روز دوشنبه 15 آبان ماه 1402 برابر با 6 نوامبر 2023، به دعوت انجمن نجات آلبانی، کشیش کریستیان کوتوری Kristian Kotorri رئیس سازمان بین المللی آب حیات آلبانی در ویلای انجمن نجات آلبانی حضور یافت و با اعضای انجمن به گفتگو پرداخت.
در ابتدای این ملاقات، سرفراز رحیمی از کشیش کریستیان کوتوری بخاطر پذیرایی در شهر الباسان و همچنین قبول دعوت انجمن نجات آلبانی تشکر و قدرانی کرد و گفت: “ما اعضای انجمن نجات خیلی خوشحال هستیم که شما را در میان خودمان می بینیم و سعی داریم تا همکاری با شما را در جهت اهداف خانواده های چشم انتظار بیشتر نماییم.
سرفراز رحیمی با اشاره به دیدار روز قبل در یکی از کلیساهای تحت پوشش سازمان کشیش کریستیان کوتوری در شهر الباسان گفت:
ما از استقبال و حمایت بی نظیر دیروز شما خیلی تشکر می کنیم و سپاسگزاریم که ما را به کلیسای خودتان بردید و برای من و خانواده ام و انجمن ما و خانواده های اعضای گرفتار در فرقه رجوی دعا کردید. ما از حمایت شما بسیار دلگرم شدیم و لذا خواستیم با دعوت از شما به انجمن نجات آلبانی، فرصتی داشته باشیم تا شما را با دیگر اعضای انجمن و کار و فعالیتمان از نزدیک آشنا سازیم.
در این دیدار کشیش کریستیان کوتوری از دعوت انجمن نجات آلبانی تشکر و قدردانی کرد. او به اعضای انجمن نجات گفت: “احساس میکنم به خانه خودم آمده ام و احساس میکنم که سالیان سال است که با شما آشنا هستم.”
وی ابتدا خود را به اعضای انجمن نجات آلبانی معرفی کرد و گفت: “من روز قبل با سرفراز و اریسا ملاقات کردم و به آنها قول دادم که به ویلای محل انجمن شما بیایم و از نزدیک صحبتهای اعضای انجمن نجات آلبانی را بشنوم”.
وی سپس با اشاره به نقض حقوق بشر در اردوگاه فرقه رجوی در آلبانی گفت: “دوست دارم از زبان خود شما که شرایط آنجا را تجربه کرده اید و از دردها و رنج هایی که در سازمان مجاهدین خلق داشته اید بشنوم.”
او گفت: “من چند مصاحبه شما را در تلویزیونهای آلبانی دیدم. من بیجار رحیمی را برای اولین بار در یک مصاحبه تلویزیونی دیدم و الان خدا خواست که رو در رو با او از دردهایش و دوری از خانواده اش و از دست دادن پدر و مادر و برادرش صحبت کنم.”
بیجار رحیمی در پاسخ گفت: “من بسیار خوشحالم که دعوت ما را پذیرفتید و از اینکه از انجمن نجات آلبانی و خانواده های اعضای گرفتار در فرقه رجوی حمایت می کنید تشکر میکنم.”
بیجار رحیمی ابتدا نحوه فریبش توسط سازمان مجاهدین خلق را شرح داد و گفت: “سازمان مجاهدین خلق به من وعده دروغ داد و به من گفت که اگر به عراق بروم مرا بعد از مدتی به کشورهای اروپایی خواهد فرستاد و من فریب این وعده دروغ را خوردم و بعد از اشغال عراق من به ناچار اسیر آنها بودم. وقتی در سازمان بودم خانواده ها برای دیدار ما در گرمای سوزان به درب قرارگاه اشرف در عراق آمدند ولی سران سازمان مجاهدین خلق بجای اجازه دیدار با خانواده ها، اعضا را وادار کردند تا به سمت آنها سنگ و پاره آهن پرتاب کنند و آنها را مجروح و مصدوم نمایند. در حقیقت این اعضا نبودند که سنگ می زدند بلکه این ایدئولوژی و کارکرد مغزشویی سران مجاهدین خلق بود که افراد را به این کار وادار می کرد.”
بیجار رحیمی ادامه داد: “من بمدت 21 سال هرگز نتوانستم مادر و پدر و برادران و خواهرانم را ببینم و حتی اجازه تماس تلفنی و مکاتبه ای هم با آنها نداشتم. در این مدت 21 سال در اسارت سازمان مجاهدین خلق، پدر و مادر و دو برادر و یک خواهر زاده ام را از دست دادم و متاسفانه قبل از مرگشان نتوانستم آنها را ببینم یا صدایشان را بشنوم.”
بیجار رحیمی از نحوه فرارش از سازمان مجاهدین خلق برای کشیش کریستیان کوتوری توضیح داد و گفت: “من سه ماه پیش از سازمان مجاهدین خلق فرار کردم چون میخواستم پیش برادرم سرفراز و همسرش اریسا و فرزندشان ارمولیندو بروم و به اسارت خودم در سازمان پایان بدهم.”
بعد از اتمام صحبتهای بیجار رحیمی، نوبت به عضو دیگر انجمن نجات آلبانی محمدرضا صدیق رسید. او ابتدا از آمدن کشیش کریستیان کوتوری به انجمن نجات آلبانی ابراز خرسندی کرد و گفت شما نه تنها به انجمن ما بلکه به خانه ما آمدید. این انجمن مثل خانه ما هست. انجمن نجات مأمن کسانی است که از اسارت سازمان مجاهدین خلق آزاد می شوند و به دنبال زندگی عادی هستند.”
محمدرضا صدیق درباه فوت مادرش گفت: “تنها افسوس من این است که چرا زودتر از سازمان مجاهدین خلق جدا نشدم و چرا وقتی که مادرم زنده بود نتوانستم حداقل تصویر او را ببینم یا صدایش را بشنوم. متاسفانه مادرم وقتی که من در اسارت سازمان مجاهدین خلق بودم چشم از جهان فرو بست و الان اگر من به ایران بروم فقط می توانم با خاک مزار مادرم دیدار کنم. من در این خانه که الان انجمن ما هست عهد کردم که دیگر اعضای گرفتار در سازمان مجاهدین خلق را نجات دهم و کاری کنم تا شاید آنها بتوانند صدای پدر و مادر خود را بشنوند. تنها آرزوی من نجات اعضای گرفتار در فرقه رجوی هست که بتوانم با کمک شما و دیگر شخصیتها و سازمان های حقوق بشری در آلبانی، امکان ارتباط خانواده ها با اعضا را فراهم نمایم.”
بعد از اتمام صحبتهای محمدرضا صدیق، غلامرضا شکری به کشیش کریستیان کوتوری گفت: “از اینکه از ما و انجمن ما و خانواده های ما را حمایت می کنید تشکر و قدرانی می کنم.”
غلامرضا شکری در خصوص سوءاستفاده سازمان مجاهدین خلق از دین گفت: “سازمان مجاهدین خلق بخصوص رهبر این سازمان برای اینکه اعضای خودش را حفظ و کنترل کند از احساسات مذهبی برای فریب استفاده می کند و با این شیوه مغزشویی می نماید.”
وی درباره صحبتهای مسعود رجوی در نشستهایش با اعضای سازمان مجاهدین خلق گفت: “مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق در ابتدای هر نشستی با خواندن چند سوره از قرآن کریم، آن هم فقط برای توجیه اهداف و عملکرد شوم خودش، به ما القا می کرد که بجای دوست داشتن خانواده، آنها را دشمن اصلی خود بدانیم و تا میتوانیم برای اهداف شیطانی سازمان، آنها را تخطئه نماییم و از خود برانیم.”
غلامرضا شکری در خصوص مجروح و مصدوم شدن مادرش در جلوی درب قرارگاه اشرف در عراق گفت: “مادرم برای دیدار من به عراق آمده و به درب قرارگاه اشرف مراجعه کرده بود، ولی نه تنها من از حضور او در آنجا خبردار نشدم بلکه بعد از اینکه از سازمان جدا شدم در ارتباط با ایران از مادرم و خانواده ام شنیدم که اعضای مغزشویی شده سازمان مادر من را با سنگ زده بودند که متاسفانه چند دندان مادرم شکسته و یک دست او نیز مصدوم شده بود. من با مغزی شویی که شده بودم حدود 29 سال در این سازمان بودم که الان معنی مغزشویی را به طور کامل درک می کنم”.
حمید آق آتابای از ممانعت دیدار خواهرش در جلو درب قرارگاه اشرف در عراق گفت: “من یک خواهرم را بخاطر داشتن بیماری سرطان از دست دادم. او قبل از مرگش می خواست هر طور شده من را ببیند و با آن وضعیت وخیم بیماری این ریسک را برای دیدار من کرد و به عراق آمد ولی سران مجاهدین خلق به من و خواهرم اجازه ملاقات ندادند. سازمان مجاهدین خلق حتی به مادرم هم رحم نکرد و او بدون دیدار با من و بدون هیچگونه ارتباطی با من از این دنیا رفت.”
در پایان این دیدار، آقای خلیل انصاریان کتاب خاطرات خودش را به کشیش کریستیان کوتوری هدیه کرد. او گفت: “من تحصیل کرده بودم و در مجاهدین خلق هم کار پزشکی و دندانپزشکی می کردم. من در این مدت هیچ وقت نتوانستم با خانواده خودم بخصوص با مادر و پدرم صحبتی و تماسی داشته باشم و بدتر از آن وقتی که از سازمان جدا شدم دیگر خیلی دیر شده بود چون پدر و مادرم را از دست داده بودم.”
خلیل انصاریان درباره کتابش گفت: “این کتاب قسمتی از دردها و رنجهای من و دیگر اعضایی است که تجربه یا مشاهده کرده ام و آنها را نوشتم تا همه بدانند و جلد دوم کتابم در حال اتمام هست که در آن سعی کردم به افشای ماهیت واقعی این سازمان بپردازم.”
کشیش کریستیان کوتوری بعد از شنیدن صحبتهای اعضای انجمن نجات آلبانی گفت: “من مدتی پیش بخاطر مریضی که داشتم عمل قلب داشتم و دکترها 8 ساعت روی قلبم عمل جراحی کردند. همیشه به خدا میگفتم که چرا نگذاشت من بمیرم. خدا حتما میخواست به من بگوید که هنوز کارت را به اتمام نرسانده ای. الان میفهمم که کار نیمه تمام من در این دنیا چیست. من میخواهم صدای شما باشم. میخواهم مادران و پدران چشم انتطار زنده باشند و به دیدار با عزیزانشان برسند. من الان با شنیدن حرفهای شما فهمیدم که خیلی کارها باید بکنم و احساس مسئولیت می کنم. من به اینجا نیامدم که فقط گوش بدهم بلکه آمدم که کارم را شروع بکنم. الان شما مسلمان هستید و من مسیحی، ولی قلب های ما با هم برای ذکر خدا میزنند. من را جزو خانواده خودتان بدانید و این را مطمئن باشید که شما اعضای انجمن نجات آلبانی خیلی کارها باید بکنید چون مردم آلبانی از ماهیت واقعی سازمان مجاهدین خلق بی اطلاع هستند و بایستی آنها را در هر مکان و هر زمان افشا نمود.”
کشیش کریستیان کوتوری در پایان گفت: “من از شما و انجمن نجات در آلبانی در هرکجا حمایت میکنم و تا جایی که در توانم باشد کوتاهی نخواهم کرد چون اعتقاد دارم که این کار نیمه تمام من در این دنیا هست.”