1- یکی از اصلی ترین تزهای تبلیغاتی فرقه رجوی برای نجات ملت ایران، نزدیکی هر چه بیشتر به مقاومت ایران است اما اینکه این نزدیکی در چه راستا و با چه جهتی توصیه می شود تاکنون هیچ پیام مشخصی برای مردم ایران نداشته است ضمن اینکه کار روز و شب تمام نویسندگان و گویندگان این گروه آن شده که " رژیم آخوندی " را همچون 26 سال گذشته در فاز اضمحلال ارزیابی کنند و رای به نابودی این رژیم در کوتاه ترین مدت ممکن بدهند اما تاکنون برای نزدیکی به مقاومت ایران توصیه و ترفند خاصی پیشنهاد نشده است و یا این مطلب ذکر نشده است که بواسطه ی چه امتیاز یا امتیازاتی مردم ایران باید به مجاهدین و مقاومت ایران نزدیک شوند. با فرض ضعف حافظه ی تاریخی مردم ایران و همچنین فراموش کردن تمام جنایتها و مزدوری های سازمان هنوز هم این ابهام در این رابطه وجود دارد که چرا مردم باید به این گروهک تروریستی نزدیک شوند. مقاومت ایران چه ابزاری برای سرنگونی نظام حاکم در دست دارد؟ آیا مقاومت ایران توان رهبری و خط دهی به مردم ایران را در بحرانهای مختلفی که بوجود خواهد آمد خواهد داشت؟ و صدها چرای دیگر که سازمان هیچگاه توان پاسخگویی به آنها را نخواهد داشت و به نظر می رسد نیروهای رجوی نیز تنها با اهداف تبلیغاتی از این مسائل استفاده خواهند کرد.
2- مراسم افطاری اردوگاه اشرف هم طبق پیش بینی های موجود با تزیینات پرطمطراق توخالی برگزار شد، با این تفاوت که خواهر مریم این بار در سنت شکنی محسوسی بجای صدور پیام و به تبع آن قرائت این پیام در اشرف، گوشی تلفن را برداشت و در ارتباط مستقیم با نیروهای اشرف آنها را دید و با آنها صحبت کرد (البته زندانیان محصور در اشرف فقط صدای او را می شنیدند). ارتباط تلفنی مریم رجوی با اشرفیان آنهم به این صورت بی اختیار انسان را به یاد الهه ای آسمانی می اندازد که با قداست فراوان، برکت و مهربانی را توامان برسر سفره ی اشرف هدیه می کند. او مدت طولانی با ملاطفت تمام با ساکنان اشرف گفت و شنود کرد، آنها را دید، از روزهای خوب آینده سخن گفت، از خدا وایمان در ماه رمضان حرف زد و خلاصه با حضوری که بدون تصویر از خود ارائه کرد نقش خود را در ایفای قدیسه ای آسمانی به بهترین وجه ممکن ایفا نمود و شاید به واسطه ی تاثیر همین نقش آفرینی ماهرانه بود که یکی از قصه پردازان و نویسندگان سازمان در عصر حاضر سعادتی را بالاتر از این ندانست که " مریم پاک و رهایی به او افتخار کند " و دیگری نیز بجای اینکه قصه ی گریختن مریم از اشرف به فرانسه را از ترس جانش به یاد آورد و از یار فرار کرده حرف بزند، از یار سفر کرده سخن به میان آورد تا قداست و الوهیت پیام مریم را نیز همچون انقلاب ایدئولوژیک مریم و مسعود دیکته کرده باشد، بدون اینکه بداند همانها که با افتخار از این انقلاب یاد می کنند نیز می دانند انقلاب ایدئولوژیک چیزی جز یک تمایل نفسانی و بزرگنمایی مضحک نبوده است. اینکه مریم درارتباط با اردوگاه اشرف میتوانسته از ارتباط مستقیم تصویری بهره مند شود امری کاملا واضح و آشکار است اما وجود ماه مبارک رمضان و نیاز نیروهای بی روحیه ی اشرف به آلترناتیوهای معنوی شاید تنها دلیل محکم در ارتباط یک سویه ی تصویری با اشرف باشد ضمن اینکه وقتی با کسی به حرف می نشینی که فقط صدای او را می شنوی ولی او هم صدا و هم تصویر تو را دارد بی اختیار نوعی احترام، تقدس و روحانیت برای مخاطب تداعی می شود که نقش آفرینی مریم نیز دقیقا به همین دلیل بوده است.البته از ایجاد تنوع در نوع ارتباط نیز نباید گذشت زیرا مدت مدیدی است که پیامهای مریم تکراری و یکنواخت شده است و ادبیات گفتاری مریم نیز بواسطه ی ضعف در تکلمات رسمی خیلی زود ملال ایجاد می کند اما حسن ارتباط مستقیم این است که خیلی نباید رسمی باشی و می توانی مطابق با واکنش جمع عکس العمل نشان دهی و احیانا اگر سوتی هم بدهی آن را لاپوشانی کنی.
3- با اعلام اینکه مقامات قضایی فرانسه تحقیقات خود را پیرامون پرونده ی ترور سپهبد شهید صیاد شیرازی آغازکرده اند اضطراب عجیبی به سردمداران فرقه ی رجوی وارد آمده است. درست بعد از این اعلام بود که حجم وسیعی از صفحات سایتهایشان را اعلام موضع در این خصوص و به طرق مختلف فرا گرفت ؛ اعلام آمادگی برای شهادت علیه سران حکومت ایران در دادگاه های بین المللی (پاک کردن صورت مسئله بجای پاسخگویی به اصل آن)، برائت جستن از تمام اتهامات و ایرادات وارده (سیاست معروف کی بود کی بود من نبودم)، نشانه گرفتن انگشت اتهام بجانب دستگاه قضایی فرانسه (نمک خوردن و نمکدان را شکستن) و ساخت تابویی غیر قابل خدشه از سازمان (خدا سازی مدرن از مسعود و مریم) و… از جمله اقدامات انجام شده درخصوص مورد اخیر می باشد. شاید جالب باشد که هر کس سر سوزنی با سازمان تفاوت رای و اندیشه داشته باشد از طرف این فرقه بعنوان مماشاتگر و همراه با رژیم ایران معرفی می شود و جالبتر اینکه در خاک فرانسه و بر علیه دستگاه قضایی این کشور نیز دست به افشاگری می زنند و از دخالت حکومت ایران در سیستم قضایی فرانسه سخن می گویند. چرا؟ چون فرانسوی ها قصد دارند در مورد پرونده ی ترور صیاد شیرازی تحقیق کنند و خنده دار اینکه هنوز حکمی صادر نشده جان برکفان رجوی بسیج شده اند تا " در هر دادگا ه بین المللی بر علیه سران رژیم شهادت دهند ". سازمان باید خود را آماده کند تا در مقابل سیستم قضایی فرانسه از اقدام ناجوانمردانه ای که انجام داده است دفاع کند اما بی منطقی و تهی بودن دست سازمان از استدلال های محکمه پسند – یعنی آنچه که سنت همیشه ی سازمان تاکنون بوده است – باعث شده تا سیستم هوچی گری باز هم به جریان بیفتد. البته شاید بتوان در این مورد به سازمان پیشنهاداتی ارایه کرد. در این راستا به سازمان پیشنهاد می کنم حال که مقامات قضایی فرانسه تحقیق پیرامون پرونده ی سازمان را آغاز کرده این سازمان نیز علاوه بر گواهی و شهادت علیه جمهوری اسلامی ایران، از مقامات فرانسوی نیز شکایت کند و آماده ی شهادت در هر دادگاه بین المللی علیه مقامات قضایی فرانسوی شود و مثلا از میتران که مرده تا ژاک شیراک و سارکوزی و ژوسپن و غیره را با بستن چند اتهام اخلاقی و چند فقره ترور بچه های مقاومت در فرانسه و بر هم زدن آسایش خواهر مریم در سال 2003 و… به پای میز محاکمه ی بین المللی بکشاند. چند نفر نیز می توانند قلمفرسایی کنند و شهادت بدهند که مثلا شاهد شکنجه شدن بچه های مقاومت به دست این مقامات بوده اند. البته نباید از افشاگری ها و دعوت از افرا د دسته چندم نیز غافل ماند زیرا مهره های سازمان از هر نوع و هر شکل آن باید به کار گرفته شوند.
برای مجاهدین البته تئوری های تکراری و یک شکل همیشه ابزار و دستاویزی مهم بوده است و راه گریزی برای آن نیز وجد ندارد زیرا دستاوردها و امتیازات کوتاه مدت و موقتی که سازمان به دست می آورد تنها ابزار افتخار این سازمان می باشد و تاکنون هیچ دستاوری و امتیازی نبوده که سازمان برای بلند مدت به آن افتخار کند.