"فشار دولت فرانسه از بیرون و شکست های مسعود رجوی در درون و مجموعه تلاقی این دو باعث می شود که آقای رجوی بداند در فرانسه دیگر جایی برای ماندن ندارد و این پارامتری است که پرواز رجوی به عراق را رقم می زند."
شاهسوندی در پاسخ به این سوال که چه میزان از نیروهای سازمان در فرانسه ماندگار شدند، به بخش های به اصطلاح رسانه ای و کسانی که مسئولیت ارتباط با اروپایی ها را داشتند اشاره و تاکید کرد به جز این افراد که معدود هم بودند بقیه روانه عراق شدند. شاهسوندی در خصوص رفتن مجاهدین به عراق ضمن توصیف کردن اهمیت این انتقال به مائده زمینی تاکید کرد:
"حضور مجاهدین در عراق برای صدام یک مائده زمینی بود. در دست داشتن یک اپوزیسیون فعال با کشوری که با آن در حال جنگ است و اپوزیسیونی که خیلی جاها می تواند در زمینه های سیاسی، نظامی به درد صدام بخورد،… که متاسفانه در ادامه حضور مجاهدین در عراق همه این اهداف برآورده شد."
وی به اقدامات اولیه رجوی پس از ورود به خاک عراق و برای به اصطلاح دست پیش داشتن در مذاکرات با صدام اشاره و در این راستا به فرمان عملیات به هسته های داخل کشور و بدون سازماندهی و آمادگی توسط رجوی اشاره و گفت:
"آقای رجوی در مرحله اول ورودشان به عراق کاری کرد که هیچ وقت از یادم نمی رود. در آن زمان ما هنوز در بعضی از نقاط ایران از جمله شمال نیروهایی داشتیم و به صورت تیم های عملیاتی عمل می کردند. رجوی برای اینکه در مذاکراتش با صدام دست پر داشته باشد در حالی که فضا و شرایط عملیاتی مهیا نبود دستور داد تیم های عملیاتی در ایران دست به ترور بزنند تا او بتواند از این برگ برنده به عنوان قدرت برای معامله با صدام استفاده کند. اما به دلیل عدم آمادگی این هسته ها تمامی هسته های مورد نظر به هنگام اجرای عملیات ضربه خوردند و متلاشی شدند."
شاهسوندی در مواجه با این سوال که آیا رجوی از اقدامات خود در فرانسه جمع بندی و گزارشی به نیروهای خود انجام داد یا خیر گفت:
"در آن زمان در سازمان انقلاب ایدئولوژیک انجام شده بود تا کارهایی را که سایر جریانات سیاسی و احزاب معمول و متعارف نسبت به عملکرد خود و پاسخگویی به افرادشان انجام می دهند، او انجام ندهد. می شود گفت همه هدف انقلاب ایدئولوژیک در این خلاصه می شد، غیر قابل پاسخگو کردن رجوی به زمین و زمان و کادرهای سازمان و عملکردهای خودش."
وی در ادامه به تحلیل محتوایی تعین ناپذیری رجوی به پائین که از سوی مهدی ابریشم چی برای اولین بار مطرح شده بود، اشاره و تاکید کرد، معنی صریح این بود که رجوی تحت هیچ شرایطی نباید به پائین خود تعیین داشته باشد و در ازاء عملکردش به آنها پاسخ بدهد. او تنها به بالاتر از خود یعنی آسمان پاسخگو است. وی تاکید کرد در چنین شرایطی بیهوده خواهد بود اگر از رجوی توقع داشته باشیم درباره گذشته و نتایج ان گزارش و یا نقدی ارائه بدهد. شاهسوندی در ادامه به تاسیس ارتش آزادیبخش در سال 1366 اشاره و در خصوص ضرورت تغییر مشی مبارزه چریکی شهری به اهرم ارتش آزادی بخش به عنوان تازه ترین راه کار مجاهدین و رجوی در محقق کردن سرنگونی اشاره کرد. وی ضمن تبیین این تاکتیک ادامه داد، در تصور مجاهدین پاسخ به معضل سرنگونی تنها از طریق تاسیس این ارتش در مواجهه با ارتش ایران و القای این توهم بود که در توازن نیرویی میان مجاهدین و جمهوری اسلامی یک نفر ما برابر صدنفر از طرف آنهاست و به این ترتیب یک ارتش صدهزار نفری دشمن معادل یک ارتش هزار نفری از ما است که به تدریج و با فتح یک به یک شهرها امر سرنگونی محقق خواهد شد. وی در این رابطه به طرح شعارهای عوام فریبانه رجوی اشاره کرد و در خصوص مزدوری مجاهدین برای ارتش عراق گفت:
"در شرایط جنگی وقتی اپوزیسیون یعنی رجوی می گوید ما علیه جنگ ایران و عراق وارد جنگ می شویم، معنی اش این است که او رویش نمی شود بگوید ما در کنار ارتش عراق و دشمن و در مقابل ایران وارد جنگ می شویم. به همین دلیل هم وقتی سخن از ارتش ایران می شود به تمامی با تعبیر پاسدار و بسیجی از انها یاد می کند تا به نوعی جنگ را کاملا متفاوت و غیر ملی تعریف کند. در چنین شرایطی کار کردن با همه توان و امکانات برای کشور متجاوز یعنی عراق گم می شود و قبح آن شکسته می شود.
شاهسوندی در آخرین بخش اظهارات خود پروسه جدایی اش از سازمان مجاهدین را مورد بازخوانی و تصریح کرد این امر در مقاطع مختلف و با مشاهده عملکرد سازمان در سرفصل های مختلف شکل گرفت و تشدید شد، اما بطور مشخص پس از وقوع انقلاب ایدئولوژیک و تماشای فیلم محاکمه علی زرکش مادی و عینی شد. وی همچنین با تاکید مجدد حول تصمیمات و اقداماتش در زمان وقوع انقلاب ایدئولوژیک بر این موضوع تاکید کرد که او در زمان وقوع انقلاب بخشی از ابهامات و تردیدهایش درباره رجوی رفع شده بود. اما پس از انتقال به عراق و مشاهده فیلم محاکمه زرکش و برخورد رجوی با او تصمیم به خروج از سازمان گرفته و با ارسال نامه ای به رجوی تصمیم خود را به اطلاع او رسانده است. او بخشی از نامه اش به رجوی را به این شرح قرائت کرد:
"داستان ما بسان داستان آن دریانورد پیری می ماند که در جستجوی گنج حقیقت رنج هفت دریا را به خود خرید و در طوفانها و ناملایمات گوناگون سفر کرد. اما اکنون در پایان سال های طولانی نبرد و مبارزه احساس می کند به نقطه اول خود رسیده است در حالی که هیچ حقیقتی وجود ندارد."
شاهسوندی تاکید کرد رجوی پس از دریافت این نامه شخصا با او تماس می گیرد و با طرح حرف های کلیشه ای و از جمله تاکید بر روی خون شهدا و مسائلی از این دست تلاش دارد ضمن دلجویی مانع خروج او از سازمان بشود. شاهسوندی قرار است ضمن ادامه پروسه جدایی از سازمان، در ادامه سرفصل عملیات فروغ جاویدان و حضورش در این عملیات را تشریح کند.