قبل از انقلاب من در آوردی مریم رجوی در یکی از نشست های عمومی رجوی در سالن اجتماعات پادگان اشرف چند نفری از اروپا آمده بودند، پشت میکروفن رفتند و به رجوی گفتند: برادر ما تازه از اروپا آمده ایم. در اروپا نفرات شما تبلیغات خیلی خوبی در رابطه با ارتش می کردند و به ما گفتند شما در ارتش آزاد هستید و به هر لحاظ در رفاه هستید و ما را به عراق منتقل کردند. الان دو ماه است که در اشرف هستیم و متوجه شدیم حرفهایی که در اروپا به ما زدند با آن چیزی که الان می بینیم کاملا متفاوت است. آزادی نداریم، از مسئولین هر چه درخواست می کنیم در جواب می گویند آمده اید جنگ یا تفریح؟ تلویزیون شما خسته کننده است. سر ناهار نیم ساعت تلویزیون شما را روشن می کنند فقط اخبار پخش می شود و بعد از نیم ساعت تلویزیون های سالن غذا خوری خاموش می شود. شب سر شام هم همین طور. از شما درخواست می کنیم محلی برای ما در مقر در نظر بگیرید و تلویزیون برای ما بگذارید.
طبق معمول یک سری کاسه داغ تر از آش پریدند پشت میکروفن! یکی می گفت ما تا به حال تلویزیون جداگانه نداشته ایم که یک سری افراد بروند و برنامه های غیر از تلویزیون ما را تماشا کنند، دیگری می گفت ما در حال جنگیم نباید یک سری تا نیمه شب بنشینند و فیلم های سینمایی تماشا کنند و ….
رجوی ماتش برده بود و نمی توانست بگوید در تشکیلات ما تماشا کردن فیلمهای غیر سازمانی ممنوع است. از طرفی برای سیاهی لشکر به نیرو از خارجه نیاز داشت! همه را ساکت کرد و به مسئول هر مقر دستور داد یک بنگال ( کانکس ) راه اندازی کنند و نام آن را گذاشت سالن تلویزیون و در ادامه گفت هر چه سریعتر این کار انجام شود و هر کسی تمایل داشت برود سالن تلویزیون و تلویزیون تماشا کند.
پس از آن سالن تلویزیون در هر مقری راه اندازی شد. شبها آنهایی که از اروپا با فریب به عراق منتقل شده بودند شام شان را سریع می خوردند و می رفتند سالن تلویزیون فیلم های خارجی از تلویزیون عراق تماشا می کردند. به مرور زمان فضای بدی در مقر ایجاد شده بود کسانی که تا نیمه شب تلویزیون تماشا می کردند هوایی شده بودند! و به حرفهای مسئولشان گوش نمی کردند.
بعد از مدتی مجبور شدند سالن تلویزیون را جمع کنند. وضعیت مابقی مقرها مشابه مقر ما بود. در تمام مقرها سالن تلویزیون را جمع کردند و با نفرات جدیدالورود برخورد کردند و به صورت نوبه ای آنها را به اروپا فرستادند. بعد از جمع آوری سالن های تلویزیون نشستی در مقر گذاشتند، در آن زمان مسئول مقر ما انسیه نامی بود که در نشست گفت برادر گفته چون نیاز به نیرو از خارجه داشتم مجبور شدم خواسته نفرات جدید را قبول کنم. و حال به دستور من سالن تلویزیون در تمامی مقرها جمع شد و آنهایی که از اروپا به اشرف آمده بودند و مناسبات ما را به گند کشیدند همه رفتند، من خودم گفتم همه را به اروپا برگردانید. در مناسبات مجاهدین برنامه تلویزیونی غیر از برنامه سازمان باشد حرام است و آن را بایستی از ریشه سوزاند. در مناسبات ما هر کسی بخواهد برنامه ای غیر از برنامه سازمان را تماشا کند فاسد است. راه اندازی سالن تلویزیون در مقرها به فساد انجامید و به هیچ عنوان نباید تکرار شود .
فواد بصری
فیلم های حیات و بقا در طبیعت و دریا و جنگل از کودکی و نوجوانی به شدت مورد علاقه ام بوده پس از طی سالیان دراز از نوجوانی ، همین حالا هم مشتاق دیدن چنین فیلمهایی بوده و هستم . اینکه فرد یا افرادی در دریا و اقیانوسها و جنگل های وحشی با وجود تله ها و حیوانات وحشی و خطرات جانکاه طبیعی با خطرات جانی روبرو بوده و روزها وهفته ها و ماهها وشاید یک یا دو سه سالی در یک محیط بسته با این خطرات روبرو و برخورد داشته و راه نجاتی را نداشته اند و عضوی از خانواده و دوستان یا همه جمع در مقابله با این خطرات ، جان خود را از دست می دادند و شاید هم تنها یک یا چند نفری هم با معجزه ،در مبارزه باحیات وحشی ، جان خود را در نهایت ، از ان جهنم واقعی نجات داده و به زندگی و دنیای آرام و ساکت بر می گشتند. در اینگونه فیلها افرادی که پس از تحمل پیش امدهای وحشتناک به زندگی طبیعی باز می گردند ماهها وسالها طول می کشید تا خود را با زبان و فرهنگ و اداب رسوم جدید و پیشرفت جوامعی که به ان بازگشته اند را یاد گرفته و خو بگیرند . از جمله این فیلمهای تلاش برای بقا یا ژانربقا فیلم دور افتاده ، فیلم بازگشته یا از گور برخاسته (The Revenant) ، 127 ساعت ، راه بازگشت (The Way Back) ، کاپیتان فیلپس (Captain Phillips) و نیز سریال اصحاب کهف ساخت ایران هم نوعی از این فیلمها می باشد .
اکنون خواندن خاطرات زیبای جدا شدگان (نخبه) و دیدن و شنیدن مصاحبه خانواده اعضای دربند سازمان خیانتکار و عقب مانده مجاهدین ،که تداعی کننده همان فیلمهای وحشتناک حیات و بقا می باشد هم لذت می برم و هم نفرت سرتاپای وجودم را می گیرد .
فیلم های سینمایی حیات و بقا ، قسمت عمده اش خیالی ، چالش برانگیز برای اقناع تماشاگران و بینندگان چنین فیلمهایی می باشد ولی این خاطرات جدا شدگان یا خانواده اعضای در زندان مجاهدین ، که هرکدام در زمان و مکان متفاوت ولی در یک سازمان اتفاق افتاده است با یک نگاه جامع ، نشان دهنده یک حقیقت هولناک و وحشتناک از سازمانی سکت ، از افراد واعضایی است که در یک سازمان فرقه ای با شیوه های خاص داخلی و خارجی ربوده شده یا با فریب یا با شعارهای فریبنده جذب و مغزشویی شده اند . این اعضا از هر نوع آزادی عمل و نظر در زندگی شخصی و اجتماعی و عقیده در داخل این گروهک ، دور نگه داشته شده اند و درقبال هرگونه انتقاد ، با انواع شکنجه ها روبرو بوده و زندانهای داخل سازمانی را تجربه کرده و می کنند و اعضایی هم در این مسیر در زندان کشته شده و با حذف فیزیکی جان خود از دست داده اند. که اینگونه حذف کردن حتی در البانی هم همچنان به اشکال متفاوت ادامه دارد .
این خاطرات به نوعی یک سریال وفیلم سینمایی ژانر بقا ی وحشتناک زنده از گروهک خیانت پیشه مجاهدین است .
سران جنایتکار سازمان در یک پیچ سیاسی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با یک عقب گرد ، با سهم خواهی و زیاده خواهی در برابر قانون اساسی و ملت و انقلاب ایران که تازه به پیروزی رسیده بود به جنگ مسلحانه روآورد . با ترور نخبگان و مردم کوچه بازار و در نهایت پس از شکست به کشورهای عراق و امریکا وکشورهای غربی که در جنگ با ایران بودند پناه برد و مزدوری و خیانت به ایران و خلق قهرمانش و حتی به اعضای خود و خانواده اعضا را پیشه خود کرد .
با تشکر از جداشدگانی که خاطرات سخت و جانکاه خود در سازمان ضد خلق مجاهدین را با خوانندگان به اشتراک می گذراند .
زمان زیادی نخواهد برد که تلاشهای شما برای رسوا کردن این سازمان مزدور و با دادگاهی شدن سران خائن این فرقه به زودی شاهد نابودی این تومور سرطانی خواهیم بود. دور نیست که با رهایی اعضای در بند این فرقه ، تاریخ این سازمان خیانت پیشه بسته شود .