نامه به عموی عزیزم ابراهیم موسی پور

سلام عموی عزیزم. سلامی به بزرگی و گرمی خورشید تابان. سلام گرم مرا از راه دور پذیرا باشید.
عمو جان نمیدانی چقدر دلم برایت تنگ شده است، برای آن روزهایی که گذشت و خاطراتش برایمان باقی مانده و با آن خاطرات زندگی میکنیم. هر وقت دور هم جمع می‌شویم  آن روزها که دور هم جمع بودیم را بیاد می‌آوریم. شوخی هایی که میکردیم و میخندیدیم و تو هم عصبانی میشدی و ما را دنبال می کردی.

یادته عموجان که در نانوایی بهرام طالبی کار میکردی، یک روز آمدی با دست سوخته خانه ما. مادرم تورو برد بهداری محل..
عموجان فقط بهت بگم تمام خاطرات برایمان زنده هست و منتظر آمدنت هستیم و همگی چشم براه هستیم .

راستی عمو جان یک خبر خوش برایت دارم. بیستم آبانماه یعنی همین هفته پیش به دعوت بابا، مسئول انجمن نجات گیلان به خانه بابا آمدند و نمی دانی چقدر خوشحال شدیم و چه حس خوبی داشتیم و امیدوار شدیم توهم یک روز بیایی و در آغوش خانواده زندگی کنی و مثل آقای پوراحمد و دیگر جداشده ها ازدواج کنی و از زندگی لذت ببری.

عمو جان بیا، زودی بیا و اطمینان دارم میتوانی خودت را از آن جهنم نجات بدهی.
در پایان تکرار می کنم که اینجا همگی به یادت هستیم عمو جان و از راه دور می بوسمت .

مراقب خودت باش . تو را به خدا می سپارم. به امید دیدار به زودی انشالله

با من تماس بگیر عموجان
۰۹۳۵۱۹۷۱۰۴۴

برادر زاده ات – کامران موسی پور

خروج از نسخه موبایل