علی مرادی، مسئول انجمن نجات سمنان با سیف الله رهبر از جمله قربانیان و آسیب دیدگان فرقه رجوی، در شهر دامغان دیدار و گفتگو کرد.
سیف الله رهبر بدون آنکه هیچ صنمی با رجوی داشته باشد و هیچ قصدی برای پیوستن داشته باشد و هیچگاه قدمی هم به داخل قرارگاه اشرف و تشکیلات مجاهدین گذاشته باشد اما در اردوگاههای اسرای مجاهدین در مدتی بسیار کوتاه، کینه ای بسیار شدید از رجوی دارد.او با وجود گذشت چند دهه، همچنان آثار زخم عمیق و کاری ظلم، جور و جنایات رجوی را بر روح و جان و روان خود احساس میکند.
گفتگوی علی مرادی و سیف الله رهبر به شرح زیر است:
مرادی: ضمن عرض سلام خدمت شما آقای رهبر، ممنونم از اینکه از وقت شخصی و خانوادگی خود مایه گذاشتید و دعوت ما را پذیرفتید، اگر ممکن است لطف کنید بطور مختصر خودتان را معرفی کنید و مقدمه ای از سرگذشت خود در جنگ و جبهه و اسارت و بازگشت به ایران توضیح دهید .
سیف الله رهبر: با سلام و عرض ارادت خدمت شما و مخاطبین این گفتگو و تشکر از اینکه فرصتی فراهم نمودید تا گوشه ای از درد و رنجی که متحمل شده ام و بخشی از جرم و جنایات سازمان رجوی را بازگو نمایم.
من سرباز وظیفه بودم و برای دفاع از خاک میهن و تمامیت ارضی در جنگ شرکت کرده بودم که محل خدمتم در مناطق مرزی منطقه غرب کشور بود و در یک عملیات و درگیری مرزی به اسارت نیروهای مجاهدین خلق درآمدم . آنها بعد از دستگیری، کتک کاری و اذیت و آزار فراوان ما را به اردوگاههایشان در کردستان عراق انتقال دادند.
در این درگیری من توسط نیروهای مجاهدین تیر خورده بودم و از شدت جراحات و وجود ترکش در چند ناحیه بدن از جمله پهلو و پا، درد غیر قابل تحمل داشتم و هرچقدر فریاد و فغان سردادم هیچکدام به دادم نمیرسیدند.
رفتارشان کلا با ما خیلی بد و غیر انسانی بود و معلوم بود همه این فعالیت های نظامی را با پشتیبانی ارتش عراق انجام میدهند .
یک روز بعد از تحمل شرایط سخت و دشوار، شکنجه های روحی و جسمی، شرایط بد نگهداری و خورد و خوراک و بهداشت، بطور ناگهانی چند نفر از مسئولین و فرماندهان آنها وارد اردوگاه شدند و در همان لحظات اولیه احساس کردیم رفتارشان عوض شده و خیلی خوش برخورد شده بودند .قصد داشتند ما را شستشوی مغزی بدهند و در آینده از ما سوءاستفاده نمایند.
با ما وارد بحث و گفتگو شدند ، در مورد نظام جمهوری اسلامی صحبت کردند و از بدی های آن میگفتند.
اکثر بچه هایی که با ما اسیر شده بودند بدون هماهنگی حرفشان این بود که شما که ادعا میکنید ایرانی هستیم و برای مردم ایران مبارزه میکنیم پس چرا سربازان و فرزندان ایران را به قتل میرسانید؟ مگر همین سربازان فرزندان این مردم نیستند؟ و خلاصه در عین سادگی و واکنش های طبیعی اما جواب دندان شکنی از ما اسرا دریافت نمودند و رفتند.
فردای همان روز بطور ناگهانی حدود بیست نفر با چوب و چماق و کابل وارد شدند و همه ما را بشدت مورد ضرب و شتم قرار دادند و نهایتا گفتند این پذیرایی امروز بابت خوش سخنی دیروز و دفاع تان از ” رژیم ایران ” بوده است. شما عوض بشو نیستید و مزدور هستید.
من که بخشی از وجودم زیر بار درد و جراحات تیر و ترکش آسیب دیده بود، در این تهاجم نیز دماغم شکست. این گوشه ای از خاطرات تلخ و فراموش نشدنی من از دوران اسارت نزد مجاهدین خلق بود .
مرادی: آقای رهبر شما فقط 5 ماه در اسارت این جانیان بالفطره بوده اید اینقدر زجر کشیده اید ، بفرمایید چگونه از چنگال آنها نجات پیدا کردید؟
سیف الله رهبر: حقیقتا با آن برخورد ها و وضعیت جسمی و مجروحیتی که داشتم چندان امیدی به بازگشت نداشتم. اما بعد از اینکه سران مجاهدین خلق تلاشهایشان برای شستشوی مغزی و جذب ما با شکست مواجه شد و نا امید شدند تصمیم به رها کردن ما گرفتند .
داستان از این قرار بود که در یک شب سرد زمستانی در منطقه پنجوین ما را با لباس نازک تابستانی در سوز سرما به مرز بردند و رها کردند و مشخص بود این کار هدفمند بوده و قصد داشتند تا در تاریکی شب ما را در تیر رس نیروهای ایرانی رها کنند تا توسط نیروهای خودی در مرز کشته شویم و مجاهدین از این واقعه داستانها و جنجال تبلیغاتی راه بیاندازند اما خدا کمک کرد نیروهای ایرانی بعد از چک و کنترل های فنی و تخصصی ما را به سمت پایگاهشان هدایت نمودند و از این طریق به ایران برگشتیم.
مرادی: آقای رهبر با توجه به همزمانی این گفتگو با برگزاری دادگاه سران مجاهدین آیا هنوز از سران مجاهدین گله مندی یا شکوه و شکایتی دارید و آیا موافق محاکمه سران آنها هستید و از روند این دادگاه حمایت میکنید یا همه چیز را فراموش کرده اید ؟
سیف الله رهبر: آقای مرادی شما میدانید جای شکنجه و کابل و چوب بعد از مدتی خوب میشود اما جای تحقیر و توهین و خیانت هرگز خوب و فراموش نمیشود و من بابت آنهمه توهین و تحقیر و خیانت هایی که به میهنم و سربازان وطن شد هرگز مجاهدین را نمیبخشم و حتی برای تمام رنج و شکنجه هایی که متحمل شده ام از سران این سازمان شکایت دارم و از روند این دادگاه حمایت میکنم و حاضرم هرکجا که لازم باشد حضور پیدا نموده و گواهی بدهم .
مرادی : آقای رهبر بسیار ممنونم از حضورتان در این گفتگو بسیار استفاده کردم و امیدوارم حق و حقوق همه قربانیان از سران این فرقه جنایتکار گرفته شود .
به امید آنروز
شما و همه مخاطبین را به خدای بزرگ می سپارم.