بن بست های موجود مجاهدین و راه حل های فرضی
(نامه ای به مسعود بنی صدر)
بهار ایرانی، سی و یکم ژوئیه 2007
جناب آقای مسعود بنی صدر با سلام و آرزوی شادی و سلامتی برای شما.
ایمیل شما رویت شد. از بابت عواطف و توجه شما ممنونم. امیدوارم به هر حال روزی توفیق ملاقات با شما را پیدا کنم. راستش تجربه های شیرین و ماندگاری از همین دوستی های مکاتبه ای و دورادور دارم. اوایل انقلاب از طریق مقالاتی که در مطبوعات داخلی می نوشتم، پبرمرد فرزانه ای به دلایلی شاید از جمله کم سن و سال بودن من، و یا دلایلی دیگر، اقدام به تماس و نامه نگاری با من می کند. از آنجا که آدرس دقیقی از حقیر ندارد فقط نام شهر و گیرنده را قید می کند. نامه بدون آدرس روانه شهر محل اقامت من می شود و به بواسطه آشنایی کارمندان پست با حقیر نامه به دست من می رسد. همین اتفاق ساده و نادر باعث آشنایی و در نهایت ملاقات و دوستی عمیق ما شد. به مرور متوجه شدم ایشان یکی از مدیران دوران نخست وزیری مصدق بوده است. این دوستی تا سالهای متمادی ادامه پیدا کرد. و من همیشه احساسم این بود و هست که اگر این اتفاق نمی افتاد به قول سهراب سپهری انگار زندگی چیزی کم داشت. راستش همین احساس را کم و بیش در رابطه با شما هم دارم و امیدوارم روزی امکان ملاقات با شما حاصل شود. در خصوص معرفی منابع مربوط به انقلاب ایدئولوژیک از شما ممنونم. قول نوشتن شما درباره مبحث (شستشو کننده و شستشو شونده) می تواند خبر خوبی حداقل برای حقیر باشد. امیدوارم به زودی این ایده را عملی کنید. من کماکان امیدوارم مجالی پیش بیاید تا ضمن بازخوانی کتاب شما در خصوص مسائل قابل تعمقی که در کتاب مطرح کرده اید و قابلیت بسط و تحلیل و گفتگوی بیشتری دارد، هم اندیشی و تعامل داشته باشیم. گمان می کنم ادامه مباحث حول این فاکت های عینی از کتاب شما بطور مشخص کمک بیشتری به دو هدف عمده ما یعنی نجات اسرای فرقه و از سوی دیگر بیرونی کردن ماهیت مجاهدین می کند.
و اگر خاطرتان باشد در نامه های ابتدایی اشاره کردم میزان توفیق و تاثیر این مکاتبات به اهتمام توامان مطالب پراتیک و تئوریک بستگی دارد. رعایت این همسویی بی گمان اهداف انسانی متقابل ما را تامین خواهد کرد. والا صرف اهتمام به مباحث نظری و کلامی اگر چه مفید اما دردی از قربانیان حل نخواهد کرد. در این راستا پیشنهاد آقای ابراهیم خدابنده در نامه به شما در خصوص راه حل ملاقات افراد قرارگاه اشرف با خانواده هایشان در یک مکان بی طرف را یک راه حل عملی قابل بحث و اصرار و دنبال کردن، تلقی می کنم. به همین دلیل معتقدم برای عملی شدن این طرح باید وضعیت فعلی سازمان و بازتاب های درونی آن را در این موقعیت و وضعیت مورد بررسی و گمانه زنی قرار بدهیم. در حال حاضر صورت مسئله فعلی مجاهدین این است که باید به هر طریق ممکن از لیست تروریستی حداقل لیست اتحادیه اروپا خارج شوند. اقدامات چند ساله اخیر آنها در این رابطه به جایی نرسیده است. وزارت امورخارجه آمریکا نیز موضع خود را در قبال مجاهدین نه تنها تعدیل نکرده که به جاهای باریک تر سوق داده است. عراق اصرار دارد مجاهدین را از خاک این کشور اخراج کند. پروژه هسته ای مجاهدین عجالتا و حداقل به چشم انداز فرضی مجاهدین منتهی نخواهد شد. روابط ایران و آمریکا ولو با موضوع عراق و علیرغم خاک پاشیدن های مجاهدین کماکان و بر خلاف میل و خواست مجاهدین نوید ادامه و نتیجه گیری برای ایجاد ثبات و امنیت در عراق می دهد. پیام رجوی بیش از هر چیز و در لایه های درونی و قابل تاویل و بررسی خبر از بن بست های تازه و فضا سازی برای برخوردهای فرقه ای با منتقدین خود می دهد. و این در شرایطی است که مجاهدین در حال حاضر عنصر خارجی را به مثابه نقطه عطف و کانونی برای ایجاد هر گونه تحول احتمالی به عنوان یک اصل استراتژیک لحاظ کرده اند.
با احتساب چنین رویکرد و هدفی مجاهدین قاعدتا باید مناسبات و مواضع خود را حول تعامل و نزدیکی محتوایی هر چه بیشتر با غرب تنظیم کنند. پیام رجوی درست در نقطه مقابل این تنظیم رابطه و به مثابه نوعی هشدار و به منزله بر هم زدن میزی است که مجاهدین با گمانه زنی می خواهند از آن منتفع شوند. محتوای این پیام خبر از بن بست و احساس خطر جدی مجاهدین از ناحیه اقدامات افشاگرانه آنها می کند. این مجموعه فعل و انفعالات وضعیت پارادوکسیکالی را برای مجاهدین رقم زده است. تاثیر این وضعیت در درون مجاهدین و مشخصا بر روی بدنه سازمان غیر قابل انکار است. پیشنهاد آقای ابراهیم خدابنده در این مقطع حاکی از این معنی است که ایشان نسبت به وضعیت درونی مجاهدین و عمیق تر شدن ترک در بدنه سازمان اشراف و آگاهی دارند. یعنی بر خلاف آن ظاهری که رجوی از موضع قدرت و اقتدار تشکیلاتی با بدنه تنظیم می کند اوضاع بیشتر از همیشه نابسامان و شکننده تر شده است. واکنش های کور و خصمانه و هتاکانه مجاهدین نسبت به این پیشنهاد هم مزید بر علت و صحت این داوری می کند. مضاف بر اینکه مجاهدین به نسبت گذشته هم و غم بیشتری نسبت به اقدامات افشاگرانه از خود نشان می دهند. نمونه دیگر واکنش هتاکانه و خصمانه و تهدید آمیز به نامه سایت مجاهدین خطاب به آقای سارکوزی است که در نوع خود نشانگر خطری است که نسبت به این گونه اقدامات احساس می کنند. با هر فرضی که در خصوص سانسور و اطلاع رسانی مجاهدین به قرارگاه اشرف از مسائل بیرونی مجاهدین متصور شویم باز نمی توانیم تاثیر این شرایط را یکسره بر درون مجاهدین نفی کنیم.
یکی از دلایلش حداقل این است که پاره ای از مقالات و موضع گیری ها توسط افراد قرارگاه اشرف قلمی می شود و به هر حال ارتباط افراد اشرف با این سایت ها کم و بیش آنها را در وضعیت بیرونی مجاهدین قرار می دهد. طبیعی است با احتساب این فاکتورها بدنه مجاهدین کم و بیش از وضعیت بیرونی و جهانی مجاهدین مطلع است و این در واقع مکانیزم آن ترکی است که لحظه به لحظه در حال عمیق تر شدن است. حالا سوال اینجاست با توجه به این مهم که چنین وضعیتی در گذشته نیز با تفاوت های کمی و کیفی مسبوق به سابقه بوده و بعضا در پاره ای از این وضعیت ها شما در مناسبات حضور داشته اید، مجاهدین با توسل به چه اهرم هایی به مقابله و خنثی کردن این بحران ها رفته و می روند. بحران مشروعیت پاشنه آشیل و دیرینه مجاهدین بوده است و زمان طولانی است که مجاهدین با محور کردن عنصر خارجی برای کسب این مشروعیت تلاش می کنند. توجه دادن بدنه مجاهدین به اهرم خارجی برای حفظ آنها نیز در حال حاضر به نتیجه درخوری ختم نشده است و حداقل اینکه در درون نمی توانند به ادامه این مسیر و نتایج مورد نظرشان خوش بین باشند.
سوال من این است در چنین وضعیتی برای کمک و رها کردن این بخش از نیروهای مردد و منفعل و نیازمند چه کاری می توان انجام داد. سویه دیگر این قضیه اینکه واقعا مجاهدین چه میزهای احتمالی دیگری برای توجیه این شرایط می توانند بچینند. در راستای پیشنهاد آقای ابراهیم خدابنده چه اقدامات عملی و قابل پیگیری می توان انجام داد. چندی پیش نیز خبرهای رسیده از اشرف حاکی از این مطلب می کرد که مجاهدین اقدام به اخذ یک تعهد دوساله از اعضای خود نموده اند با این تحلیل که به هر حال بوش تا اواخر دوران ریاست جمهوری اش با ایران تعیین تکلیف خواهد کرد. با این چشم انداز فرضی تاکید کرده اند اگر در پایان این مهلت دو ساله که اکنون شش ماه آن سپری شده اتفاق خاصی نیفتاد آنها مخیرند که سازمان را ترک کنند. با احتساب شرایط موجود مجاهدین، به نظر می رسد این اقدام واکنشی منطقی از سوی سازمان به شرایط و بن بست موجود باشد. به نظر شما در چنین وضعیتی مجاهدین برای جلوگیری از ریزش و جدایی نیروهای خود چه میز تازه ای می تواند بچیند. با توجه به اینکه شما چنین موقعیت هایی را در سازمان تجریه کرده اید، مایلم در این خصوص دیدگاه ها و نقطه نظرات شما را مطلع بشوم. ادامه مکاتبات ما حول موضوع فرقه و انقلاب ایدئولوژیک می ماند برای بعد. برایت روزهای شاد و مفرحی آرزو می کنم.