اعضای حاضر در قرارگاه فرقه مجاهدین خلق عبارتند از حدود دو هزار زن و مرد. عده ای از سال های اولیه انقلاب تا کنون حضور دارند و آخرین اعضا هم شاید مربوط به سالهای 79 تا 80 باشند. یعنی قدیمی ترین اعضای بدنه حدودا 45 سال سن تشکیلاتی دارند و جدیدترین هم 22 سال سن تشکیلاتی دارند. یک عضو مجاهدین از مجاهد ایدئولوژیک گرفته تا یک فرد که خود را رزمنده ساده و یا یک مبارز غیر ایدئولوژیک می داند در این سالها چه کرده و چه دارد؟ آیا واقعاً منطقی برای عملکردهای خود و سازمان منسوبش دارد؟ آیا قدرت مناظره و بحث با افراد منتقد را دارد؟ آیا در درون خودش قادر به پاسخگویی به ابهامات ذهنی اش را دارد؟ آیا واقعاً افراد حاضر در تشکیلات، به درستی می دانند چرا و به چه دلیل یک سری کارها را پیش می برند و یک سری عقاید را یدک می کشند؟
البته که همان طور که بارها و بارها این مسئله توسط کارشناسان مختلف به اثبات رسیده است، سازمان مجاهدین خلق، در واقع فرقه ای با تمام کارکردهای فرقه است و افراد حاضر در فرقه ها همچون ربات هایی برنامه ریزی شده رفتار می کنند که قدرت هر نوع تفکر و تعقل به مرور زمان از آنها سلب می شود.
البته در این میان، برخی افراد بوده اند و هستند که توانسته اند به طریقی خود را از بندهای فرقه ای رها کنند.
در یکی از نشست های انقلاب، معروف به نشست رهبری یکی از اعضای سازمان که نسبتاً جزو افراد باسابقه محسوب می شد و ترددها و ارتباطاتی با اروپا داشت، در نقد خود که البته در باطن نقد تشکیلات فرقه ای بود، گفت: اگر برای ما مجاهدین با کرنومتر زمان را محاسبه کنید فقط دو دقیقه می توانیم از سازمان و ایدئولوژی سازمان و انقلاب درونی آن دفاع کنیم.
مسعود رجوی سعی کرد از همین بحث استفاده خودش را ببرد و گفت این نتیجه کم کاری تک تک شماهاست و از فرد مورد نظر خواست تا منظورش را توضیح بدهد.
عضو فرقه گفت مبارزه مسلحانه سئوال شود ما فقط می توانیم بگوییم چون مسعود فرمان داد وما هم اعتماد کردیم درست است و انجام دادیم .
آمدن به عراق سئوال می شود ما می گوییم به ما تحمیل شد و چون رهبرمان تصمیم گرفت و ما هم تبعیت کردیم و درست است .
در مورد تشکیل ارتش و شرکت در جنگ به همراه ارتش صدام می پرسند ما همان جواب تصمیم رهبری و تبعیت چشم بسته را عنوان می کنیم .
در مورد طلاق ها و به هم ریختن کانون خانواده می پرسند تنها جواب ما این است که مسعود و مریم تصمیم گرفتند مصلحت بود و ما هم تن دادیم .
در مورد کمک های مالی و لجستیکی و تحویل گیری سلاح و جنگ افزار از کشور در حال جنگ با ایران از ما می پرسند فقط می توانیم بگوییم ما سیاسی نیستیم و رهبر و روابط داریم و ما فقط اجرا کننده ایم .
در مورد آزادی و انتخاب در مناسبات سازمان از ما سئوال می شود .ما چهل سال است شناسنامه نداریم، کارت شناسایی نداریم . هرگونه سند هویتی و پاسپورت و یا هر برگه ای که مقیم بودن ما در نقطه ای از کره زمین را اثبات کند نداریم .
چند دهه است پول ندیده ایم و یک ورق اسکناس در جیب خود ندیده و با دست لمس نکرده ایم. خرید کردن بلد نیستیم . درصورت گم شدن در شهر بلد نیستیم تاکسی کرایه کنیم .
برای تمامی الزامات زندگی اسامی قراردادی درون تشکیلاتی در ذهن داریم. درجامعه و خارج از تشکیلات وقتی از این اسامی استفاده می کنیم باعث مسخره شدن وعدم تفهیم می شود و به نتیجه نمی رسیم .
از ما می پرسند چرا در داخل کشور خودتان برای آزادی فعالیت نمی کنید می گوییم ما سیاسی هستیم و فعالیت سیاسی در ایران ممنوع است. مخاطب درجواب می گوید یک باقالی فروش کنار خیابان اکنون از شما سیاسی تر و تند تر از حکومت حق خود را طلب می کند .
در پایان به این نتیجه می رسیم که ما گذشته ای مسلحانه و ترور و کشتار در کارنامه داریم و به همین دلیل مهر خائن و تروریست به پیشانی داریم و بحث فقط سیاسی بودن نیست .
در یک کلام ما اعضای مجاهدین خلق در دو دقیقه بحث خلع سلاح می شویم و دفاعی نداریم و در نتیجه در این کره زمین فقط در محدوده اشرف می توانیم ادعای مبارزه و سرنگونی و… داشته باشیم.
بحث که به اینجا رسید، طبق سیاق ثابت عده ای از فالانژهای تشکیلاتی بر سر آن عضو ریختند و به هر طریق ممکن سعی کردند فرد منتقد را ساکت کنند و بحث را خاتمه بدهند.
بله در تشکیلات فرقه ای، هیچ نوع انتقاد و تفکری پذیرفته نمی شود.