نامه سمیرا دولت پور به جواد دولت پور اسیر مجاهدین خلق در آلبانی

سلام جواد جان عزیزم

امیدوارم حالت خوب باشد و سلامت باشی. انشالله که مشکلی نداشته باشی. اگر از حال ما می‌پرسی به حمدالله همگی خوبیم ملالی نیست جز دوری شما.

جواد جان دل ما خیلی برایت تنگ شده است. دلم میخواهد مثل قدیمها که باهم می‌رفتیم گردش دوباره دستت را بگیرم و بزنیم به دل طبیعت تا آنقدر با تو درد دل کنم که دل تنگ و خسته ام رنگ شادی و نشاط کودکی هایمان بگیرد.

جواد جان نمیدانی چقدر حرف برای گفتن دارم. اندازه تمام دلتنگی هایم. 20 سال چقدر سخت گذشت بدون حضور تو. نمیدانم اما قطعا گوش شنیدن داری. تو هم مثل من حتما غم دوری و فراق ناراحتت کرده است. توهم حتما دلت هوای خانه را کرده، هوای خاک مادری. یک دل سیر دلم گریه می خواهد. می دانم شانه های تو تحمل این همه درد مرا دارد.

جواد نازنینم روزهایی که بر من بی تو، بدون حُرم نفس های گرم و صدای دلنشین تو گذشت و بوی غربت و تنهایی و هجران تو را می دهد. آنقدر دلم آغوش گرم و پر مهر تو را می خواهد که تصور نمی کنی.

جواد جان به یاد داری چقدر نگران من بودی حتی لحظه ای نمی توانستی از فکر من خارج شوی. میگفتی من بوی مادرمان را می دهم.

داداش مهربانم من همیشه و هر لحظه انتظار دیدار دوباره تو را از اعماق وجودم در روح و جانم می پرورانم. حتی اگر تمایل داری توسط انجمن آسیلا که برای حمایت از عزیزانی چون تو فعال هستند به کشوری دیگر عزیمت کن .

جان خواهر آزادی روح و تن را به خود هدیه کن. میدانم آن روز زیبا خواهد رسید و دوباره تو را خواهم دید که آزادانه برای خود زندگی می‌کنی و اندیشه ات در گرو و اسارت تمایلات نفسانی و غیر انسانی رجویها نخواهد بود و برای خود تصمیم خواهی گرفت بدون اعمال ناخواسته و غیر اصولی و غیر ارادی زندگی خواهی کرد. به امید آن روز قشنگ

می بوسمت جواد جان

خواهرت سمیرا – ۰۹۱۲۰۲۸۲۱۷۴

خروج از نسخه موبایل