علی زرکش متولد 1328 در مشهد و تحصیل کرده مهندسی عمران دانشگاه تهران بود. او در زندان به کادر مرکزی مجاهدین خلق راه یافت، در خرداد 59 با مهین رضایی خواهر رضایی ها ازدواج کرد. بعد از کشته شدن موسی خیابانی در 19 بهمن 1360 فرماندهی نظامی در داخل کشور و معاونت مسعود رجوی را برعهده گرفت. در سال 1361 با شدت گرفتن مبارزه مسلحانه به فرانسه رفت و در آنجا بدلیل اینکه گفته میشد بدون اطلاع رجوی از کشور خارج شده مورد غضب وی قرار گرفت و به اعدام محکوم گردید.
بعد از انقلاب ایدئولوژیک درونی که اولین اقدام رجوی انحلال دفتر سیاسی و تاسیس هیات اجرایی بود نامی از علی زرکش در این هیات نبود که موجب تعجب تمامی اعضا گردید و همه به نوعی از مسئولین می پرسیدند که چرا علی زرکش با آن همه سوابق و توان بالای تشکیلاتی در میان اعضای هیات اجرایی نیست. من هم با توجه به سوابق علی زرکش و تعریف هایی که مسعود رجوی در جریان معرفی او بعنوان جانشین موسی خیابانی کرده بود از اینکه اسم او در میان دیگر اعضای این هیات نبود خیلی کنجکاو شده بودم. تا اینکه او را در قرارگاه تاکتیکی روشنی واقع در شهر مرزی بدره دیدم. من بعنوان نفر روابط و بصورت ماموریت به این قرارگاه برای مدت زمان آمادگی و عملیات اعزام شده بودم.
ساعت 8 شب در حالیکه در اتاق کشیک ورودی قرارگاه بودم فردی با لباس نظامی خاکی در حالیکه یک کوله لافاما خاکی بدست و سلاح کلاشی روی شانه اش حمل میکرد مراجعه کرد. طبق ضوابط قرارگاه می بایست اسامی تمامی افرادی که وارد میشدند در دفتر مخصوص ثبت میشد، اسمش را که پرسیدم با لحن آرامی گفت علی زرکش، اول فکر کردم اشتباه شنیدم مجددا سوال کردم که باز هم خود را علی زرکش معرفی کرد. با احترام از روی صندلی بلند شدم و ضمن سلام و احوالپرسی گرم او را به قسمت خوابگاه راهنمایی کردم.
ورود او به قرارگاه بد جوری ذهنم را درگیر کرده بود، احتمال میدادم بعنوان فرمانده بالا برای این ماموریت اعزام شده است. ولی فردا صبح او را دیدم که کارهای نظافت محوطه بیرونی قرارگاه و پر کردن بشکه های آب تیم های شناسایی را انجام میدهد. در درونم احساس شرم و خجالت داشتم و باورش برایم خیلی سخت بود که مسئولی در این مدار بالا کارهای خدماتی و یا در فرهنگ مجاهدین خلق کارهای سیاه را انجام میدهد.
با ورود فرماندهان بالا همانند محمود عطایی، ابراهیم ذاکری، مهدی برایی ومهدی ابریشم چی، کنجکاو بودم برخوردهای آنها با علی زرکش که در مقطعی مسئول آنها بود را ببینم. خیلی سرد و بی تفاوت با وی برخورد داشتند و نحوه برخوردشان خیلی تحقیر آمیز بنظر می رسید. در یکی از روزها که در اوج گرما و زیر آفتاب گونی های سنگر را از خاک پر می کرد و گرمای هوا جسم بشدت نحیف او را آزار می داد، دلم بحالش سوخت. در تمامی مدتی که در قرارگاه بود او را زیر نظر داشتم و بدنبال چرایی سوال ذهنم بودم که چرا به یکباره از اوج نقطه تشکیلات به پایین و در حد یک هوادار کشیده شده است. بعدها که وی و همسرش در عملیات موسوم به فروغ جاویدان کشته شدند نامه ای از او خطاب به همسرش بدست آمد که حاکی از مخالفت او با مسعود رجوی بود. در آن نامه وی به تصمیم گیری رجوی نسبت به انجام عملیات فروغ جاویدان مخالفت کرده بود. او با اشاره به تصمیم گیری 30 خرداد سال 60 که آن را یک اشتباه تحلیل کرده بود تاکید کرد که این عملیات فروغ جاویدان که بدون حمایت توده ای صورت می گیرد ادامه همان اشتباه استراتژیکی است. عملیاتی که مورد حمایت مردم نباشد محکوم به شکست است. ما نباید از یک سوراخ دوبار گزیده شویم. علی زرکش تاکید کرده بود بدلیل اینکه مخالف آمدن سازمان به خاک عراق بودم رجوی به من اتهام خیانت زد. وی با قاطعیت شکست عملیات فروغ جاویدان را پیش بینی کرده بود.
بعدها یکی از اعضای جداشده هیات اجرایی گفت علی زرکش در دادگاهی در پاریس که توسط مسعود رجوی تشکیل شده بود به اعدام محکوم شده بود. علی زرکش که در یک مقطع بعنوان جانشین موسی خیابانی، معاون سیاسی نظامی رجوی در داخل کشور از طرف رجوی تعیین شده بود، صرفا بخاطر مخالفت با سیاست های غلط رجوی به اعدام محکوم شد و سالها در مناسبات مجاهدین خلق تحت نظر و بشدت کنترل میشد وعاقبت هم در عملیات فروغ جاویدان، رجوی او را قربانی کرد.
در مورد نحوه کشته شدنش هم حرف و حدیث های زیادی بر سر زبانها بود، از جمله اینکه از پشت سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و در مناسبات این گونه تحلیل میشد که علی زرکش به عمد به صحنه عملیات فرستاده شده و مورد حذف فیزیکی قرار گرفت. داستان نافرجام علی زرکش یکی از بلند پایه ترین مسئولین مجاهدین خلق با آن همه سوابق خدمت به رجوی و خیانت به مردم و میهن درس عبرتی تاریخی برای همه کسانی است که همچنان در خدمت ماشین اختناق و سرکوب و خیانت رجوی هستند تا برایشان مشخص گردد رجوی در راه مقاصد قدرت طلبانه و کیش شخصیتش به هیچ کس رحم نمی کند.
علی اکرامی