اصغرجان سلام. خوبی عزیزم؟ قربون داداش قشنگم برم چرا نباید ما با هم ارتباط داشته باشیم و از حال و هوای هم جویا شویم. خیلی از دوستانت جدا شده اند و در کنار خانواده هایشان زندگی میکنند.
حتما میدانی که بابا و مامان و داداش تورج از پیش ما رفتند و تنهایمان گذاشتند. حداقل تو بیا که شدیدا نیازمندت هستیم وقول شرف میدهم که به اتفاق دیگر خواهرها همه جوره حمایتت کنیم.
پنجشنبه گذشته مثل همه پنج شنبه ها برای فاتحه خوانی در کنار مزار مامان بودیم و من و آبجی هات به یادت افتادیم و گریه کردیم که چرا باید یگانه نازنین برادرمان را نداشته باشیم درحالیکه با همت خودت میتوانی با جدایی از رجوی ها به انجمن نجات در آلبانی مراجعه کنی و با ما در ارتباط باشی.
اصغر جان صحبت و درد دل زیاد است و دوست دارم در آینده ای نزدیک چهره به چهره با هم صحبت کنیم و از خاطرات تلخ و شیرین زندگی بگوییم. انشالله بتوانیم آن روز را ببینیم و من امیدوار به تحقق چنین آرزویی هستم تا خدا چه بخواهد.
از دور روی ماهت را می بوسم
خواهر کوچکت الناز بیاتی