درست همین یک سال پیش بود که برخی دولتهای غربی شعار میدادند که جمهوری اسلامی برف زمستان سال 1401 را نخواهید دید. موضوعی که اگر چه واقعیت نداشت؛ اما این اطلاعات از سوی گروه تروریستی مجاهدین خلق در اختیار کشورهای مختلف قرار داده میشد. گروهی که با لابی و پرداخت مبالغ قابلتوجه در تلاش برای جلب نظر سیاستمداران غربی بود تا آنان بتوانند در رؤیاهای پوشالی خود، روزی جانشین جمهوری اسلامی ایران باشند. هر چند این رؤیا آنچنان که آنان انتظار داشتند، پیش نرفت و حالا مجاهدین خلق دستبسته به دنبال کشوری هستند که مسئولیت نگهداری از آنان را به عهده بگیرد. در همین رابطه تازهترین خبرها حاکی از آن است که دادگاه ضدتروریسم دولت آلبانی،مریم رجوی سرکرده گروه تروریستی را که چند ماه قبل از این کشور به فرانسه رفته بود، ممنوعالورود کرده است.
ابتدای تیرماه امسال بود که مریم رجوی از ترس دستگیری توسط پلیس آلبانی به فرانسه فرار کرد. رویهای که با حمله مجاهدین خلق به تعدادی از نیروهای پلیس این کشور موجب تشکیل پرونده کیفری برای تعدادی از اعضای سیاسی و کادر رهبری این گروه تروریستی شد و طبیعی بود که آنان فرار را به قرار ترجیح دهند. البته این رویهای نبود که به این سادگیها برای آنان قابل باور باشد؛ چراکه تا همین بهمنماه سال گذشته، نزدیک به 265 نماینده از هر دو حزب آمریکا در قطعنامهای از این گروه تروریستی حمایت کرده و طرح آنان را برای آینده ایران قابل اجرا خواندند. البته این رؤیا دوام چندانی نداشت؛ چراکه پلیس آلبانی با حمله به مقر مجاهدین خلق، قصر رؤیاهای مریم رجوی و همپیالههایش را برای همیشه فرو ریخت. قصری که رجوی و اعضای گروه تروریستیاش،سادهاندیشانه رؤیاهای بلندی را برای آنان داشتند و پیگیریهای دیپلماسیمأبانه ایران، تمامی این فکر و خیالها را برهم زد. رویهای که مشخص بود غربیها برای استفاده ابزاری در راستای رسیدن به اهدافشان از این گروه تروریستی حمایت کرده و عملاً بود و نبود آنان چندان اهمیتی برای غربیها هم ندارد. حالا پس از گذشت یک ماه و اندی از آن اتفاقها، سرکرده این گروه از سوی این کشور ممنوعالورود شده است و حالا باید به دنبال کشوری برای اقامت بگردد. رویهای که سرنوشت پیشبینی شدهای برای بیوطنها محسوب میشود و طبیعی است آنان که وطن را به ثمن بخسی میفروشند، وضعیت بهتری نخواهند داشت.
مجاهدین خلق و تاریخچه ننگینی که از آنان جدا نمیشود
پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی گروههای قدرتطلب در تلاش برآمدند تا با یارگیری از قشر سادهاندیش که آشنایی چندانی با مبارزات صورتگرفته در سالهای پیش از انقلاب نداشتند، اقدامات سیاسی خود را اجرایی کنند.
گروههایی که اگرچه در میان مردم به مجاهدین خلق شناخته شدهاند و بنا به گواه تاریخ عملاً نقش چندانی در اوج مبارزات مردمی علیه شاه نداشتند. با این وجود این گروه تروریستی خود را از مدعیان انقلاب میدانستند و اگرچه تلاشهای بسیاری را در جلب نظر مردم انجام دادند؛ اما هیچگاه موفق نشدند تا محبوبیتی در میان مردم داشته باشند. فاصله گرفتن این گروه تروریستی از مردم آنجایی خود را نشان داد که آنان در طی دهه شصت به اقدامات مسلحانه و تروریستی روی آوردند. رویهای که در اوج دوران جنگ با ترور خیل عظیمی از مسئولان جمهوری اسلامی از رئیسجمهور و نخستوزیر تا رئیس دیوانعالی کشور، وزرا، نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی، استانداران، فرمانداران و امامانجمعه همراه شد. البته در نهایت با تلاش مردمی، آنان تشکیلات تروریستی خود را در داخل کشور از دست داده و به دامن کشورهای کینهورز اروپایی و پس از آن به دامن آلوده صدام جنایتکار پناه بردند. این گروه تروریستی پس از پایان جنگ تا زمان حمله آمریکا به عراق و خلعسلاح اجباری مجاهدین خلق، هیچگاه دست از اقدامات تروریستی خود در کشور برنداشتند و هر گاه فرصتی پیدا میکردند، خون مردم ایران را بر زمین میریختند؛ اما خلع سلاح اجباری صورتگرفته درباره آنان موجب شد بهعنوان اپوزیسیون سیاسی ایران معرفی شوند. رویهای که در طی این سالها همواره با کمک لابیهای صهیونیستی، آمریکاییها و غربیها همراه بود. این مسأله فرصتی را برای آنان فراهم کرد تا در طی سالهای اخیر با تحریف تاریخ انقلاب به تلاش برای تغییر دادن جای شهید و جلاد بپردازند. موضوعی که در التهابات اجتماعی سال گذشته بیشتر شاهد آن بودیم و آنان در سال گذشته تمامی تلاش خود را به کار گرفتند تا بتوانند از این فرصت به دست آمده در جهت منافع خود استفاده کنند.
بلاتکلیفی مجاهدین خلق در پس شکست پروژه براندازی
این مسأله پس از شکست پروژه براندازی سال 1401 و همزمان با اقدام کشورهای اروپایی برای حلوفصل موضوعات فیمابین میان ایران و غرب از طریق ابزار دیپلماسی بیشتر برجسته شده است. توافقهای اخیر میان ایران با چند کشور منطقه و غربی در زمینه تبادل شهروندان در بند، روابط سازنده ایران و آژانس در زمینه هستهای، برخی گمانهها درباره مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا و بیش از همه اینها، شکست پروژه براندازی در پاییز ۱۴۰۱، کار را برای اپوزیسیون برانداز سخت و صعب کرده و ایشان چارهای جز محدودکردن و حتی انحلال فعالیتهای خود علیه ایران ندارند. در این شرایط عادیسازی روابط ایران و عربستان هم در بخش دیگری از این پازل، تمامی امیدهای آنان را برای بازگشت به عرصه سیاسی محدود کرده است. در نتیجه از این مسأله تنها میتوان به یک نتیجه رسید و آن اینکه وضعیت وخیم مجاهدین خلق در آلبانی و فرانسه، تنها شمهای کوچک از وضعیت کل جبهه اپوزیسیون برانداز است. مقر مجاهدین خلق در حالی در تیرانا مورد حمله و بازرسی پلیس این کشور قرار گرفت و دولت فرانسه اجازه برگزاری نشست سالانه را از این گروه سلب کرد که پیشتر و در اسفندماه ۱۴۰۱، اخباری مبنی بر انتقال فعالیت شبکه اینترنشنال، از لندن به آمریکا منتشر شده بود.
استفاده ابزاری غرب از مجاهدین خلق برای رسیدن به اهدافش
شکی در این مسأله وجود ندارد که غربیها بارها در طی این سالها از مجاهدین خلق بهعنوان ابزاری در جهت تحقق اهداف خود بهرهبردهاند و این مسأله به رویهای همیشگی مبدل شده است که مجاهدین خلق برای آنان تا زمانی اهمیت دارند که غربیها بتوانند از آنها منفعتی کسب کنند. طبیعتا در این شرایط که ایران تعاملات دیپلماسی خود را با سایر کشورهای مختلف گسترده کرده، این موضوع مورد توجه قرار گرفته و آنان منافع خود را به خاطر یک گروه تروریستی به خطر نمیاندازند.
از طرفی عقلانیت غربیها در این مسأله و پذیرش این موضوع از سوی ایران عملاً به مانعی بزرگ در مقابل اپوزیسیون مبدل خواهد شد. موضوعی که در طی ماههای اخیر موجب شده است آنان در وضعیت بنبست قرار گیرند و عملا توهم براندازی اکنون با ناامیدی و افسردگی از وضعیت موجود گره بخورد.
روزهای سختتری در انتظار اپوزیسیون برانداز است
هرچند ریشهیابی این مسأله در اپوزیسیون به این موضوع مهم برمیگردد که آنان از ابتدا در تحلیل دلایل بنیادین انقلاب بهمن 57 دچار کجفهمی شدهاند و به جای اینکه اراده مردمی را در روی کار آمدن آن مؤثر بدانند، دلایلی همچون خواست غربیها و ناامیدشدن آنان از شاه را در آن مؤثر میدانند. این تحلیل غلط در حالی مطرح میشود که واقعیت با این مسأله متفاوت است و مردم در طی این سالها با اراده و تصمیم خود کشور را رو به جلو برده و در این راه به هیچ بیگانهای اجازه دخالت در امور کشور را ندادهاند. متأسفانه برخی از تحلیلهای مخالفان و معاندین نظام در ماههای اخیر با واقعیت در ایران بسیار متفاوت است. در همین اتفاقات و التهابات اجتماعی اخیر ایران هم شاهد بودیم که جماعت برانداز و اپوزیسیون حتی توانایی اتحاد با یکدیگر را نداشته و در نهایت خودشان برای کسب قدرت بیشتر در مواضعی، ضعفهای دیگر را به رخ همدیگر کشیدند و این مسأله دلیل واضحی بر این است که آنان توانایی و عرضهای برای اداره کشور ندارند. موضوعی که اگرچه به آن اعتراف نمیکنند؛ اما خود نیز در دل به آن اذعان دارند که این تجزیهطلبان عملاً از سواد و هوش بالایی برخوردار نیستند. کارشناس یکی از این شبکههای معلومالحال (بیبیسی) اخیرا اعلام کرد که “ایران میتواند اقدامات قانونی را انجام بدهد و ممکن است اموال مجاهدین خلق را مصادره کند و حتی با فشار از کشورهایی که این افراد در آنجا ساکن هستند، بخواهد که آنها را برگردانند. البته این آغاز کار است و این ماجرا میتواند دامن تمام اپوزیسیون، حتی شما (عوامل بیبیسی) را هم بگیرد که باید منتظر ماند.” در شرایط فعلی به نظر میرسد روزهای سختتری در انتظار اپوزیسیون برانداز است و همانطور که این ترس در اظهارنظرهای منتسب به آنان هم خود را نشان داده است و بلاتکلیفیآنان با وضعیت بغرنجتری مواجه خواهد شد.