نامه خواهران گل ریزان به برادرشان عباس گل ریزان اسیر در کمپ مجاهدین خلق

سلام عباس جان

باز هم سلام – حال و احوالت چطور است برادر؟خیلی وقت ها کنار هم که می نشینیم، نقل صحبت هایمان تو و خاطرات گذشته است. وقتی به عکست در زمان جوانی نگاه می کنیم، به هم میریزیم. آخه تو تک برادر ما بودی. با خودمان می گوییم عباس تنها برادرمان چرا و به چه جرمی چندین سال است از ما دور است. چرا باید سالها حسرت به دل دیدار تنها برادرمان باشیم. فکرش را نمی کردیم که از ما دور شوی. به ذهنمان نمی زد که تو را فریب دهند.

سرباز که بودی می گفتیم خدمت سربازی عباس تمام می شود و پیش ما بر می گردد. فکرش را نمی کردیم گرفتار گروهی می شوی که برادرمان را از ما می گیرند و ما را در حسرت می گذارند. از کجا می دانستیم به برادرمان اجازه نمی دهند تماسی با خانواده خودش بگیرد! اگر می دانستیم به تو اجازه نمی دادیم به خدمت سربازی بروی. عباس جان ما خیلی نگران تو هستیم. خودت را نجات بده. بخدا قسم کسی با شما کاری ندارد. می توانی آزاد زندگی کنی، چرا خودت را اینقدر اذیت می کنی. درخواست ما خواهرانت از شما فقط این است که خودت را نجات بده، آنوقت می بینی زندگی در کنار خانواده چقدر لذت بخش است. منتظر آن روز که آزادی شما باشد هستیم.

خواهرانت، طاهره و فاطمه گل ریزان

خروج از نسخه موبایل