مجاهدین خلق، اهرم تازه اروپا برای فشار بر ایران
شنبه چهاردم مهر هشتاد و شش
دویچه وله
مصاحبه با دکتر فریدون خاوند
آیا ملاقات تعدادی از اعضای پارلمان اروپا با مریم رجوی، از رهبران مجاهدین خلق − که واکنش حکومت ایران را برانگیخت و منجر به لغو سفر حداد عادل، رئیس مجلس اسلامی شد − با تعمد خاصی صورت گرفته است؟ کشورهای عضو اتحادیه اروپا و بویژه فرانسه در قبال حکومت ایران چه خطی را پیش میبرند؟ مصاحبهای با این موضوعات با دکتر فریدون خاوند، استاد روابط بینالملل در دانشگاه پاریس.
غلامعلی حداد عادل، رئیس مجلس شورای اسلامی ایران که قرار بود روز گذشته به عنوان رئيس مجمع مجالس آسیا در مجمع پارلمانی شورای اروپا در استراسبورگ فرانسه سخنرانی کند، سفر خود را لغو کرد.
دلیل لغو این سفر از سوی او اعتراض به دیدار برخی از مسئولان شورای اروپا با مریم رجوی اعلام شده است.
لغو سفر رئیس مجلس شورای اسلامی ایران به فرانسه در زمانی صورت میگیرد که روابط ایران و فرانسه به دلیل موضعگیریهای سرسختانه این کشور در قبال پرونده هستهای ایران، در مرحلهای حساس قرار دارد.
در هفته جاری دبیر دوم سفارت فرانسه در ایران نیز به دلیل سخنان وزیر امور خارجه این کشور در مورد قصد ایران برای ساختن بمب اتمی، به وزارت امور خارجه ایران فرا خوانده شد.
دکتر فریدون خاوند، استاد روابط بینالملل در دانشگاه پاریس، در گفتوگوی زیر با رادیو دویچهوله، روابط کنونی ایران و فرانسه و موضع این کشور در قبال پرونده هستهای ایران را بررسی میکند.
دویچه وله: آقای خاوند، رییس مجلس ایران، حداد عادل سفرشان را به فرانسه به خاطر ملاقات اعضای پارلمان اروپا با مریم رجوی لغو کردند. به نظر شما آیا این یک بهانه است و دلیل اصلی می تواند موضع گیری های اخیر فرانسه در قبال پرونده ی اتمی ایران باشد؟
فریدون خاوند: این بهانه نیست، و درهر صورت موضع جمهوری اسلامی این بود که در مورد مسئله مجاهدین خلق حساسیت نشان می داد، به دلایلی که همهی ما میدانیم. ولی در عین حال مسئلهی فرانسه هم در این میان مطرح است. چرخش اخیر فرانسه در راستای نزدیک شدن به سیاستهای آمریکا بویژه در قبال جمهوری اسلامی هم طبعا در این زمینه موثر است. این چرخش، تاثیر بسیار زیادی دارد در فضای عمومی روابط بین المللی، در فضای سیاست عمومی اروپا و بویژه در فضای روابط بین پاریس و تهران.
این درست است که سازمان مجاهدین خلق، همانطور که اشاره کردید، همیشه حساسیت برانگیز بوده است برای دولت ایران، ولی این اولین بار هم نیست که خانم مریم رجوی با اعضای پارلمان اروپا دیدار می کنند!
به هرصورت فضای خاصی که درحال حاضر برقرار است در فضای بین المللی ایران، طبعا به این مسئله ابعاد تازهای بخشیده است. بویژه از این نظر که جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده است، درست یا نادرست، کشورهای غربی قصد دارند از سازمان مجاهدین خلق بعنوان اهرم تازهای برای اعمال فشار بر سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی و همینطور در فضای داخلی جمهوری اسلامی ایران استفاده بکنند.
اینکه آیا دولت و کشور فرانسه هم به این سیاست روی آورده است، من بعید میدانم. به خاطر اینکه برنار کوشنر، وزیر امور خارجه فرانسه در جریان مسایل خاورمیانه و بویژه در جریان مسئلهی مجاهدین خلق هست. برنار کوشنر روابط بسیار نزدیکی با کردهای عراق دارد و من تصور می کنم که برنار کوشنر نمی تواند نظر بسیار مساعدی به سازمان مجاهدین خلق ایران داشته باشد.
از آنجا که حداد عادل قرار بود به عنوان رییس مجمع مجالس آسیا به فرانسه سفر کند و نه بعنوان رییس مجلس ایران، لغو سفر ایشان چقدر از نظر قوانین و روابط بین الملل قابل قبول و پذیرفتنی است؟
بهرحال ایشان حتا اگر فقط و فقط بعنوان رییس پارلمان ایران هم نباشد و مسئله ی پارلمانهای آسیایی باشد، در واقع تصمیم با ایشان است. منتها این مسئله مطرح می شود و به نظر من در این زمینه شما کاملا حق دارید که آقای حداد عادل در حال حاضر مسئولیت بزرگتری دارد، به این عنوان که فقط و فقط نماینده پارلمان ایران نیست. آیا سایر پارلمانهای آسیایی هم در این روش و در این رفتار با سیاست آقای حداد عادل همراهی خواهند کرد یا نه و آیا این مسئله را می پذیرند که آقای حداد عادل صرفا بر اساس معادلات سیاسی ایران تصمیم گیری بکند؟ البته این مسئله ای هست که به احتمال زیاد مطرح خواهد شد. شاید بتوانیم قضیه را به این صورت حل بکنیم که احتمالا این یک مقام تشریفاتی هست و تاثیر بسیار زیادی بر مسایل آسیایی و مسایل روابط بین المللی ندارد.
آیا لغو سفر آقای حداد عادل به فرانسه را می توانیم نشانه ای از تیرگی روابط دو کشور، یعنی میان ایران و فرانسه، بدانیم؟
مسلما! در حال حاضر، بعد از دستیابی آقای سارکوزی به مقام ریاست جمهوری فرانسه و بخصوص بعد از انتصاب آقای برنار کوشنر به وزارت امور خارجه فرانسه، فصل تازه ای در روابط پاریس و تهران آغاز شدهاست که به کلی با آن چیزی که ما در دوران پس از انقلاب اسلامی میدیدیم متفاوت است، بخصوص با آن چیزی که بعد از جنگ عراق میدیدیم. چون زمانی که جنگ ایران و عراق جریان داشت، روابط پاریس و تهران چندان درخشان نبود، به خاطر کمکهایی که دولت فرانسه به رژیم صدام حسین می کرد. منتها بعد از آن، فرانسه یکی از قطبهایی بود که از ایران حمایت میکرد و مایل بود که پایگاههای خودش را در ایران حفظ بکند و سرمایهگذاریهای شرکتهای بزرگی مثل شرکت نفتی توتال، شرکت اتومبیل سازی رنو، پژو و همینطور شرکتهای بزرگ دیگری مثل آلکاتل یا حضور بانکهای مهم فرانسوی در مبادلات با ایران نشان می دادند که دولت فرانسه واقعا قصد دارد ایران را به یکی از پایگاههای اقتصادی خودش در خاورمیانه بدل کند، بخصوص بعد از اینکه رژیم صدام حسین ساقط شد و فرانسه از عراق تا اندازه زیادی بیرون رانده شد. ولی این فصل تازهای است و حتا به نظر میرسد که دولت فرانسه میخواهد تا آنجا پیش برود که حتا منافع شرکتهای خودش را در ایران در برابر علامت سوال قرار بدهد و تا اندازه زیادی هم این کرا را کردهاست. شاید به این علت که هم رییس جمهوری فرانسه و هم برنار کوشنر به این نتیجه رسیدهاند که می تواند جنگی علیه ایران اتفاق بیفتد، اگر وضع به صورت کنونی ادامه پیدا بکند. و نتیجه از نظر آنها، از نظر به اصطلاح آن چیزی که در حال حاضر بین استراتژهای کاخ الیزه فرانسه میگذرد، این است که اگر بخواهند از وقوع جنگ با ایران جلوگیری کنند با تمام نتایج مرگبارش، هم برای ایران و هم برای خاورمیانه و هم برای امنیت بینالمللی، تنها راهش این است که با ایالات متحده آمریکا همراهی بکنند برای اعمال تضییقات اقتصادی شدید علیه ایران، که شاید ایران حاضر بشود دست از غنی سازی اورانیوم بردارد. این نتیجهای هست که در حال حاضر محافل سیاسی فرانسه به آن رسیده اند.
آیا فرانسه میتواند کل اروپا را با خود همنظر کند؟
ببینید، فرانسه در حال حاضر سیاستش کاملا هماهنگ است با سیاست لندن و هر دو در واقع یک نظر دارند. در مورد آلمان مسئله فرق می کند. چون خانم مرک تنها نیست و در آلمان ائتلاف هست و خانم مرکل مجبور است که در سیاست خارجی اش حساسیتهای سوسیالدموکراتهای آلمان را نیز در نظر بگیرد. به همین علت آلمانی ها نمیتوانند آنقدر که فرانسه تند میرود، تند بروند. کشورهای اروپای شرقی و مرکزی هم که بهتازگی به اتحادیه اروپا پیوستهاند، اینها هم با سیاست فرانسه همراهی میکنند. در عوض برخی از کشورهای اروپایی هستند که با سیاست فرانسه همراه نیستند و تردیدها و شکهایی دارند که این سیاست بتواند موفق بشود، به احتمال زیاد ایتالیا و همینطور اسپانیا. بنابراین فرانسه اگر بخواهد به هدفهای خود برسد، مجبور است تلاشهایی بکند برای همراه کردن این کشورها با خودش.