هادی جان سلام. امیدوارم حالت خوب باشد و هنوز از آن عشق و علاقه ات به ایران و سمنان و خانواده چیزی باقی مانده باشد.
ما اینجا حالمان خوب است. من پس از سالها کار و تلاش و خدمت اکنون بازنشسته شده ام و در باغ سرگرم هستم . اما باور کن هیچگاه از خاطر ما دور نمیشوی و همواره به فکر بازگشت تو هستم و همیشه به این فکر می کنم که تو با اینکه اهل فکر و منطق بودی حال برای اینکه عمر خود را به بطالت و پوچی در این تشکیلات فرقه ای بگذرانی، چگونه و با چه منطقی خودت را قانع میکنی؟!
آیا پس از سالها عمر تلف کردن بیهوده، وقت آن نرسیده که کمی فکر کنی و با آن جسارتی که قبلا در تو سراغ داشتم تصمیم بگیری و از این زندان خودت را رها کنی؟
حتی اگر ایران نمیایی، لااقل خودت آزادانه برای آینده ات تصمیم بگیر و هرکجا که دوست داری خارج از این زندان مجاهدین زندگی کن تا بتوانیم آزادانه و براحتی هروقت اراده کردیم با هم ارتباط بگیریم.
قبلا که اینجا بودی خیلی به آینده ات امیدوار بودیم اما نمیدانم چطور و با چه انگیزه ای در این راه افتادی.
در هرحال هنوز هم زمان برای تصمیم گیری وجود دارد و ما بی صبرانه منتظر خبرهای خوب از طرف شما هستیم. امیدوارم روزی به همین زودی ها خبر رهایی شما از این تشکیلات جهنمی را بشنوم و بتوانم آزادانه صدایت را بشنوم و تصویرت را ببینم.
به امید آنروز
شما را به خدا میسپارم