محمد جعفر سلام
سلامی چندباره از راه دور برای برادر عزیزتر از جانم. برادر جان من این نامه ها را می نویسم به امید اینکه به طریقی به دستت برسد. و یا کسی بخواند و به تو اطلاع دهد تا بدانی ما همچنان دوستت داریم و همچنان چشم به راهت هستیم.
برادر جان بدان که همیشه به یادت هستیم و تا آخر برای آزادیت تلاش می کنیم. من هر کجا که حس کنم صدای دادخواهیم شنیده می شود می روم تا ظلم رهبران مجاهدین به ما و تو را به گوششان برسانم.
چند وقت قبل یعنی 18 اردیبهشت هم به همراه تعداد دیگری از خانواده ها رفتیم و در مقابل دفتر صلیب سرخ در تهران جمع شدیم و باز هم خواسته مان را مطرح کردیم. محمدجعفر ، پدر و مادرمان بیشتر از همه نگران تو هستند. دیگر سنی از آنها گذشته و ناتوان شده اند اما همچنان چشمشان به در است تا بیایی. گوششان به تلفن است تا شاید تماس بگیری و صدایت را بشنوند.
من می دانم که محدودیت داری و اجازه تماس نداری اما به خاطر خدا، تلاش خودت را بکن تا تماسی بگیری و از حالت باخبر شویم. تلاش کن خودت را از این زندانی که هستی نجات دهی ما هم حمایتت می کنیم.
همه ما منتظر لحظه دیدارت هستیم.
خواهرت – مهین نجفی