اعضای پیر این فرقه که در حال جدال با انواع و اقسام بیماریهای صعب الاعلاج در اردوگاه این فرقه در آلبانی بسر می برند را تحت نام “ارتش آزادیبخش ملی” بعنوان “ارتش جمهوری آینده” به طرف حساب های خود معرفی کند!!!
یعنی همان هایی که در طول جنگ ایران و عراق، تحت امر ارتش صدام بوده و دوشادوش سربازان عراقی مدافعین ایران را در مرزهای کشورمان به خاک و خون کشیده اند.
نتیجه اینکه؛ توهم، پرت و پلاگویی، پاچه رضا پهلوی را گرفتن و لاف در غربت زدن از عوارض پیری رجوی و حاصل خیانت های سالیان اوست. زندگی اردوگاهی برای اعضای فرقه و زندگی مخفی برای رهبر فرقه و نهایتا در انتظار مرگ بودن تنها واقعیتی است که می توان در مورد سازمان مجاهدین و رهبری آن بیان داشت.
نویسنده : سعید پارسا