آزادی مذهب در تشکیلات رجوی

همانطور که در مقاله قبلی گفته بودم آزادی کلمه مقدسی است که سوء استفاده های زیادی در سیاست از آن کلمه شده است اما امروزه واژه آزادی در فرقه رجوی که از آن یاد می شود یک معنی پوچ وتوخالی است و از تمام زوایا که به این واژه نگاه می کنیم فقط برای فریب دادن مردم و جوانان است که با این واژه مقدس بتوانند نیرو جذب بکنند و اعضاء نگون بخت را چند صباحی در تشکیلات پوشالی خود نگه دارند.

در اینجا می خواهم  آزادی مذهب و اعتقادات درون فرقه رجوی را با هم بررسی کنیم. در سال ۱۳۷۴ که نشستهای حوض را برای مغز شویی افراد شروع کردند تعدادی از دوستان بلوچ که سنی مذهب بودند را نفر به نفر صدا می کردند. این نشستها توسط مسئولین بالا کنترل وهدایت می شد. ابتدا به فرد می گفتند که تو در انقلاب خواهر مریم خیلی ذوب شده ای وصلاحیت تو خیلی بالا رفته است فقط یک تضاد خیلی کوچولو هست که باید آن را رفع کنی وآن این است که تو باید مذهب شیعه را انتخاب کنی و این حرف برادر مسعود است و نمی توانی آن را رد کنی و با توجه به صلاحیت تو که در سطح فرمانده دسته است با توجه به اینکه سنی مذهب هستی نمی توانیم آن موضع مسئولیت را به تو بدهیم وباید یک نامه به برادر مسعود بنویسی و بگویی من مذهبم را عوض کردم و از الان مذهب شیعه را انتخاب کردم به نحوی که از نفر سند دستی گرفته اند که در آن نوشته شده که هیچ فشاری روی من نبوده و خودم مذهبم را تغییر دادم و شیعه شده ام !!

مورد دیگری که خودم شاهدش بودم بعد از سقوط دولت صدام حسین بود که سازماندهی نیروها تغییر کرد و نفرات جدید الورود را در یک مرکز یا اف گردآوری کردند. در میان این نیروها تعداد زیادی برادران بلوچ که همگی سنی مذهب بودند مشاهده می شد که هنوز بحث سنی وشیعه برای آنها نشده بود. در نشستهای نیرویی که من هم در آن شرکت می کردم به مسئولین نیروها گفته می شد نفرات تحت مسئولیت خود را برای نماز جماعت بیاورید که شرکت بکنند که بدین شکل نیروهای جدید الورود بدون اینکه خودشان متوجه شوند مذهبشان را عوض بکنند. (در یک اشتباه محاسبه ) مسئولین نیروها شروع کردند و از نفرات خواستند که همه در نماز جماعت شرکت بکنند و این دستور فرمانده بالاتر است . خوشبختانه این نیروها قبول نکردند وگفتند ما می خواهیم نماز جماعت خودمان را برگزار کنیم چون ما سنی مذهب هستیم وکتف بسته نماز می خوانیم و نمی توانیم کنار هم باشیم .

فردای آن شب فرشها را در محوطه پهن کردند و یکی از این نفرات اذان را شروع کرد و سپس نفرات به خط شدند و نماز جماعت خود را شروع کردند. در لحظه خبر به گوش مسئولین رسید . همه به تکاپو افتادند که چکار باید بکنند چندین نفر از ستاد بالاتر آمدند که گزارش مفصل برای فرماندهی تهیه بکنند. فضای ملتهبی بود. فرمانده مقر به مسئولین ابلاغ کرد که باید جلوی این کار را گرفت ما در اینجا دو دستگی نداریم و همه باید تغییر مذهب بدهند. سازمان مجاهدین یک سازمان شیعه است و تحمل چند فسقلی بچه سنی را نداریم. حتی اگر همه آنها را اخراج کنیم تعدادی از این نفرات را صدا کردند و آنها را تهدید کردند که اگر این موضوع تکرار شود اخراج می شوید که جواب همگی آنها یک چیز بیش نبود نیازی به اخراج نیست همگی ما ، خودمان می رویم که پس از چند روز این نفرات همه رفتند.

هدف از نوشتن این مطالب این بود که داشتم برنامه ۱۰ ماده ای مریم رجوی را مرور می کردم که چشمم به موضوع زیر خورد :

“آزادی بیان، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات و فضای مجازی ، تضمین آزادی‌ها و حقوق فردی و اجتماعی طبق اعلامیه جهانی حقوق‌بشر،
جدایی دین و دولت، آزادی ادیان و مذاهب.”

این متن را دیدم و به خودم گفتم که چقدر زیبا و خوب برای عوامفریبی نوشته شده است. به عنوان کسی که سالیان در تشکیلات مجاهدین بودم وشاهد صحنه هایی از فشار بر نفرات برای تغییر مذهب خود، بوده ام به خودم گفتم که باید آزادی ادیان و مذاهب را نقدی کنم و مشاهداتم از اجحافی که به برادران سنی مذهب در تشکیلات رجوی را دیده ام برای مردم ایران بازگو کنم .

خلیل انصاریان

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا