ظاهرا باز هم لازم آمده که مریدان رجوی ظفرنامه ای بنام تشکیلات منحوس و تروریستی او تدوین و منتشر کنند و انجام این وظیفه فرقوی به یکی از قلم به مزدان نسبتا فعال رجوی سپرده شده تا بعد از صغری کبری چیدن های زیاد، مشخصات مثبتی برای این فرقه مخرب بشرح زیر اختراع و تعریف کند:
۱ـ وطنپرستی ۲ـ اعتقاد ۳ـ حقانیت ۴ ـ استواری ۵ـ آزادفکری ۶ـ شهامت ۷ـ استقلال.
من بعنوان عضوی از خانواده های قربانیان و اسرای رجوی بر آنم که سنگ محکی به این ادعاها زده و خوانندگان را از روی دیگر این سکه آگاه نموده و وظیفه ملی و حقوق بشری خود را بطور مختصر هم که شده ادا کنم و قضاوت درست را برعهده آنها بگذارم.
1- وطن پرستی صفتی است که با یک من سریشم به چهره کریه باند رجوی نمیچسبد.
چرا که لازمه ی داشتن این صفت نیک، کمک به حفظ امنیت کشور و داشتن خط و خطوط غلیظ با دشمنان وطن است و رجوی ها اقلا از سال 1360 با اقدامات خود از قبیل دست زدن به ترورهایی که در تاریخ ایران ازنظر شدت و وسعت بی سابقه است، شرکت مستقیم در جنگ میهنی بنفع دشمنی که به خاک ما تجاوز کرده بود، جاسوسی برای دشمنان آدمخوار ایران، تهیه نمودن اسناد متعدد برای کمک به فراهم کردن حمله نظامی به کشور و تحریم ظالمانه آن و…، از جمله مقولاتی هستند که نه در دایره وطن پرستی، که در دایره وطن فروشی حاد قرار دارند!
2- اعتقاد که نویسنده مشخص نکرده اعتقاد به کی و چی و ندانسته که داشتن اعتقاد صرف ملاک قضاوت نیست و صحت و سقم یا درستی و نادرستی اعتقادات با میزان مفید بودن آنها به انسانیت و وطن دوستی بستگی دارد و رجویون در عمل نشان داده اند که اعتقادشان تنها به انحصار طلبی محض و رواج کیش شخصیت و ابراز عبودیت به انسانی متوهم، بغایت نفع طلب و با شهوت فرماندهی زیاد و غیر قابل علاج است، دچار فساد عقاید میباشند!
3- حقانیت مقوله ایست که در دایره خدمت به انسان و منافع ملی بودن معنی دارد و رجوی های گریزان از مردم، دراین خصوص شرمندگی عظیم و غیر قابل وصفی دارند و هیچ دلیلی که حقانیت آنها را مسجل نشان دهد وجود ندارد و در مقابل در تمامی موارد عکس قضیه درست است.
4- استواری هم که امری قابل تفسیر است و مجاهدین استحاله یافته هرگز نتوانسته اند نشان دهند که در کدامین برهه ، چه نوع استواری نشان داده اند که طلبکار هم باشند و آیا آنها چیزی جز استواری در راه برآورده کردن خواسته های ضدبشری شخص مسعود رجوی و مریم خانم نشان داده اند؟
5- آزاد فکری و قرار دادن تشکیلات مجاهدین در این چهار چوب، در اصل تهمتی است که متوجه باند رجوی است وگرنه هرآدم عاقلی میداند که دستگاه عریض و طویل مغزشوئی رجوی به اعضای سازمان تلقین کرده که بجای مسعود و مریم به چیزی نیاندیشیده و تبدیل به روبات ها و یا انسان های مومیایی شده گردند و آیا مومیایی شدگان اساسا میتوانند فکر کنند وآزاد اندیش هم به حساب آیند؟
6- شهامت هم واژه قابل تفسیری است و انسانی که در مقابل حق و حقیقت مقاومت کرده، نه انسان با شهامت، که فردی عنادکار و لجوج شمرده میشود و شهامت مورد نظر رجویست ها از نوع دسته اخیر است.
7- استقلال به معنی عدم وابستگی به دیگران است که وضع مجاهدین از این حیث خرابتر از بقیه مواردی است که بطور مختصر و مفید نقد شد.
این جماعت دائما در حال لیسیدن پوتین آلوده به خون شقی ترین دشمنان بشریت و ایضا مردم ایران اند و کار دائمی شان دعوت از این آدمکشان جهانی برای به زانو درآوردن ایران و دادن سهم قدرتی به این مفلوکین است!
مجاهدین دراین وضعیت قرار گرفته باید از بابت عدم استقلالی که دارند احساس شرمندگی کرده و صحبتی هم در این مورد نکنند و بگذارند مردم درباره این وضع بسیار ننگ آلود آنها در این مورد خاص به تفکر واداشته نشوند!
بعبارت ساده تر، عدم استقلال پاشنه آشیل باند رجوی است و بنفع اوست که در این مورد ، حرفی نزده و خفتگان را بیدار نکند.
رضا اکبری نسب