اسم سید محمد سادات دربندی ( کاک عادل ) به حق در لیست دادگاه رسیدگی به پرونده جنایات سرکردگان فرقه رجوی قرار گرفته است. چرا که او از جمله افراد سرسپرده رجوی است که اتفاقا از روی فهم و آگاهی در تمامی جنایات رجوی شریک بوده است. او بسیار بی رحم و خشن بود و کسی خنده روی لبان او ندید و به همین خاطر خیلی از اعضا به او لقب دیوانه داده بودند. اتفاقا رجوی او را به دلیل همین خصوصیتی که داشت در دوره ای مسئول سیستم قضایی فرقه کرد تا با افراد مسئله دار برخورد کند .
در سال 76 من در یگان 15 از مرکز 16 برای مدتی به عنوان فرمانده دسته بودم. در همین سال زنی بنام فریبا فروغی که رده عضو و توپچی زرهی نفر بر پی ام وی وان بود و او را به عنوان فرمانده یگان ما منصوب کردند. دلیل انتخابش نه کفایتش در امور بلکه استعدادش در چاپلوسی بود. روزی یکی از نفرات من بیمار شد و من به او اجازه دادم استراحت کند تا سلامتش را به دست بیاورد. وقتی فریبا فروغی فهمید از من سئوال کرد چرا فلانی برای کار نیآمده ؟ من گفتم بیمار بود و نتوانست بیآید و اجازه دادم استراحت کند که به یکباره او عصبانی شد و به من توهین کرد و هر آنچه لایق خود و رهبرش بود نثار من کرد، من هم بشدت عصبانی شدم و بر سرش داد زدم و به او گفتم حق توهین کردن نداری و اتاق کارش را ترک کردم. او موضوع دعوای ما را به مسئول بالاتر خود گزارش کرد.
فردای آن روز فاطمه غلامی معاون فرمانده مرکز که از جمله زنان خشن و تندخوی فرقه بود مرا صدا زد و گفت برادر عادل آمده و با تو صحبتی دارد.
وقتی وارد اتاقی که عادل در آن نشسته بود شدم، ابتدا سلام کردم که وی جوابم را نداد. به جای ج واب سلام بلافاصله با چهره غضب آلود و خشن گفت: بیا اینجا بنشین و بی مقدمه بر سرم فریاد زد فلان فلان شده غلط کردی با خواهر مسئول دعوا کردی، مگر برادر نگفته همه باید تمام و کمال هژمونی خواهران را بپذیرند. تو کی هستی که بخواهی جلوی خط و خطوط سازمان بایستی؟ در ادامه کلی فحش و توهین نثارم کرد. من به او گفتم برادر عادل اصلا خبر داری جریان چیه؟ من سر موضع کار با مسئولم حرف داشتم چه ربطی به پذیرش مسئله انقلاب و هژمونی دارد؟! وی جواب داد خفه شو، همین که من گفتم. تو قوانین انقلاب ایدئولوژیک سازمان را نقض کردی، من می توانم الان برایت گزارش بنویسم که تو نافرمان هستی و قصد تجاوز به خواهر مسئول را داشتی! به همین دلیل در دادگاه سازمان محاکمه ات می کنم و خودت می دانی که در آنجا چه بلایی بر سرت می آوریم و بدنبال آن کلی حرف های زشت به من زد و تهمت های ناروا که لایق خود و رهبرش بود را به من نسبت داد و گفت اگر الان تعهد ننویسی که هژمونی پذیر باشی تو را تحویل سیستم قضایی سازمان می دهم .
من وقتی دیدم او اصلا اهل منطق نیست و بنا به دستور رجوی نمی خواهد واقعیت ها را بپذیرند ترسیدم و به همین خاطر تعهد دادم که دیگر با خواهر مسئول بحث نکنم و به قول خودشان هژمونی پذیر باشم! هرچند از ته دلم قبول نداشتم ولی مجبور بودم .
این شخص بدلیل خشن بودنش از سوی رجوی بعنوان قاضی در سیستم قضایی فرقه منصوب شده بود و با بی رحمی تمام دستور شکنجه نفرات مسئله دار و خواهان جدایی را صادر می کرد وحتی خود در شکنجه کردن آنها شرکت می کرد .
حمید دهدار حسنی