در سالگرد حوادث 19 فروردین 1390 و کشته شدن 36 تن از اعضای مجاهدین خلق در کمپ اشرف عراق، اعضای انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی (آسیلا) گرد هم آمدند و به عنوان شاهدان عینی آن حوادث از دیدههای خود گفتند و تحلیلهایی ارائه دادند.
اعضای سابق مجاهدین خلق در انجمن آسیلا در آن روز شاهد صحنههای دردناکی بودند که موجب کشته شدن و جراحت و نقص عضو شمار زیادی از دوستانشان شد. آنها مقصر اصلی این وقایع دلخراش را شخص مسعود رجوی میدانند. میلاد بهشتی فریاد فرماندهان را در آن روز به خاطر میآورد که میگفتند: “نترسید گلوله ها مشقی است.” در حالی که خود بهشتی مورد اصابت یازده گلوله جنگی قرار گرفت و برادرش با همین گلولهها کشته شد.
مصطفی (میلاد) بهشتی از اعضای انجمن آسیلا در گفتگو با دیگر همراهانش وقایع 19 فروردین را “قتل عام” میداند که مسعود رجوی رقم زد. او نخست از خلیل انصاریان که در روز واقعه امدادگر بود میخواهد که از مشاهداتش صحبت کند. انصاریان معتقد است که 19 فروردین قابل اجتناب بود اما مسعود رجوی بر این باور بود که “راه مجاهدین فقط با خون باز میشود”. به باور او رجوی دنبال خون دادن بود که از این خونها بهره سیاسی خویش را ببرد. او به کارشکنی مجاهین خلق در مذاکرات سه جانبه میان این گروه و دولت عراق و ارتش آمریکا اشاره میکند.
برای دانلود اینجا را کلیک کنید.
حمید آق آتابای از پیش زمینههای وقایع 19 فروردین میگوید. از اقداماتی چون آمادهسازی کوکتل مولوتوف برای مقابله با ارتش عراق میگوید. در حالی که خود شهادت میدهد که یک فرمانده عراقی ارتش عراق به روشنی برای او و همکارش توضیح داد که ارتش عراق قصد گرفتن قرارگاه مجاهدین را ندارد بلکه خواهان باز پسگیری زمینهایی است که پیش از آن توسط دولت بعث عراق از مردم غصب شده بود. آتابای از دروغها درباره گلولههای مشقی و بیارزشی جان نیروها برای مسعود رجوی میگوید.
محمود دهقان از دگماتیسم مسعود رجوی سخن گفت برای حفظ تمامیت کمپ اشرف با وجود آنکه بخش بزرگی از آن مایملک شهروندان عراقی بود. او معتقد است که این درگیری و خونریزی میتوانست از میانه کار با فرمان مسعود رجوی خاتمه یابد اما او خون میخواست. به گفته او در آن زمان خود مسعود رجوی در پناهگاه مقر 49 واقع در خیابان 100 حضور داشت و خونهای زیادی تنها برای حفظ مقر او داده شد.
اعضای آسیلا از خونهای به ناحق ریخته توسط مسعود رجوی میگویند که حتی اجازه نداد نیروها از جلیقههای ضدگلوله استفاده کنند و اعضا را با تجهیزاتی در حد تیر و کمان و کارتون و شانه تخم مرغ به مقابل نیروهای مسلح عراقی فرستاد. خلیل انصاریان شاهد کشته و مجروح شدن چندین تن از اعضای مجاهدین بود که نهایتا به عقب نشینی و درگیری بیشتر انجامید.
موسی دامرودی شهادت میدهد که نیروهای عراقی چنانکه از آغاز اعلام کرده بودند تنها تا خیابان 100 پیش روی کردند، سپس متوقف شدند و به وعده خود پایبند بودند. او یکی از فرماندهان را به خاطر میآورد که میگفت ما باید هزار کشته میدادیم تا نیروهای کلاه آبی را به داخل بکشانیم.
باقر محمدی نیز تایید میکند که 3500 جلیقه ضد گلوله در انبار بود اما مسعود رجوی نخواست که اعضا از آنها استفاده بکنند. او نیز معتقد است که رجوی میتوانست با یک فرمان به خونریزی ها پایان دهد اما نخواست.
بهشتی از علیرضا طاهرلو نام میبرد که در پی حوادث آن روز دست به خودسوزی زد. موسی دامرودی به عنوان شاهد در این باره توضیح میدهد. او شرح میدهد که پس از حمله عراقیها علیرضا برای ترساندن و عقب راندن آنها و فرار کردن دیگر دوستانش که در محاصره بودند، اقدام به خود سوزی کرد. اما فرماندهان سازمان تا یک هفته نام علیرضا را به عنوان شهید اعلام نکردند بلکه گفتند او نفوذی بود و خود را به آتش کشید تا سازمان را بدنام کند.
برادر میلاد بهشتی، مرتضی بهشتی یکی از کشتههای حوادث 19 فرودین بود. او در ساعت 12 ظهر از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت. میلاد میگوید که دردناک تر از کشته شدن برادرش خبر کشته شدن او بود که کاظم ابریشمچی به لطایف الحیلی به او داد تا خون به ناحق ریخته شده برادرش را توجیه کند. در پایان این گفتگوها بهشتی ابراز امیدواری کرد که روزی مسعود رجوی برای همه جنایتهایش در حق مردم ایران محاکمه بشود و حقایق ماهیت او و فرقه اش آشکار شود.