فدای اجباری و صداقت تحمیلی

در صدر ارزشهای ایدئولوژیک و اصول تشکیلاتی فرقۀ رجوی آنچه بیشتر از همه به چشم دیده شده و به گوش شنیده می شود شعاری است که باید توسط همه اعضای سازمان مجاهدین رعایت شده و به عنوان یک ارزش بی همتا و بی رقیب جایگاه خود را حفظ کند و آن هم چیزی نیست بجز شعار  فدا و صداقت!

البته این شعار در حد اعضای رده پائین سازمان باقی مانده و به بالاتر سرایت نکرده است. کلا برعکس هر ضابطه و یا ارزشی که باید از بالا به پایین جاری شود این یکی چون سخت بوده استثنائاً از پایین به بالا ترسیم شده که در آن وسط ها گیر کرده و به بالاتر نرفته است!

اما موضوع چیست و چرا باید بر این طبل تو خالی فدا و صداقت کوبیده شده و مدام تبلیغ کرد که سر لوحۀ کار و رزم مجاهدین فدا و صداقت است ؟! اما در عمل کسی به آن پایبند نبوده و نیست و هر چه که هست تظاهر و ریاکاری میباشد.

واقعیت این است که اینها نیز اهرم هایی هستند جهت فریب افراد و اعضای فرقه استفاده می شوند. برای این که رهبری فرقه و سایر افراد رده بالای تشکیلات بتوانند با توسل به آنها اعضای فرقه را در جهت خواسته های قدرت طلبانه رهبری فرقه بکار گرفته و فریب دهند. اینکه چگونه این کارها را انجام میدهند خود جای بحث زیادی دارد ولی هم اکنون نیز یکی از مهمترین حربه های در دست رجوی جهت القای خواسته های خود یاری جستن از اهرم هایی به نام  فدا و صداقت است . در سربزنگاه از اعضا خواسته می شود که هر چه در درونشان است را بیرون بریزند و تناقضی حمل نکنند زیرا به نظر آنان حمل تناقض گناه کبیره محسوب شده و بین فرد و رهبری فاصله می اندازد که خود گناهی است نابخشودنی ! اما اصل ماجرا این است که می خواهند همه افراد را از درون تهی کنند. می خواهند افراد را از خود انسانی شان و از خود واقعی شان دور کنند تا بهتر بتوانند مهار افراد را در دست بگیرند و مورد سوء استفاده و استثمار قرار بدهند.

واقعیت این است که برای رهبری فرقه این کلمات معنایی ندارد. در طول تمام این سالها نه صداقتی از مریم و مسعود رجوی دیده شده است و نه فداکاری ای. تا آنجا که توانسته اند با دروغ و دغل افراد را به تشکیلاتشان کشیده اند و دوباره با همان ترفند از آنها در جهت منافع خود سوءاستفاده کرده اند. در تمام بزنگاه ها و شرایط بحرانی و حساس هم پشت نیروها را خالی کرده اند و از مهلکه گریخته اند، اخیرترین نمونه اش هم فرار مریم رجوی از آلبانی به فرانسه بود. آنچه بیشتر از همه برای اعضای فرقه آزار دهنده است همین که می بینند رهبری سازمان هیچگاه با آنان رُک و صاف و پوست کنده نبوده و شفاف نیست . همیشه با وعده های دروغین و قول و قرارهای مضحک تلاش کرده چهرۀ آشفته سازمان را بزک کند و هرگاه با مشکل و یا مشکلاتی مواجه شوند باز با استفاده از این اهرم های فدا و صداقت اعضا را مسبب و مقصر اصلی قلمداد می کنند و از حسابرسی فرار می کنند. اگر این کارها را نکنند دروغ هایشان برملا  میشود.

لازم به ذکر است که در آیین فرقه ها حتما اهرمی وجود دارد تا برای پیشبرد مطامع شان متوسل به آن اهرم شوند. استفاده از اهرم فدا و صداقت هم از این جنس است. البته این آخرین راه حل نیست و می توان گفت ماقبل آخر است زیرا در آخر اهرمی دیگر به نام حذف فیزیکی وجود داد!

بخشعلی علیزاده

خروج از نسخه موبایل