دیرزمانی است که هیچ پیامچه تصویری از مسعود رجوی در بازار خراب فرقه عرضه نشده است. همه سخنرانان در مراسم های سازمان، همچون تصاویر مسعود رجوی همه سابق و بازنشسته و از دور خارج شده هستند. هیچ تولدی به لحاظ سیاسی در درون فرقه وجود ندارد، قیافه های اعضای سازمان نیز همه سالخورده و افسرده و پژمرده هستند. هنوز آن 10 ماده مریم رجوی که دهها سال پیش بعنوان برنامه برای ایران آینده ارائه کرده است در ویترین های سازمان عرض اندام می کنند، که همه قدیمی و بیات هستند. زمان در گذر بوده است و رو به تکامل، اما مجاهدین و رهبر مفقودشان و برنامه هایشان چون مردابی گندیده در باتلاق گذشته فرومانده اند.
سازمانی که زمانی از بحث تکامل و رشد صحبت می کرد، خود امروز عقب گرد کرده است و با شتابی فزاینده به سمت قوانین قرون وسطی در حرکت است، هنوز در عصر ارتباطات و اینترنت و هوش مصنوعی(Artificial intelligence) ، درب های فرقه بسته است و با دنیای بیرون در تضادی آشتی ناپذیر بسر می برند.
از هوش مصنوعی و گستره نامحدود آن، فقط این را یاد گرفتند که در پیام های مشمئزکننده ای هر از چند گاه صدای سابق مسعود رجوی را تقلید کرده و به خورد نیروهای اسیر خود در درون حصارهای اشرف بدهند، هنوز آنقدر سر در گریبان خود فرو نمودند و چون کبک سر در برف فرو برده اند که نمی دانند هوش مصنوعی و تقلید صدای آن، امروز تکنیک لو رفته ای در میان نسل هوشمند جوان امروز است و فقط به درد غارنشینانی می خورد که به اجبار تشکیلات تارک دنیا شده اند و از دنیا و علم و تکنولوژی بی خبرند. جهت اطلاع خوانندگان باید عرض کنم که : چند روز پیش ویدئویی در اینستاگرام پخش شد که هوش مصنوعی در اون آهنگی از شادمهر رو با صدای مهستی میخونه!(که قابل مراجعه و در دسترس است که نشان می دهد تقلید صدای صحبت کردن یک شخصیت ، بسیار آسان تر از تقلید صدای یک خواننده با تحریرهای خاص صدائی اوست).
امنیتی کردن سوراخ موش مسعود مرحوم که همان قبر اوست، فقط شاید چندصباحی به درد طولانی کردن اسارت چند عضو فرقه قرون وسطائی رجوی بیانجامد و بس.
فرقه ای که از ابتدا قائم به یک فرد بوده است، بی گمان با فقدان فیزیکی او نیز براحتی فرو خواهد ریخت.
این ” سرنگونی” هم که مدام از آن در فرقه دم می زنند، شعاری دست نیافتنی برای کسانی است که خود با چشمانی بسته، سرنگون شده اند و خبر ندارند، فرقه ای که سیلابی از ریزش نیروئی را تجربه کرده است، فرقه ای که در کمتر از یک دهه، اکثریت اعضای آن فرار کرده و یا جدا شده اند، فرقه ای که در درون خود با هزاران تضاد حل ناشدنی روبروست ، فرقه ای در فقدان و بحران رهبری جنایتکار خود بسر می برد، فرقه ای که زنی بی کفایت و خودبین ، در صدر آن خود را منصوب کرده است، فرقه ای که حیات آن بسته به حصارهای دورتادور آن است، فرقه ای که برای کسب یک همراه و هم صحبت ، سره را از ناسره تشخیص نمی دهد و اساسا برایش مهم هم نیست، فرقه ای که از دنیا قطع ارتباط کرده است، فرقه ای که مخارج عمل های زیبائی زنی که خود را رهبر این فرقه می داند از تمام مخارج فرقه سنگین تر است، فرقه ای که رهبر سابق آن که الان معدوم شده است، به زنان فرقه تجاوز کرده است و حرمسرائی از زنان را تشکیل داده بود، فرقه ای که با تمام دشمنان مردم ایران هم کاسه شده است و هیچ استقلال رای ندارد و … اگر “سرنگون” نشده است، بی زحمت خودشان بگویند که مشغول کدام امر حرامی هستند؟
این فرقه از ابتدا هم مصرف خداپسندانه ای نداشته و اکنون هم ندارد، اصلا تاریخ مصرف نداشته است که تمام شده باشد! از ابتدا هم آبروئی نداشته است که الان اینچنین بی آبرو شده باشد.
نتیجه اینکه : اگر هنوز به خدائی ایمان دارند، شایسته است برای کاستن از بار گناهان خود، این دم آخری ، درب های فرقه را باز بگذراند، تا اسیران گرفتار در درون فرقه برای چند سالی هم که شده طعم آزادی و زندگی آزاد را بچشند و از اجبارات بنده ساز رجوی ها خلاصی یابند. دوستان در اسارت نیز باید بدانند که سخت ترین چیز در زندگی تصمیم برای شروعی دوباره است، بعد از تصمیم فقط تلاش و پشتکار است ، ترس ها ببرهای کاغذی اند، از پس هر چه می خواهید ، برمی آیید ، شما می توانید برای تغییر و کنترل زندگی خود همین الان دست به کار شوید، بعد از آن ، کلید و راه حل ، پاداش تان خواهد بود. پیروز باشید.
محمدرضا مبین، عضو نجات یافته از تشکیلات جهنمی رجوی