وقتی دفتر خاطرات جدا شدگان از فرقه مجاهدین را ورق می زنیم با واقعیت های درد آوری رو به رو می شویم که شاید درک عمق فاجعه ناشی از آن برای خیلی از افراد امکان پذیر نباشد. از دید روان شناختی متاسفانه این خاطرات تلخ در حافظه ضمنی تمامی جداشدگان و آسیب دیدگان از جنایات مجاهدین خلق همچون کابوس و نیروهای اهریمنی که به صورت ناخودآگاه تحریک می شوند و باعث واکنش هایی می شوند بر زندگانی تک تک شان سایه افکنده است و گویی تا ابد همراه آنها باقی خواهد ماند. این تنها ضربه روانشناختی نیست که از بابت جنایت عوامل رجوی تجربه می شود، بلکه ضربه همه جانبه روحی و جسمی است که تا به آخر حل نشده باقی می ماند و زندگی جداشدگان را مختل و محدود می کند.
طالب جلیلیان در بخشی از خاطرات خود می گوید:
وقتی اعلام کردم دیگر نمی خواهم عضوی از گروه شما باشم از جانب شکنجه گران رجوی چنان مورد آزار و اذیت قرار گرفتم که دیگر کنترلی روی ادرار و مدفوع خود نداشتم .
فواد بصری می گوید: فقط بخاطر اینکه برای کسب خبر از حصارهای خارج از دنیای رجوی به رادیو گوش کرده بود برایش نشست جمعی گذاشتند و او را چنان تحت فشار روحی و جسمی قرار دادند که تمایلی برای ادامه زندگی نداشت .
کمند علی عزیزی بازگو می کند: فقط بدلیل اینکه در سالن غذا خوری مقابل میز زنان عضو گروه نشسته بودم با اتهامات واهی مسئله داری جنسی توسط حسین اصفهانیان و سایر شکنجه گران رجوی بشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته که از ناحیه گوش دچار نانشنوایی و شکستگی زانو شدم.
و صدها خاطره تلخ دیگر که فرصت درج آن در این بخش امکان پذیر نیست .
تعاریف زیادی در خصوص شکنجه و مقابله با آن در دنیا و سازمان های حقوق بشری به ویژه شورای حقوق بشر مطرح گردیده است ولی واقعیت تجربۀ شکنجه شدگان در مناسبات مجاهدین خلق در کمپ اشرف عراق و آلبانی حاکی از آن است که تعریف های قانونی شكنجه نمیتوانند بیانگر شدت رنجی باشند كه قربانیان چنین فاجعه ای متحمل گردیدند. در حالی كه ویژگی اصلی شكنجه وارد آوردن درد و عذاب به قربانی است، اما تنها هدف نهایی سران فرقه رجوی فقط درد نبود بلکه به نابودی كشاندن شخصیت فردی و انسانیت اعضای گرفتار بوده و است. رهبران فرقه مجاهدین عامدانه با تغییری كه با اعمال شكنجه در دنیای قربانی بوجود آوردند، همه جانبه بوده، بر تمامی روابطشان تاثیر گذاشته و آثار جسمی شكنجه تا پایان عمر با جان بدربردگان همراه بوده و یادآور دوران شكنجه و زجر آنها است و پایانی نخواهد داشت. در این میان توقع تمامی اعضای جدا شده از دولت مردان و دنیایی که خود را جهان عادل می نامد این است که مطابق ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر مورخ ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ که مقرر میدارد: هیچ کس نباید تحت شکنجه، مجازاتها یا رفتارهای وحشیانه، غیر انسانی یا تحقیر کننده قرار گیرد و بر اساس قوانین مندرج، پاسداری از قوانین و صیانت از آنها بر عهده قانون مجازات است. و لذا طبیعی است که هر نوع شکنجه را مراجع قانونگذاری کشورها در قوانین داخلی خود منع و عوامل آن را شدیدا مجازات نمایند.
صمد اسکندری