در قسمت قبل گفتیم که نیروها در قرارگاه کار مشخصی نداشتند.اصلی ترین کار سر و سامان دادن به وضعیت زرهی ها و خود نیروها بود. هنوز استقرار نیروها حل و فصل نبود.چرا که خیلی از ساختمانها در جریان بمبارانها تخریب و از بین رفته بودند.
قرارگاه اشرف شرایط خاصی داشت. سقوط صدام حسین و حضور نیروهای آمریکایی در قرارگاه اشرف و مجاهدین بدون سلاح و متمرکز شده در تنها قرارگاه باقی مانده، کلاً وضعیت جدیدی را بوجود آورده بود که از هر حیث با شرایط قبلی متفاوت بود .
تحولات خیلی سریع رخ می داد. وقتی به سالن اجتماعات نگاه می کردم گویی همین دیروز بود که رجوی با باصطلاح “رزمندگان ارتش آزادیبخش” برای آخرین بار نشست می گذاشت و با هیجان تمام فرمان حرکت با تاکتیک شهاب وار (برق آسا) به سوی مرزهای ایران را صادر می کرد.
باز این صدای رجوی بود که در گوشم طنین انداز می شد که می گفت: “البته نیاز به فرمان من نیست در صورتی که برای صاحبخانه (صدام حسین) اتفاقی افتاد، خود فرمان آتش است و ارتش آزادیبخش به سمت مرزهای ایران حرکت خواهد کرد.”
صدای رجوی در طنین تشویق ها و کف زدنهای اعضای حاضر در سالن که تا دقایقی ادامه داشت گم می شد. او تلاش می کرد حاضرین در نشست را به آرامش دعوت کند تا بتواند ادامه صحبت را بدهد ولی هرگز وعده حرکت به سوی مرزهای ایران اتفاق نیفتاد. و او اولین نفری بود که صحنه را ترک کرد.
فرماندهی نیروهای آمریکایی در شمال قرارگاه اشرف مستقر بود و مستمر در حال تردد به قرارگاه بودند. حضور آنها در قرارگاه اشرف چیز جدیدی بود . دیگر از نیروهای اطلاعاتی عراقی که در ساختمانی در بیرون در قرارگاه اشرف مستقر بودند خبری نبود . اما عکس بزرگ صدام در ورودی این ساختمان که سازمان آن را برای افسران اطلاعاتی عراق ساخته بود، هم چنان خودنمایی میکرد. این عکس یادآور دوران حاکمیت سیاه او بود و حالا مجاهدین این ساختمان را برای ملاقاتهای محلی و مراجعات بعضا خانواده ها اختصاص داده بودند.
قرارگاه اشرف خالی از هرگونه سلاح سنگین و سبک بود. ولی زاغه های مهمات هم چنان انباشته از مهماتی بود که صدام به سازمان داده بود. در این زاغه ها انواع مهمات وجود داشت. از مهمات سلاح توپ های سنگین و نیمه سنگین گرفته تا تانک و انواع سلاح های سبک و تیربار و انبوهی مواد منفجره دیگر که بعدا توسط نیروهای آمریکایی و طی چندین ماه در بیرون از قرارگاه اشرف منفجر گردیدند.
جمع آوری اطلاعات برای نیروهای آمریکایی اصلی ترین وظیفه مجاهدین در دوران بعد از صدام:
ستاد اطلاعات مجاهدین با برخی تغییرات سازماندهی اینبار در همکاری کامل با نیروهای آمریکایی و نیازهای اطلاعاتی آنان وارد فاز جدیدی از فعالیت های خود شد.
در شرایط جدید وظیفه ستاد اطلاعات جمع آوری اطلاعات از مناطق مرزی عراق و ایران و هم حول تحولات داخل عراق برای ستاد فرماندهی نیروهای آمریکایی که در قرارگاه اشرف مستقر بودند، بود.
تجهیزات فنی (شنود بی سیمی) هم بصورت متمرکز با وظایف جدید در قرارگاه اشرف راه اندازی شد. مطابق معمول فعالیت نیروهای نظامی و انتظامی در مناطق مرزی را شنود میکرد. این اطلاعات بصورت جمعبندی شده بهمراه سایر اطلاعات و بصورت هفتگی تحویل نیروهای آمریکایی میشد.
هدف و سیاستی که مجاهدین در تغذیه اطلاعاتی و خبری نیروهای آمریکایی دنبال می کرد این بود که تضاد بین ایران و نیروهای آمریکایی را هر چه بیشتر کند. مجاهدین تلاش می کرد به موضوعات مورد علاقه آمریکایی ها در عراق بپردازد.
علاوه بر این اخبار علنی هم در شرایط جدید مهم شده بودند و سازمان کلیه اخبار مهم جراید و مطبوعات و اخباری که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شد را به صورت چکیده به نیروهای آمریکایی میداد.
همچنین جمع آوری فاکت های آنچه که دخالت ایران در خاک عراق نامیده می شد و فعالیت گروههای طرفدار ایران هم از جمله وظایف مهم ستاد اطلاعات بود.
عباس داوری (رحمان) و مهدی برائی (احمد واقف) طرف حساب نیروهای آمریکایی برای دریافت اخبار بودند. این اخبار به زبان انگلیسی ترجمه شده و هر هفته توسط ایندو به همراه یکی دیگر از مسئولین سازمان بنام حسین مدنی در مقر نیروهای آمریکایی تحویل آنها داده میشد.
حسین مدنی نقش مترجم را داشت که ایندو را همراهی میکرد. علاوه بر این سایر مسائلی هم که نیاز به هماهنگی داشت باز از طریق ایندو همراه با حسین مدنی انجام میگرفت.
در اوایل کار نیروهای آمریکایی خیلی روی اخبار و اطلاعاتی که سازمان به نیروهای آمریکایی میداد حساب باز میکرد و حتی تا مدتها با خط خبری سازمان پیش رفتند ولی بتدریج که در عراق جا افتادند به بزرگنمایی و حتی به غلط بودن اطلاعاتی که سازمان به آنها میداد پی برده و بعد از آن بود که دیگر زیاد روی اخبار و اطلاعات داده شده از سوی مجاهدین حساب باز نمی کردند.
راه اندازی موزه شهدا:
سازمان تلاش می کرد خود را با شرایط جدید وفق داده و مجاهدین را بعنوان یک نیروی بر حق و البته دموکراتیک برای آمریکاییان جا بزند.
از جمله این اقدامات راه اندازی موزه شهدا بود. به همین خاطر یکی از سالن ها را که در کنار سالن اجتماعات قرار داشت تبدیل به موزه شهدا کرد و به طرز زیبایی شروع به آرایش آن نمود و مجموعه هایی از عکس های کشته های سازمان از بنیانگزاران گرفته تا به امروز در آن به نمایش گذاشت و از آمریکایی ها برای بازدید آن دعوت میکرد.
سازمان تلاش میکرد با گماردن زنان جوان که اصطلاحا میلیشیا خوانده میشدند در خیلی از امورات چهره فرقه ای و مافیایی خود را بپوشاند.
ادامه دارد…