هنوز تشکیل انجمن نجات آلبانی به چند هفته نرسیده که رجوی ها که خیلی خوب مفهوم تشکیل انجمن نجات آلبانی را درک کردند به فغان در آمدند. آنها با صدور اطلاعیه ای بر علیه انجمن نجات آلبانی که طبق معمول اکثر مطالب آن توهین و فحاشی و البته همراه با چاشنی دروغ بود، واکنش درد آلودی نشان دادند. صدور این اطلاعیه آن هم با ضجه هایی که درباره اقدامات قانونی انجمن نجات آلبانی و انجام هماهنگی آنها با ارگان های مربوطه در پلیس و وزارت کشور آلبانی در آن وجود داشت خود به بهترین شکل گویای آن است که رجوی ها تا چه حد از تشکیل این انجمن در کشور آلبانی احساس خطر و نگرانی می کنند.
علت این است که فهمیده اند وجود انجمن نجات در بیخ گوش شان می تواند چه دستاوردهایی برای اعضای گرفتار و خواهان جدایی و خانواده های چشم انتظار شان داشته باشد. آنها از پیشروی انجمن نجات آلبانی و پیشبردن امور در کادری قانونی شوکه شده اند و تصور نمی کردند با تمام زد و بندهایی که تا کنون کرده بودند و فشاری که اربابان صهیونیست و غربی رجوی ها بر دولت آلبانی می آورند و همینطور علیرغم ولخرجی هایی که خودشان با دست باز در آلبانی انجام می دادند، اعضای جدا شده بتوانند تنها با تکیه بر اراده خودشان و تبعیت از قانون کارشان را پیش ببرند. در نتیجه رجوی ها در اوج افلاس و درماندگی در کنار دروغ ها و افتراها و فحاشی های متداول شان، زبونانه و با ضجه و زاری از پلیس و وزارت کشور آلبانی “درخواست مینمایند” تا در این باره توضیح بدهند.
اما به رجوی ها باید گفت که از روز 30 خرداد 1402 ورق در آلبانی چرخید. به قول معروف آن سبو بشکت و آن پیمانه ریخت.
برای رجوی ها بعد از سقوط صدام و از دست دادن بزرگترین پشتیبان شان، بعد از خلع سلاح و خلع لباس، بعد از آن که خانواده های اعضای گرفتار با حضور خود چشم فرزندان شان را باز کردند و به آنها امید دادند که در نتیجه آن موجی از جدایی و فرار در فرقه راه افتاد که هنوز هم ادامه دارد و بعد از آن که با همت خانواده های اعضای گرفتار با ذلت از عراق اخراج شدند، شاید تلخ ترین روز همان 30 خرداد 1402 بود و سنگین ترین ضربه نیز ایجاد انجمن نجات در آلبانی است که روح امید را در اعضای گرفتار و خانواده های شان می دمد. به امید آن که خانواده ها بتوانند با کمک انجمن نجات آلبانی با فرزندان خود دیدار و تماس داشته باشند.
ایرج صالحی