آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان؛ سه عملیات مطرح مجاهدین خلق در جنگ تحمیلی علیه رزمندگان و مردم ایران است، آیا آنها عملیات دیگری نیز انجام داده بودند؟
اینجا وقتی ما از واژه عملیات استفاده میکنیم، منظورمان یک حرکت گروهی است. به عنوان مثال یک گروهی میآیند کاری را انجام میدهند و ما به آن عملیات میگوییم. بر همین اساس، طبق اسنادی که در مرکز اسناد دفاعمقدس وجود دارد و من هم در کتابم (حماسه نامداران گمنام) آوردهام، مجاهدین خلق بیش از ۱۰۰ رشته عملیات گروهی را علیه رزمندگان و جبهههای دفاع مقدس انجام دادهاند. آن سه عملیاتی که شما گفتید معروفترین عملیات آنهاست، در حالی که مجاهدین خلق در طول دفاع مقدس بیش از ۱۰۰ عملیات اعم از حمله گروهی محدود یا شبیخون به یک منطقه یا عملیات نفوذ و شناسایی انجام داده بودند. ما همواره میگوییم که مجاهدین خلق ۱۷ هزار ترور انجام دادهاند و مسئول شهادت این تعداد از هموطنانمان هستند، اما توجه نمیکنیم که خیانت مجاهدین خلق در لو دادن عملیات مختلف باعث شد تا میزان تلفات ما بیشتر شود؛ بنابراین باید بگوییم مجاهدین خلق ۱۷ هزار نفر را مستقیم به شهادت رساندند و به صورت غیرمستقیم نیز باعث شهادت هزاران نفر دیگر شدند. اینها همه جنایاتی است که مجاهدین خلق در طول دفاع مقدس مرتکب شده است.
در این بخش از گفتگو ما بیشتر میخواهیم به آمارها و ارقام بپردازیم، اصلاً تعداد مجاهدین خلق در پادگان اشرف چند نفر بود و همچنین آنها در ورود به ایران چه تعداد نیرو داشتند؟
مجاهدین خلق وقتی که به عراق رفتند و در پادگان اشرف مستقر شدند، ۳۲ تیپ تشکیل دادند. هر تیپ شامل سه گردان بود و هر گردان نیز ۶۰ نفر نیروی اصلی یا کادر داشت؛ یعنی هر تیپ ۱۸۰ نفر نیرو داشت. به این ترتیب ۳۲ تیپ ۱۸۰ نفره، جمعاً ۵ هزار و ۷۶۰ نفر نیرو میشدند که به مرور آموزشهای زیادی را پشت سرگذاشتند و نیروی اصلی مجاهدین خلق در اشرف را تشکیل دادند، اما قرار بود در مواقعی مثل عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان، تعداد زیادی از طرفداران سازمان یا افراد دیگری که معاند با نظام بودند به آنها بپیوندند؛ بنابراین سازمان پیش از حمله به ایران یک فراخوانی داد و تعدادی از ایرانیهای ساکن در اروپا، امریکا و دیگر کشورها خودشان را به پادگان اشرف رساندند. در عملیات فروغ جاویدان قرار بود در موج اول، حدود ۵ هزار نفر از نیروهای نفاق که عمدتاً از نیروهای زبده آنها بودند، وارد ایران شوند. این ۵ هزار نفر همان ستون معروفی را تشکیل دادند که در تنگه چهارزبر گیر افتادند و بیشترشان کشته، مجروح و اسیر شدند.
یک سؤالی مطرح است که چرا مجاهدین خلق توانستند به سرعت در عمق پیشروی کنند، چراکه آنها تا حدود ۳۰ کیلومتری کرمانشاه رسیده بودند.
در علم نظامی، هر نیرویی که وارد خاک دشمن میشود یا در منطقه عملیاتی پیشروی میکند، باید مراقب جناحین خودش باشد. مثلاً در عملیات دفاع مقدس اگر یک لشکری خطی را میشکست، میتوانست به عمق برود و چندین کیلومتر پیشروی کند، اما اگر لشکرهای دیگر نمیتوانستند جناحین او را تأمین کنند، محاصره میشدند و از پهلوها ضربه میخوردند. در عملیات مرصاد هم مجاهدین خلق ابتدا از خطی که بعثیها شکسته بودند وارد کشور شدند و به سرعت به عمق پیش رفتند، اما نهایتاً وقتی در چهارزیر جلوی آنها سد شد، به محاصره افتادند و به راحتی منهدم شدند. این کار آنها به لحاظ نظامی یک دیوانگی محض بود، اما آنها اسیر استدلالهای غلطی بودند که رجوی به خوردشان میداد. مسعود رجوی گفته بود شما فقط باید وارد ایران شوید و سریع خودتان را به شهرهای بزرگ برسانید، آن وقت همه مردم به شما میپیوندند و کار نظام تمام است.
آماری از تلفات مجاهدین خلق در این عملیات وجود دارد؟
حدود ۲ هزار نفر از نیروهای مجاهدین خلق در عملیات مرصاد به هلاکت رسیدند و هزار و ۲۰۰ نفر هم مجروح شدند که به همراه دیگر افراد این سازمان توانستند به هر نحوی شده برگردند و به عراق فرار کنند. ۹۶۶ نفر نیز به اسارت رزمندهها درآمدند.
چرا درخصوص رمز عملیات مرصاد اختلافهایی وجود دارد؟
در برخی از منابع رمز عملیات مرصاد یا امیرالمؤمنین (ع) و در برخی منابع دیگر یا مهدیادرکنی (عج) ذکر شده است. علت اختلاف این است که مرصاد یک عملیات از پیش طراحی شده نبود، یعنی اینکه وقت کافی برای تعیین رمز برای آن وجود داشته باشد؛ بنابراین رزمندگانی که از سمت تنگه چهارزبر به این عملیات ورود کرده بودند یک رمز برای آن تعیین کردند و رزمندگانی که از سمت اسلامآباد و کرند غرب به مجاهدین خلق درگیر شدند نیز رمز دیگری برای عملیات انتخاب کردند. اتفاقاً در یک جلسهای که در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس برگزار شده بود، من به این موضوع اشاره کردم و گفتم که علت اختلاف چیست و هر دو نقل قول برای رمز عملیات مرصاد میتواند درست باشد.
خود شما وقتی که به منطقه عملیاتی مرصاد رسیدید، چه چیزهای دیدید و چه خاطراتی از آن روزها دارید؟
من زمانی به منطقه رسیدم که ستون مجاهدین خلق نابود شده بود و باقی شان فرار کرده بودند. جسد کشتههای مجاهدین خلق هنوز در طول جاده اسلامآباد به کرمانشاه وجود داشت. نکته حائز اهمیت این است که ما کامیونهایی مملو از سلاح پیدا کردیم که مشخص شد اینها را آورده بودند تا بین عوامل خودشان که در کرمانشاه حضور داشتند، پخش کنند. اگر ستون مجاهدین خلق به کرمانشاه میرسید، قطعاً تعداد آنها خیلی بیشتر میشد و آن وقت دیگر جمع و جورکردنشان سختتر میشد. قطعاً مجاهدین خلق به تهران نمیرسیدند، ولی رسیدنشان به کرمانشاه بسیار محتمل بود، در آن صورت تلفات مردم غیرنظامی بسیار افزایش پیدا میکرد. وقتی کمر ستون نفاق در چهارزبر شکست، عواملشان که به کرمانشاه رفته بودند نیز بیسروصدا فرار کردند و پراکنده شدند. از زمانی که من خودم به منطقه عملیاتی مرصاد رفتم، کارمان دستگیری فراریهای مجاهدین خلق بود. فراریها به صورت انفرادی یا در گروههای چند نفره بین کوهها و دشتهای منطقه پراکنده شده بودند. گاهی شبها قصد داشتند از بین رزمندهها عبور کنند که دستگیر میشدند. یا وقتی بچههای ما آنها را در گوشهای پیدا میکردند، بسیار پیش میآمد که مجاهدین خلق پیش از دستگیری بین خودشان نارنجک منفجر میکردند یا قرص سیانور میخوردند تا زنده به دست ما نیفتند. سرانشان اینطور القا کرده بودند که اگر زنده به دست پاسدارها بیفتید، شما را تکهتکه میکنند! این بیچارهها سراسر در توهم و تفکرات غلط خودشان بودند و تا لحظه مرگ نیز از این توهمات در رنج بودند.
نمیشود از عملیات مرصاد گفت و به نقش شهید صیاد شیرازی اشاره نکرد، ظاهراً ایشان در آن مقطع سمت اجرایی در مناطق عملیاتی دفاع مقدس نداشتند؟
شهید صیاد شیرازی از سال ۶۵ به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع خدمت میکردند و سال ۶۷ مسئولیت اجرایی در جبهههای جنگ نداشتند. وقتی قضیه حمله مجاهدین خلق پیش میآید، آقای شمخانی به شهید صیاد شیرازی خبر میدهد یک ستون از دشمن تا اسلامآباد غرب آمده است. شهید صیاد شیرازی بعدها خودش تعریف میکرد که وقتی شنیدم دشمن تا اسلامآباد آمده، خیلی تعجب کردم و پرسیدم این چطور دشمنی است که توانسته تا آنجا بیاید؟ شمخانی اظهار بیاطلاعی میکند و از شهید میخواهد سریع خودش را به منطقه برساند. صیاد هم میگوید حداقل به من یک حکم بده تا بتوانم طبق آن حکم کار کنم. فوری حکمی برای ایشان صادر میشود و شهید صیاد شیرازی هم طبق شناختی که از واحدهای ارتش داشت، میآید در هوانیروز کرمانشاه و بالگردهای ارتش را برای مقابله با مجاهدین خلق هماهنگ میکند. ایشان خودش میگوید وقتی سوار بالگرد به تنگه چهارزبر رسیدیم، از بالا دیدم که تعدادی از رزمندهها روی جاده خاکریز درست کردهاند و جلوی ستون مجاهدین خلق را گرفتهاند.انگار ملائکه آنها را آنجا رسانده بود. بعدها فهمیدم که اینها رزمنده لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) بودند. به هرحال شهید صیاد شیرازی با توانمندیهایی که داشت تا هر میزان که میتواند رزمندههای یگانهای مختلف را با بالگردهای ارتش هلیبرن میکند و دورتا دور ستون مجاهدین خلق آنها را میچیند. همچنین بالگردهای تجاهمی مثل کبری با هدایت شهید صیاد شیرازی از پهلو و عقبه ستون مجاهدین خلق به آنها شلیک و علاوه بر اینکه تلفات زیادی به دشمن وارد میکنند، ستون مجاهدین خلق را فلج و از کار میاندازند. گذشته از هوانیروز، جنگندههای پایگاه هوایی شهید محمد نوژه هم طی دو روز عملیات، هر روز سه نوبت ستون مجاهدین خلق را بمباران و تلفات بسیاری به آنها وارد میکنند. در نتیجه طی همان یکی دو روز عملیات مرصاد، ستون مجاهدین متلاشی میشود و الباقی مجاهدین خلق با پای پیاده فرار میکنند و تعدادی نیز به اسارت درمیآیند.
علیرضا محمدی