آرزو دارم تا که مرگت را ببینم – تحقیق شماره 6

در چهره زمانه پازل های یک فرد، یک جریان، یک سازمان و یک حزب را در طی مدت زمان، خیلی جالب می شود کنار هم چید و آنرا خواند. سازمان هم دارد کم کم پازلش کامل می شود.

 

در بیانیه اخیر مریم رجوی آمده که فاز انحلال رژیم! خیلی تعجب کردم. مبارزه یک علم است بایستی آنرا فراگرفت. آیا می شود یک روز مثل شرایط بهمن 57 باشد یک روز دیگر مثل سال 50 و حالا فاز انحلال و یک روز سرنگونی و دیگری پایان کار رژیم و… از این مراحل و پروسه ها را سازمان بسیار گفته. باور کنید یک روز می گوید دعوای گرگها یک روز دیگر می گوید رژیم سه سره شده و روز دیگر می گوید پایان و فرجام و یک روز دیگر…

 

به هر حال اگر کسی تحلیل می کند بایستی تحلیل او بر اساس پایه های علمی باشد. پس نتیجه می گیریم که مردم هم این را می فهمند. پس پیام رجوی ها چیست؟

 

این پیامها برای داخل سازمان است و انداختن یک توپ به جلو و آنرا هدف جلوه دادن تا کجا و تا چقدر نمی دانم. کاش سازمان دارای اندکی صداقت و فدا بود می گفت من میخواهم مبارزه کنم و برایم مهم مبارزه است و دیگر از این تحلیل های آبکی و قول های مسخره را نمیداد. البته هرکسی مسئول سازمان خودش است و خودش می داند که چه میکند و مسئولیت کارها بر عهده خودش است. اما نبایستی انتظار داشته باشد تا کسی به او انتقادی نمی کند و کار او را مورد نقد و بررسی قرار نمی دهد و چون خودش محور عالم است همه بایستی بگویند بله این تحلیل درست است. بر اساس تحلیل های سازمانی آن ایدئولوژی درست است که ماوراء سیاست و استراتژی باشد. سیاست روح جاری سازمانی است حالا بایستی ببینیم این سیاست بر اساس چه تحلیل هائی از سال 60 به این طرف حرکت کرده است؟

 

سال 60 سال سرنگونی. سال 61 سرنگونی. 63-62 و 64 سکوت برای سرنگونی. 64 ازدواج ایدئولوژیک. 65 عملیات گردانی. 66 تأسیس ارتش آزادی بخش. 67 پایان عملیات ارتش. 67 و 68 و 69 قرارگاه نشینی. 70-69 کردکشی. 71-70 نشست های انقلاب ایدئولوژیک. 73-72 و 74-75-76 نشست های انقلاب بند «ر» و عملیات ایذائی، شکنجه اعضاء، خفه کردن افراد مسئله دار. 78-77 و 80-79 و 82-81 تحلیل های توطئه خاتمی، سرنگونی جواب ندارد، طولانی شدن مبارزه. 83-82 و 85-84 و 86 تحویل دادن سلاح ها به صاحبخانه جدید، قرارگاه نشینی و ماندن در عراق به عنوان پناهنده!

 

سیاست چیست؟ استراتژی سرنگونی از طریق مبارزه مسلحانه، جنگ آزادی بخش و پناهندگی!

 

ایدئولوژی: جامعه بی طبقه توحیدی – برابری زن و مرد – انقلاب ایدوئولوژیک – ازدواج رهبری و بندهای غیر واقعی و غیر حقیقی انقلاب و بازی دادن افراد و حالا هم هیچ! پس وقتی که می بینیم در فاز انحلال هستیم در واقع این خود سازمان است که در چنین فازی افتاده است.

 

چرا؟ چون هیچکدام از بازیهای عقب مانده اش به جائی نرسیده است. ما اگر با سازمان مخالف هستیم به دلیل این است که این سازمان جز هدر دادن نیرو و انرژی و توان نیروهای جوان و انقلابی و تبدیل آنها به افراد سالخورده و پیر هیچ کار دیگری نکرده است. زیرا اکنون بایستی پرسید چرا این نیروها را که میشد خرج آبادی ایران شوند این گونه به کام مرگ کشیدی و در این پازل چهره خودت را ببین این دیگر تابلوی خود ساخته خودت است. در کدام قسمت آن افتخارات تو نهفته است. حتی یک تحلیل درست از جریان سیاسی نداری. بر سر جنگ داخل رژیم اشتباه کردی. درباره رئیس جمهوری خاتمی فکر میکردی که ناطق نوری میشود اشتباه کردی. درباره تسلیحات اتمی اشتباه کری. اشتباه پشت اشتباه، گاف پشت گاف. من نمیگویم کی خوبه کی بد. ولی به هرحال این سازمانی که به قول خودش نزدیک به نیم قرن سابقه مبارزاتی – سیاسی دارد چرا نمیتواند تحلیل درستی بدهد. فکر کنم حتی بین دوتیم که در یک مسابقه فوتبال نیز نمیتواند تعیین کند کی میبرد کی میبازد! زیرا این تحلیل دارای اساسی نیست بلکه از سر استیصال و خالی نبودن عریضه و کلاه گذاشتن بر سر نیروهای داخل سازمان است.

 

رجوی گفت که ساعت سین (س) را شما مشخص می کنید. پرسیدیم کِی. گفت هروقت شما آماده شدید بیائید بگوئید آماده ایم! گفتیم خب ما برای سرنگونی حاضریم گفت نه نمیشود بایستی فرمانده هانتان ok کنند. فرماندهان گفتند که نه اینها هنوز آماده نیستند و جفنگ میگویند. بعد رجوی گفت بایستی شما هم بتوانید در یک جائی مانور کنید که من بتوانم از یک جای بلند آنرا ببینم و دیگر سرنگونی زمانش دست من نیست دست شماست! و رفت که تا بگوید کِی وقت سرنگونی است.

 

حالا ما به چند مرحله عقب تر برگشته ایم فاز انحلال یعنی بایستی اول رژیم منحل شود بعد ببینید که این اجزاء هرکدام به قسمتی از کشور مسلط شوند بعد سازمان دوباره مسلح شود، دوباره آموزشها را بگذراند و بعد دوباره وارد انقلاب شود و عقب افتادگی ها را جبران کند و بعد حمله کند! و تا آن موقع بچه های عزیز سازمان، شما بحث های انقلاب را خوبِ خوب دوره کنید!

 

این مثل این است که پدر و مادری میخواستند بروند سینما و چون نمی خواستند بچه ها را ببرند تا هزینه شان کمتر شود بچه ها را سرگرم کرده و می خوابانیدند خود نیز می خوابیدند بعد از اینکه بچه ها به خواب می رفتند خانم و آقا خانه را ترک کرده و به سینما می رفتند حالا این موضوع سازمان و رهبری آن است که بایستی بچه ها را با لالائی سیاسی و ایدئولوژیک و استراتژی خواب کنند و خود در خارجه و جاهای خوش آب و هوا پز سیاسی و قمپز استراتژیکی در کنند.

 

در واقع اگر این نیست پس شما چه تحلیلی دارید! و شورای رهبری مجاهدین نیز مسئولیت دارد تا رهبری از سینما برنگشته بچه ها را خواب نگه دارد.!

 

حتماً دیدید که در مرحله جدید فاز انحلال صدیقه حسینی مجدداً خود به عنوان مسئول اول انتخاب شد البته خودشان صلاح خودشان را می دانند اما آنچه که واضح است این است که صدیقه حسینی گفته که امیدوارم هرچه سریعتر این یک سال تمام شود تا نفر بعدی مشخص شود.

 

تا اینجا معلوم شد که خود خواهر مجاهد از دست افراد، بریده و به ستوه آمده که آرزو دارد هرچه زودتر این کارش تمام شود، زیرا مگر انسان چقدر میتواند به افراد دیگر دروغ و کلک تحویل بدهد و خودش بالا می آورد!

 

به هرحال کفگیر به ته دیگ خورده و چون هیچ کس دیگری نیست پس بهتر است که از همان مسئول قبلی که با هزار بدبختی تعیین شده استفاده کرد. به هرحال این دور کور سازمانی نه تنها تکاملی نیست بکله کاملاً رو به پایین است تا دوران گذار تمام شود و البته خود خواهران شورای رهبری مترصد هستند تا از فرصت استفاده کرده و زودتر از بقیه جیم شوند زیرا هنوز در دل در حال نفرین کردن رهبری هستند که، رفت و آنها را نبُرد و با بقیه تنها گذاشت! و این بار نیز همانگونه که از زیر بمباران امریکا فرار کردند، اگر خبری شد بیخودی دم به تله مبارزه ندهند. زیرا بایستی راهرو رهبری بود زیرا وقتی رهبری در راهی پیشقدم میشود بقیه بایستی از او تبعیت کنند، حالا اگر فرار، فرار استراتژیک-سیاسی و ایدوئولوژیک نیز باشد، هرکسی که خود را با شرایط وفق ندهد خودش شکست خواهد خورد و به هلاکت خواهد افتاد.اصغر فرزین

خروج از نسخه موبایل