آیا میدانستید که در تشکیلات سازمان مجاهدین برای مشغول نگه داشتن افراد اقداماتی صورت میگیرد که ذهن طرف را درگیر کرده و از افکاری همچون فکر کردن به خانواده دور نگاه داشته می شوند؟!
این مناسبات جهنمی شامل همه اعضای فرقه است، فرقی نمیکند که زن باشد یا مرد !مردها یک جور درگیر رده بندی هستند و زن ها یک جور دیگر ، ولی در اصل در این اتاق های فکری یک چیز دنبال میگردد، درگیر شدن ذهن!
در حقیقت با ایجاد یک فضای رقابتی و چشم و هم چشمی افراد چنان درگیر می گردند که بطور باور نکردنی به ته چاه پرتاپ می شوند طوری که در تاریکی یاس و نا امیدی هیچ کورسویی از نور در آن مشاهده نمی شود. این فضای مسموم و ملتهب بطور بیست و چهار ساعته دنبال میگردد. یک نمونه وحشتناک آنرا خدمت خوانندگان عزیز بیان میکنم البته به اختصار .
پس از آنکه در بهار 1372، صدام حسین به خاطر ترس از واکنش ایران نسبت به سلسله عملیات های مرزی تروریستی که توسط مجاهدین خلق از خاک عراق صورت گرفته بود، برای چند سال این عملیات ها را متوقف و محدود کرد، مسعود رجوی برای سرگرم کردن اعضا در درون تشکیلات که حالا کاری جز فعالیت های تکراری و پوچ نداشتند طی جلسه ای در 14 مرداد 1372 تعدادی از زنان را به عضویت شورای رهبری درآورد. انتخاب این زنان البته بر اساس میزان ذوب شدگی شان در انقلاب مریم! بود و نه سابقه تشکیلاتی آنها.
پس از بروز اعتراضات پنهان و تناقضات در زنان با سابقه تشکیلاتی بیشتر و قدیمی تر در مراحل بعدی مسعود رجوی تعدادی از زنان با سابقه را به عضویت این شورا درآورد تا کمی سر و صدای اعتراضات بخوابد. بعد از مدتی هم برای اینکه توقعات زنان عضو را برای عضویت در این شورا محدود کند شرط سابقه تشکیلاتی 15 سال به بالا را برای این منظور در نظر گرفت.
با سرنگونی صدام حسین و حمله امریکایی ها به عراق و فراهم شدن شرایط برای فرار اعضای ناراضی از مقر مجاهدین خلق، تعدادی از اعضای شورای رهبری نیز در این میان موفق به فرار شدند و پس از فرار دست به افشاگری زدند. این زنان شجاع بعد از رهایی از تشکیلات رجوی بدنبال زندگی خود نرفتند و با انتخاب آگاهانه و پذیرش ریسک های بسیار اقدام به افشاگری علیه مسعود و مریم رجوی کردند و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دادند. شرح اقدامات این زنان قهرمان در این مختصر نمی گنجد و خود نیازمند مبحث دیگری است. زنانی که از جهنم رجوی فرار کرده بودند افشاگری کردند و پرده از وقایعی کنار زدند که موجب بهت و حیرت خیلی ها شد. خود من هم واقعا حیرت کرده بودم .
به این ترتیب مسعود و مریم رجوی در آنچنان منجلابی گیر کردند که راه فراری نداشتند چرا که این عنوان نشان می داد افراد با نزدیک ترین رابطه ایدئولوژیک با رهبری سازمان مجاهدین خلق از این سازمان کناره گیری کرده اند و این مسئله به شدت بازخوردهای بدی به همراه داشت. مسعود رجوی مجبور شد جلساتی را که در اختفا با اعضای شورای رهبری برگزار می کرد تعطیل کند و تا سالها مجبور بود سعی کند تا به هر طریق ممکن این افشاگری ها را خنثی کند.
در زمانیکه خانواده ها پشت سیاج های قرارگاه اشرف آمده بودند این زنان که سابقه عضویت در سازمان مجاهدین خلق و شورای رهبری را داشتند به کمک خانواده ها شتافتند. این زنان در پشت بلندگوها قرار میگرفتند و خود را معرفی میکردند. و همین جمله آنها در معرفی خودشان که می گفتند ما عضو شورای رهبری بودیم بسیار تهییج کننده بود. یادم می آید که در یکی از این سخنرانی های آنان که صدایش بوضوح به داخل مقرهای اعضا در اشرف می آمد ، من شنیدم که فردی را عضو سابق شورای رهبری معرفی کرد ، او خودش را ” بتول سلطانی ” معرفی نمود که شخصا متعجب شده بودم.
بعدها مریم رجوی با کلید زدن جریان جدیدی به نام “َشورای مرکزی” عملاً شورای رهبری را منحل کرد تا دیگر تبعات فرار افراد ناراضی در این رسته دامان فرقه شان را نگیرد. به این ترتیب کلمه “رهبری” حذف و به جای آن کلمه “مرکزی” جایگزین شد. با جابجا کردن دو کلمه کاری کرد که دیگر کسی نتواند بعد از فرار و یا جدایی از سازمان مدعی شود که در حلقه رهبری سازمان بوده است.
برای اینکه این شکست خفت بار در درون تشکیلاتش منفی عمل نکند مریم رجوی بدستور شوهرش اینگونه توجیه کرد که :
چون سابقه خیلی از زنان اجازه عضویت در شورای رهبری را نمیداد طوری ترتیب دادند تا همه زنانی که سابقه کم ولی صلاحیت بالایی از خود نشان دادند در نهادی عضو شوند تا حق آنان ضایع نگردد.
در واقع رجوی ها خواستند جبران شکست نمایند ولی تاریخ را که نمی شود پاک کرد و همچنان افشاگری های اعضای “شورای رهبری” بر این سازمان همچون بختک سایه افکنده است.
بخشعلی علیزاده