معرفی مریم رجوی به عنوان رییس جمهور و تبعات آن – قسمت دوم

در قسمت قبلی توضیح دادم که در اواخر شهریور 1372 رجوی همه نیروهای مجاهدین را در قرارگاه باقرزاده جمع کرد و انتخاب مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور شورا را طی نشستی اطلاع داد.

مریم رجوی در ابتدا خود را بسیار غمگین و ناراحت نشان می داد و وانمود می کرد که خواهان این مقام نیست اما در پی یک گفتگو با رجوی نظرش را تغییر داد و آن را پذیرفت. بلافاصله چهره اش تغییر کرد و بشاش و خندان شد و انگار نه انگار که تا لحظاتی قبل او به شدت مخالفت می کرد و چهره ای غم زده داشت. فیلمی هم از جلسه شورا که در آن مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور شورا انتخاب کردند برای ما پخش نمودند که در آن جلسه هم عیناً همین نمایش توسط رجوی و مریم اجرا شده بود و ریاکاری آنها خیلی مشهود بود.

در ادامه نشست رجوی رئیس جمهور شدن مریم را یک ضرورت تشکیلاتی نامید و آن را بند جدید انقلاب ایدئولوژیک (انقلاب طلاق) به نام “بند ر” خواند. بعدها رجوی در نشست های درونی مجاهدین گفت که می ترسیده مقام رئیس جمهوری شورا به یکی از اعضای غیر مجاهد شورا برسد و برای ممانعت از این موضوع، وی مریم را به عنوان رئیس جمهور شورا معرفی کرد.

در همان نشست رجوی گفت، مریم برای قرار گرفتن در این موضع باید از عضویت در مجاهدین استعفا بدهد. او می خواست با این کار اینگونه وانمود کند که مریم رجوی در موضع رئیس جمهور شورا وابسته به یک گروه خاص نیست و نماینده همه نیروهای شورا می باشد. البته با توجه به اینکه رجوی داشت گام به گام همه چیز را قبضه می کرد، از قبل فکری برای جانشین مریم رجوی هم کرده بود. چند ماه پیش از نشست معرفی مریم به عنوان رئیس جمهور شورا، یک روز پیامی از طرف مریم رجوی را برای ما خواندند که در آن از همه خواسته بود تا یک نفر را به عنوان جانشین وی در موضع مسئول اول سازمان انتخاب کرده و به صورت جداگانه اسم آن فرد را در کاغذی نوشته و برای او بفرستند. در واقع این اولین انتخابات در مجاهدین خلق بود. انتخابات چیزی نبود که رجوی به آن اعتقاد داشته باشد. او بارها در نشست های مختلف، احزابی که برای تعیین دبیرکل انتخابات برگزار می کردند را به سخره می گرفت و می گفت: “این احزاب دسته بندی و جناح بندی دارند و دبیر کل این احزاب از قبل و طی زد و بندهایی بین جناح های مختلف تعیین می شود و انتخابات در این احزاب یک ظاهر سازی است. سازمان مجاهدین دسته بندی و جناح بندی ندارند و به همین دلیل هم نیازی به انتخابات برای انتخاب مسئول اول نیست.” بنابراین اقدام او برای برگزاری انتخابات می بایست منفعتی برای او می داشت که مدتی بعد علت حقیقی آن برای ما مشخص شد.

بعد از آن که پیام مریم به ما ابلاغ شد، مسئولین و فرماندهان قسمت های مختلف از هر طریق ممکن به نیروهای تحت مسئولیت خود می فهماندند که مسئول اول مورد نظر رجوی ها، فهیمه اروانی است و باید به او رای داد. مثلاً همیشه از جملات او در صحبت های شان استفاده می کردند و نام او را همیشه می آوردند. یا او را به عنوان بزرگترین مدافع مریم رجوی که توانسته پا در جای پای او بگذارد معرفی می کردند. از قبل نیز رجوی ها وی را برجسته کرده بودند، حتی عکس هایی از وی را به عنوان هدیه به همه نیروها دادند. علاوه بر اینها تصاویر او در سالن های غذاخوری و اتاق های کار فرماندهان در کنار عکس های رجوی و مریم قرار داده شده بود و به زبان بی زبانی به همه فهماندند که فهیمه فرد مورد نظر است و باید به او رای داد.

انتصاب فهیمه اروانی

مدتی بعد از پیام مریم، ما رای مان را نوشتیم و تحویل دادیم. چند روز بعد رجوی نشستی برگزار کرد و در آن نتیجه رای گیری را اعلام نمود. بر اساس گفته او در این رای گیری همه به جز چند نفر که به اندازه انگشتان دو دست هم نمی رسید، به فهیمه اروانی رای داده بودند. ولی رجوی همان چند نفر را هم بر نتافت و یکی از آنان به نام ایرج طالشی که به ابراهیم ذاکری رای داده بود را صدا زد و کاری کرد که از رای دادنش به ابراهیم ذاکری اظهار پشیمانی نمود.

روز 30 مهر 1372 انتخاب مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور شورا اعلام بیرونی شد و مدتی بعد وی به فرانسه رفت.

با توجه به اینکه انتخاب مریم به عنوان مسئول اول سازمان در تاریخ 26 مهر و انتخاب او به عنوان رئیس جمهور شورا در 30 مهر انجام شده بود، از آن پس هر ساله هفته آخر مهر ماه به عنوان هفته سیمرغ (عنوانی که رجوی به مریم داده بود) معین و برنامه هایی در این ایام برگزار می شد. این برنامه ها شامل یک سری مسابقات ورزشی و جشن بود. اگر چه در ظاهر اسم آن جشن بود اما برای ما عزا بود چرا که با شروع مهر ماه بیگاری های زیادی برای آماده سازی های مربوط به برنامه های هفته سیمرغ شروع می شد که همراه با بی خوابی و فشار های جسمی ناشی از کارهای سنگین و فشرده بود. رجوی با راه اندازی این به اصطلاح جشن ها، نیروها را حداقل به مدت یک ماه سرکار می گذاشت و فرصت فکر کردن را از ما می گرفت. علاوه بر پر شدن وقت نیروها، فایده دیگر این جشن ها برای رجوی این بود که طی آن یک کار تبلیغاتی وسیع برای رجوی، مریم، سازمان و به اصطلاح ارتش آزادیبخش صورت می گرفت و در فیلم ها طوری جلوه داده می شد که گویی نیروهای مجاهدین خلق شاداب و سرحال و با انگیزه هستند (در حالی که هرچه زمان به جلو می رفت نیروها بی انگیزه تر و از چنین برنامه هایی بیزار تر می شدند اما بدلیل شرایطی محدود و سرکوبی که رجوی حاکم کرده بود نیروها برای آن که تحت برخورد قرار نگیرند ناچار از شرکت در این برنامه ها بودند). ضمن آن که برای مدتی طولانی خوراک تبلیغاتی برای دستگاه تبلیغاتی مجاهدین مهیا می شد.

بعد از رفتن مریم به فرانسه واضح شد که هدف رجوی از موضوع انتخابات چه بوده است. او دو هدف را دنبال می کرد. اولین هدف این بود که مسئله مسئول اولی سازمان برای وقتی که مریم رجوی در موضع رئیس جمهور شورا قرار می گیرد را از قبل حل کرده باشد. هدف دوم راه اندازی شکلک های جدید برای خوش آمد غربی ها بود. بدلیل این که ماموریت اصلی مریم در فرانسه جذب حمایت غربی ها از سازمان بود، او می خواست با برگزاری این رای گیری قلابی، ژست دمکراسی خواهی بگیرد و به غربی ها بگوید که به قواعد بازی آنها احترام می گذارد و تغییراتی در سازمان در حال صورت گرفتن است که منطبق بر چارچوب های غربی است. از آنجایی که بعد از حمله صدام به کویت، صدام برای غربی ها به یک چهره منفور تبدیل شده بود و طبعاً کسانی مثل رجوی و مجاهدین که در خدمت او بودند نیز در چشم غربی ها جا نداشتند، رجوی می خواست با این حرکت بار دیگر حمایت آنها را بدست بیاورد تا همزمان، هم از آخور صدام بخورد و هم از توبره غربی ها.

چون رجوی به هیچ وجه به انتخابات اعتقاد نداشت از آن پس و تا زمانی که من در سازمان بودم (1383) همین روش رای گیری را هم دیگر اجرا نکرد. اما چون باید ادای انتخابات را در می آورد، هر دو سال مسئول اول جدیدی برای سازمان معرفی می کرد. با اینکار هم ادای دمکراسی خواهی را در می آورد که برای حضور مریم رجوی در فرانسه ضروری بود و هم اجازه نمی داد زنانی که به عنوان مسئول اول انتخاب می شوند تبدیل به یک شخصیت و قطب شده و از کنترل او خارج بشوند.

ریاست جمهوری مریم رجوی

به نظر می رسید رجوی آرایی که در اولین انتخابات به افرادی غیر از فهیمه داده شده بود را به عنوان اعتراض به خودش محسوب کرده بود و برای اینکه دیگر کسی جرات نکند چنین کاری را انجام بدهد رای گیری مخفی منتفی شد. در دوره های بعد برای انتخاب مسئول اول، فقط یک نفر به عنوان کاندیدا معرفی می شد، مثلاً می گفتند که نسرین سپهری کاندیدا است. رای گیری نیز در نشست جمعی و به صورت علنی با بلند کردن دست برای دادن رای انجام می گرفت تا نه تنها اعضا مجبور به شرکت در رای گیری شوند بلکه مجبور باشند به فرد مورد نظر رجوی ها رای بدهند. از آنجایی هم که رجوی روش های سرکوبگرانه را کاملاً بر مناسبات سازمان حاکم کرده بود، در هنگام رای گیری علنی، کسی جرأت نمی کرد به کاندیدایی که رجوی معرفی کرده رای منفی بدهد. حتی کسی جرات نداشت که از رای دادن خودداری کند، چون بلافاصله به “دشمنی با انقلاب طلاق” و “بازی کردن به عنوان کارت جمهوری اسلامی” متهم می شد و و تحت شدیدترین برخوردها قرار می گرفت.

به نظر من علت اینکه رجوی روش رای گیری را تغییر داد و همه را مجبور کرد تا علنی رای بدهند این بود که برخلاف گفته های او در هنگام اعلام نتیجه در اولین انتخابات مربوط به مسئول اول سازمان، تعداد کسانی که به فهیمه اروانی رای نداده یا نام فرد دیگری را در برگه نوشته بودند خیلی زیاد بود و این یعنی مخالفان رجوی فرصتی برای اظهار وجود یافته بودند و به همین دلیل وی شکل قبلی را منتفی کرد.

رجوی با آن که بهتر از هر کسی می دانست ارتش آزادیبخش بعد از آتش بس نه تنها مرده، بلکه از زمان آتش بس به بعد با توجه به وقایعی که اتفاق افتاده بود، میخ های زیادی بر تابوت آن نیز کوبیده شده است، با ریاکاری طوری بحث می کرد که گویی این ارتش موجود زنده ای است و نیروهای مجاهدین باید کاری کنند تا صدام مطمئن شود که این ارتش می تواند جمهوری اسلامی را سرنگون نماید و در نتیجه راه را برای ارتش باز کند. تئوری احمقانه ای که رجوی فقط برای فریب و سرکار گذاشتن نیروهای سازمان آن را به زبان می آورد. او در عین حال با این تحلیل نیروها را مقصر عدم حرکت ارتش معرفی می نمود و به این ترتیب همه را بدهکار می کرد. در حالی که رجوی در باز نمودن راه ارتش آزادیبخش از عراق در گل مانده بود، با فرستادن مریم به فرانسه طوری مانور می داد که گویی راه ارتش در گل مانده اش از پاریس و از فاصله چند هزار کیلومتری از مرزهای ایران باز خواهد شد.

ادامه دارد

ایرج صالحی

خروج از نسخه موبایل