روز شنبه 20 آبان ماه 1402، به دعوت رمضان موسی پور به منزل ایشان در چابکسر گیلان رفتیم.
رمضان موسی پور از برادران چشم انتظار ابراهیم موسی پور از اعضای اسیر در کمپ مجاهدین خلق در زندان مانز آلبانی است که سالهاست برای رهایی برادرش از چنگال فرقه تلاش می کند. پوراحمد، مسئول انجمن نجات گیلان، درباره آخرین تحولات آلبانی که فرقه مجاهدین را میزبانی میکند برایشان توضیحاتی داد. ایشان همچنین خبر گشایش دفتر انجمن نجات آلبانی را به ایشان داد و صمیمانه به درد دل این خانواده شریف و رنجدیده از ظلم و جور رجوی گوش فرا داد.
در این دیدار خانوادگی که رمضان موسی پور به اتفاق همسر و فرزندش آقا کامران حضور داشتند با وجود مریضی و سالمند بودن شان از حضورمان استقبال و پذیرایی کردند که جا دارد از این خانواده شریف تشکر و قدردانی کنیم.
آقای موسی پور در شروع دیدار گفت: “واقعا از اینکه دعوتم را پذیرفتید و با همسرتان زحمت کشیدید و به منزل حقیر تشریف آوردید خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم. وظیفه خودم بود که مثل سابق در دفتر انجمن نجات رشت خدمت می رسیدم ولی 6 سال است که سن و سال و مریضی وعمل جراحی زانو ناتوانم کرده است. ایشان در حالی که گریه یم کرد ادامه داد، چشم انتظار ساعتها و روزها کنار پنجره روی صندلی می نشینم شاید که یک روزی برادر نازنینم ابراهیم برگردد و در آغوشش بگیرم . ”
همسر مهربان و مهمان نواز ایشان به خاطر تلطیف فضا رشته صحبت را به دست گرفت و گفت: ” ابراهیم خیلی صاف و ساده بود و برای خدمت مقدس سربازی به جنگ رفته بود که اسیر قوای صدام شد. بعدها فهمیدیم که تحویل رجوی داده شده است. ابراهیم خواندن و نوشتنش هم در سطح ابتدایی بود ولی آدم زحمتکش و حلال خوری بود و علاوه بر کار کشاورزی در شالیزار و باغ مرکبات، نزد یک نانوایی کار میکرد و دوست داشت مستقل باشد و با خنده می گفت میخواهم پول جمع کنم تا یکی به من زن بدهد. ”
در ادامه آقای پوراحمد هم از خاطراتش با ابراهیم آنزمان که با هم در اسارتگاه اشرف مضمحل شده بودند گفت: “دقیقا همینطور بود که شما فرمودید. ابراهیم چون بیسواد بود بطور مضاعف بیگاری میداد و کارش از صبح تا شب حل و فصل امورات خدماتی و پشتیبانی دیگران بود. خصوصا خودش را با باغچه و باغبانی مشغول میکرد تا مسئولین فرقه زیاد سر به سرش نگذارند و همچنین خلا خانواده و زادگاهش را آسوده تر طی کند.”
آقا کامران که تا این جای بحث شنونده بود با کشیدن آهی گفت: ” آقای پوراحمد من خوب متوجه نمی شوم که به اصطلاح مجاهدین خلق به چه منظوری اعضایی مثل عمویم ابراهیم را که برایشان کارایی ندارند اصرار دارند که نگهدارند، درحالیکه خودشان با انتقال به آلبانی با انبوه مشکلات فروبرنده درگیرهستند وبه عینه نابودی واضمحلال شان را می بینند وخوب هم میدانند که نه تنها در داخل کشور پایگاه و هواداری ندارند بلکه منفور و مورد انزجار مردم هستند. من خودم پایین منزل پدری آرایشگاه دارم و روزانه با اقشار مختلف و با عقاید مختلف برخورد میکنم. یکبار ندیدم و نشنیدم که یک نفر پیدا شود که از مجاهدین خلق صحبت کند. خصوصا نسل جوان که اصلا هیچگونه شناختی به این جماعت وطن فروش ندارند و اسم شان را نشنیده اند. بعد چطور مسعود رجوی و مریم رجوی میخواهند دم از آزادی و خلق بزنند در حالیکه اعضای خودشان زندانی هستند و چنانچه غیر از این می بود عمویم در این سالیان گذشته ولو یکبار باید این اجازه را می یافت که با خانواده اش تماس بگیرد. زندانی که شاخ و دم ندارد آقای پوراحمد و معلوم است به ضرب و زور و دروغ و القائات فکری و مغزشویی اعضا را ناگزیر به ماندن و تن دادن به حصار تشکیلاتی کهنه و فریبنده خود میکنند تا بدین گونه عمرشان به تباهی کشانده شود.”
مسئول انجمن نجات گیلان در پاسخ به ابهامات و سوالات آقا کامران بطور مبسوط از مناسبات فرقه ای رجوی که خودش ربع قرن تجربه اش کرده است، توضیح داد.
این خانواده همچنان امیدوار هستند عزیز اسیرشان به زودی آزاد شود و به نزدشان بازگردد. آقا کامران گفت که حاضرم برای رهایی عموی مظلوم و مهربانم به آلبانی هم بروم و هرگونه فعالیتی که صلاح باشد انجام می دهم و در این راه کوتاهی نمی کنم.
در خاتمه این دیدار صمیمانه با این خانواده چشم انتظار چند عکس یادگاری هم گرفته شد تا در تاریخ ثبت شود که چه خانواده هایی بودند که از رجوی و اعوان و انصارش ظلم و ستم ها دیده اند. روزی خواهد آمد که رجوی در پیشگاه عدالت پاسخگوی این همه خیانت و جنایاتش باشد.
آمین
دقتکار
خدا کمکشان کند چه می کشند از دست این زوج مزدور و خیانتکار که نسلی را سوزاندند.