کمیسیون امنیت شورای ملی مقاومت در بیانیه ای پرتناقض و فریبکارانه به “برگزاری دادگاه غیابی سران مجاهدین” و نمایش فیلم “سرهنگ ثریا” اشاره کرده و آنگاه به سراغ روشنگری چهارتن از “کودک سربازان” سابق تشکیلات رجوی در فیلم مستند “کودکان کمپ اشرف” رفته و با ادبیاتی نازل (که مسعود و مهوش سپهری در مناسبات مجاهدین رواج دادند)، آنان را متهم به مزدوری کرده است… کودکان معصومی که ناخواسته و نادانسته بدست والدین خود به درون مناسبات ضدانسانی مجاهدین کشیده شده بودند و رجوی از آنان به عنوان “نسل رها” و “گوهران بی بدیل” یاد می کرد، به محض جداشدن از فرقه و افشای مناسبات ظالمانه مجاهدین، بناگاه تبدیل به “بچه مزدور” شده اند و از آنها طلبکاری می شود که زمانی “توسط مجاهدین با هزینه و زحمت بسیار زیاد از عراق به اروپا فرستاده شدند و اکنون در خدمت اطلاعات آخوندها به چریدن مشغولند”!… بله این ادبیات مفتضح و ضداخلاقی کسی است که از سال 1364 خود را در جایگاه ائمه و رهبر عقیدتی قرار داده و دهها هزار جوان و نوجوان را طی چهار دهه نابود و یا به قتلگاه فرستاده تا از خون آنان برای خود جایگاه ملکوتی بسازد و به قدرت برسد.
البته وحشت زوج رجوی از سخنان 4 جوان آزاد شده از اسارت در یک فیلم مستند، بدون دلیل نیست. تشکیلاتی که نیروهای خود را بر مبنای جهل و اجبار، در یک محدوده بسته اسیر نگه می دارد، و در بیرون از مناسبات، خود را یک سازمان انقلابی، دمکراتیک و پیشرفته جلوه می دهد، طبیعی است که از هرگونه افشاگری و آگاهیبخشی در هراس باشد، چون تمام ادعاهای پوشالی شان همچون کف روی آب کنار می رود و مردم با چهره واقعی آنان آشنا می شوند. عجب نیست که در این بیانیه از قربانیان حاضر در فیلم با عنوان “چهار مزدور بچه لو رفته یا افشا شده از قبیل امیر یغمایی” یاد کرده و نیمی از تماشاگران فیلم اکران شده را “سوئدی های بی اطلاع” خوانده اند. از مریم رجوی باید پرسید که آیا اروپایی هایی که چندین سال فریب دادی با اطلاع بودند؟ اگر جواب مثبت است چه نیازی به سخنرانی های تو داشتند؟ البته طبیعی است که در این برنامه سوئدی های بی اطلاع حضور داشته باشند، چون قرار است از سوی همین جوانان رها شده مطلع شوند که در مناسبات ضدانسانی شما چه گذشته است وگرنه مطلعین که نیازی به اطلاع رسانی ندارند.
اما این منت چیست که به دوش آن کودکان گذاشته ای؟ مگر آنها با خواست خود به عراق آمده بودند که هزینه اعزام آنها به خارج عراق در زمان جنگ کویت منتی بر آنها باشد؟ تو و مسعود والدینشان را با فریب به عراق کشاندید و کودکان را به گروگان گرفتید و عاقبت هم به بهانه جنگ کویت به اروپا فرستادید و برخی را تحویل افراد ناباب دادید که مورد تجاوز و سوء استفاده قرار گیرند و تبدیل به بردگان جنسی و اقتصادی شوند. شما اول باید پاسخ دهید که چرا آن کودکان را از مادر جدا کردید و بدست غریبه ها سپردید؟ ما که می دانیم جنگ بهانه ای برای جدایی والدین از یکدیگر شد. پس چرا به فریبکاری مشغول شده اید؟ مگر خودتان بعدها در نشست های انقلاب نگفتید که آن بچه ها برای ما معضل بودند چون والدین به بهانه دیدن بچه هایشان، با همدیگر رابطه می زدند و به همین خاطر بچه ها را به خارج فرستادید تا این شکاف را ببندید؟ مگر علت اصلی این نبود که با وجود بچه ها نمی توانستید طلاق اجباری را تکمیل کنید؟ پس چرا امروز بر سرشان منت می گذارید که بچه ها را با هزینه خود به خارج فرستادید تا زیر بمباران نباشند؟
ای شیاد، آیا پیش از جنگ کویت، بین ایران و عراق جنگ نبود و بمباران موشکی و هوایی انجام نمی گرفت؟ مگر بچه ها را به همان علت به پناهگاه و به زیرزمین پایگاه های “شفاهی، طباطبایی و جلالزاده” و سایر هتل های اجاره ای در کرکوک و بغداد منتقل نمی کردید؟ مگر در کنار مدرسه اشرف برایشان پناهگاه نساخته بودید؟ پس چرا از سال 1364 تا 1367 که جنگ بین ایران و عراق جریان داشت به یاد انتقال آنها نبودید و مدام کودکان بیشتری را بدست والدین شان به عراق منتقل می کردید؟ آیا فراموش کرده اید و آیا نیازی هست از برخی کودکان یاد کنم؟ واقعاً چرا پس از شروع مباحث “انقلاب ایدئولوژیک” که منجر به طلاق های اجباری شد به یاد انتقال کودکان به خارج افتادید و چرا دوباره بسیاری از آنها را در سال 1375 با فریب به عراق بازگرداندید تا مدتی بعد زیر فشارهای تشکیلاتی و روحی وادار به خودسوزی و خودکشی شوند؟ آیا آلان محمدی، یاسر اکبری نسب و مرجان اکبریان را از یاد برده اید که در مناسبات فرقه ای شما دست به خودکشی زدند؟ چرا آنها را از اروپا به عراق بردید تا خودکشی کنند؟
خانم رجوی، صادقانه بگویید چرا از بین این 4 کودک سربازِ سابق فقط از امیر یغمایی یاد کرده اید؟
بگذریم… آیا با مطرح کردن هزینه انتقال آنان، منت بر سر کودکان گذاشته اید و یا والدین؟ کودکان که با خواست خود به عراق نیامده بودند تا طلبکار آنها باشید، پس یقیناً باید از والدین شان طلبکاری کرده باشید. در اینصورت چرا چیزی در مورد فرزندان خودتان یعنی “مصطفی و اشرف” نگفتید؟ آیا آنها با هزینه شخصی خودتان به اروپا منتقل شده بودند و تحصیل می کردند؟ آیا جز این است که سازمان هزینه آنها را می پرداخت و شما سرمایه شخصی نداشتید و کل سرمایه های سازمان برآمده از رنج و خون و بدبختی افرادی بود که طی سالیان کشته شدند و یا همچنان مشغول بیگاری اند؟
آیا واقعاً طلبکار والدین آنها هستید و شرم نمی کنید؟ آیا هزینه کردن چند هزار یورو برای انتقال کودکان کسانی که تمام جان و هستی خود را بخاطر شما فدا کرده اند و همچنان بدون یک دلار حقوق مشغول بیگاری دادن در مناسبات هستند، منت گذاشتن دارد؟ کل پولی که برای هر کودک هزینه کردید، آیا بیشتر از حقوق یک کارمند اروپایی طی یکی دو ماه است که اینطور وقیحانه بر سر کسانی که سال ها برایتان بی دریغ و بی چشمداشت بیگاری دادند و جان خود را در این راه گذاشتند است؟ آیا مردم اروپا نباید بدانند که شما چقدر بیشرم و جنایتکار هستید؟
در بیانیه شورا به نکته متناقض دیگری هم اشاره شده و آن نام بردن از کودکان زباله گرد و کودکان غزه و اوکراین است و می گوید: “آنان به کلی از آنچه بر کودکان زبالهگرد و کارتنخواب در ایران میگذرد، یا آنچه بر سر کودکان غزه و اوکراین آمده، بیخبرند و…عاری از کمترین احساس انسانی هستند.”
شورای ملی مقاومت که طی سه ماه گذشته هیچ بیانیه ای در محکومیت کشتار 15000 کودک بدست صهیونیست ها انتشار نداده بود، بناگاه به یاد کودکان غزه و اوکراین افتاده و “کودک سربازان” سابق خود را متهم به بی خبری از اوضاع آنان می کند بدون اینکه اشاره ای به جنایت مریم و مسعود در حق کودکان مجاهد داشته باشد!
مریم بخوبی می داند که سرنوشت صدها کودک آواره و یتیم شده و یا به کشتارگاه اعزام شده مجاهدین، گویای فاجعه ای است که با شوهرش رقم زده است، اما برای گریز از پاسخگویی ناچار به هر یاوه سرایی و مغلطه گویی متوسل می شود. اگر کودکان غزه برای مریم کمترین ارزشی داشتند، طی سه ماه گذشته حداقل یک بیانیه علیه جنایت های اسرائیل بیرون داده بود، اما او هرگز چنین نمی کند چرا که کارفرمای صهیونیست تحمل انتقاد ندارد و بودجه ماهیانه ایشان را قطع می کند، همانطور که به صدام هم جرأت انتقاد نداشت و هرگز کشتار کودکان یمن بدست سعودی را هم محکوم نکرد. این ملکه ترور که امروز نگران کودکان کارتنخواب ایرانی است، همان کسی است که مدام آویزان پارلمانترهای غربی می شود تا بر شدت تحریم های ایران بیفزایند و آمار کودکان کارتنخواب را بالاتر ببرند و داروی کودکان پروانه ای را هم قطع کنند. بله، همنشینی با صهیونیست ها، این زن بیرحم را در جبهه کودک کش ها قرار داده است.
همانطور که در متن مشاهده می شود، کمیسیون “امنیت و ضدترویسم”!!! شورا، با بیشرمی از آقای مصطفی محمدی با عنوان مزدور و مأمور وزارت اطلاعات یاد کرده است. بر کسی پوشیده نیست که تنها گناه این انسان شریف نجات دختر خود از اسارت زوج رجوی بود و سال ها برای کمک به دختر خویش رنج و مشقت کشید و مورد اهانت و تهدید چماقداران رجوی قرار گرفت. کسانی که مستند “فیلمی ناتمام برای دخترم سمیه” را مشاهده کرده باشند، بخوبی می دانند که آقای محمدی تا وقتی که چهره واقعی رجوی ها را نشناخته و افشا نکرده بود، تا چه حد مورد احترام مجاهدین قرار داشت و براحتی می توانست از اروپا به قرارگاه اشرف برود و پذیرایی شود، اما همینکه کوچکترین نقدی به رجوی وارد کرد و خواهان نجات دخترش سمیه شد، شیطان سازی از او کلید خورد و چند بار هم مورد هجوم ناجوانمردانه چماقداران فرقه واقع شد. این خصلت یک فرقه خطرناک است که هرگز توان انتقاد شدن ندارند.
مجاهدین به گسیل نیرو علیه نمایش فیلم مستند “کودکان کمپ اشرف” بسنده نکرده اند، بلکه همزمان دست به دامان یک پیرمرد پا به گور که دوران بازنشستگی خود را با خدمت به مریم رجوی طی می کند شده اند تا برایشان پادویی کند و به خانم “کارینا لیندبرگ گلاوو” مسئول برگزاری جشنواره فیلم یوتبوری نامه بنویسد تا از پخش مستند جلوگیری کند!… تصور نمی کنم چنین حرکت عجیبی در کشورهای اروپایی سابقه داشته باشد، اما همین حرکت نشان می دهد که مریم تا چه حد دچار سردرگمی و وحشت شده که در یک کشور به اصطلاح دمکراتیک، حقیرانه از مسئولین جشنواره خواستار سانسور یک فیلم مستند است. باور کردنی نیست تشکیلاتی که داعیه سلطه ایدئولوژیک بر جهان داشت و مدام از سرنگونی نظام دم می زد، به چنین وضعیت اسفباری از حقارت و زبونی دچار شده باشد.
“آلخوا ویدال کوادراس” در ابتدای نامه خود ادعا کرده که حتی نمی داند محتوای این فیلم مستند چیست و فقط وقتی نام فیلم به گوش او می خورد، بناگاه چیزی در درون او طنین انداز می شود که حتماً کاسه ای زیر نیم کاسه است و در راه خدا به انجام وظیفه می پردازد: “خانم کارینا لیندبرگ گلاوو، اخیراً مطلع شدم که جشنواره فیلم یوتبوری قرار است فیلمی… را به نمایش بگذارد. من شخصاً با محتوای فیلم آشنا نیستم، اما اصطلاح “کودکان کمپ اشرف” بهطور قابل توجهی در من طنین میاندازد. این اصطلاح اغلب برای افترا به سازمان مجاهدین خلق ایران که یک گروه اپوزیسیون دموکراتیک برجسته علیه رژیم تئوکراتیک کنونی ایران است، استفاده میشود…”
مشخص نیست چرا قتل عام هزاران کودک فلسطینی نتوانسته وجدان به فنا رفته این شارلاتان را دچار شوک کند، اما نمایش یک فیلم مستند که در آن چند جوان قربانی شده روشنگری می کنند، بناگاه وجدان او را دچار نیش زدگی می کند… جهت یادآوری اشاره کنم که “کوادراس” سال ها پیش نایب رئیس پارلمان اروپا بود و همزمان برای مجاهدین نیز دلالی سیاسی می کرد، اما در چند سال گذشته که دوران بازنشستگی خود را طی می کند با تأسیس یک کمیته پوششی، هم به پولشویی مشغول است و هم برای مریم فعالیت سیاسی و تبلیغی می کند. وی در مهرماه 1387 در رأس یک هیئت به قرارگاه اشرف نیز سفر کرده بود. آلخوا در نامه خود با شارلاتان بازی تلاش کرده روشنگری “کودک سربازان” سابق فرقه رجوی را شیطان سازی از مجاهدین و بدنام کردن آنها جلوه دهد… البته از کسی که سال ها به مفتخوری با دلارهای کثیف عادت کرده انتظار نباید داشت که از حق دفاع کند و جانب انصاف نگه دارد. همین شخص چند ماه قبل در یک سناریوی از قبل برنامه ریزی شده، ادعا کرد که جمهوری اسلامی دست به ترور وی زده است.
با همه این نمایش های رقت انگیز و گسیل های وحشت آفرین و حقیرانه، باید از سران مجاهدین پرسید که چه چیزی شما را اینهمه به وحشت افکنده؟ مگر در آستانه بهار 1369 که سرآغاز فروپاشی شوروی بود، ادعا نمی کردید ایدئولوژی هایی در حال افول و “ایدئولوژی خواهر مریم” در حال طلوع است؟ مگر با شروع مباحث “انقلاب ایدئولوژیک مریم” ادعا نداشتید که بزودی این انقلاب سراسر جهان را در خواهد نوردید و همه را از اسارت نجات خواهد داد؟ پس چرا طی 34 سال گذشته نه تنها چنین انقلابی رخ نداد، که حتی صاحب علّه آن انقلاب یعنی مریم جرأت ندارد کلامی از آن بگوید؟ چرا در تمام سخنرانی های وی اثری از آن دیده نمی شود و در برنامه وی هم برعکس آنچه در تئوری انقلاب ایدئولوژیک می گفت، بحث بر سر “بازار آزاد” و حل شدن در بورژوازی غربی است؟ چرا امروز بجای داعیه جهانی شدن انقلاب مریم، مبارزه با چند کودک سرباز و جلوگیری از پخش یک فیلم مستند در دستور قرار گرفته و چرا اینقدر تلاش دارید بگویید که هیچگاه کودک سربازان را به کار نگرفته اید در حالیکه تاریخچه شما پر از کودکان و نوجوانانی است که بدست شما به اقدامات خشونت آمیز و تروریستی کشیده شده و کشته شدند؟ آیا انکار می کنید که کودکان و نوجوانان زیر 18 سال را به نبردهای مسلحانه و تروریستی کشیده اید؟ آیا بخش مهمی از میلیشیای مجاهد را همان ها تشکیل نمی دادند؟ آنها را به چه نقطه ای رساندید؟ اگر فراموش کرده اید در اشرف با کودکان و نوجوانان چه کار کردید، بگذارید به گذشته های دورتر برویم. آیا به لیست 12 هزار نفره منتشر شده در دهه 60 نگاهی انداخته اید؟ نگاهی دوباره به آن بیندازید تا انبوهی نوجوان کشته شده را در آن بیابید که بدستور مسعود به جنگ مسلحانه و تروریستی کشیده شدند و قربانی سیاست جنایتکارانه او برای رسیدن به قدرت گشتند.
آیا فاطمه مصباح را بیاد دارید که در 13 سالگی کشته شد؟ او را از 11 سالگی به تشکیلات برده بودید. چرا یک کودک 11 ساله را از مدرسه به فعالیت و درگیری های خیابانی کشیدید؟
محمود غلامی و مصطفی ذاکری که در 16-17 سالگی کشته شدند را از چه سنی به کارهای خطرناک وادار کرده بودید؟
دوستان خودم “محسن قناعت پیشه، حمید نقی زاده، ساسان خوشبویی” در 16 و 17 سالگی حین درگیری کشته شدند. آنها از سال 1358 یعنی در 14-15 سالگی به سازمان پیوسته بودند. خودم از 14 سالگی وارد تشکیلات شدم. 15 ساله بودم که به ما گفتید درگیری هایی خواهیم داشت که ممکن است شهید هم بدهیم، پس آماده باشید… آیا آماده کردن نوجوانان 14-15 ساله برای اقدامات خشونت بار و کشته سازی، از نگاه شما یک اقدام قانونی است و کودک سربازی به حساب نمی آید؟
خانم رجوی، بخوبی می دانی که با گسیل چماقدار به جشنواره ها و سخنرانی ها نمی توان جلوی روشنگری را گرفت و کارنامه سیاه خود را سفیدسازی کرد. این کارهای زبونانه، شما را بیشتر رسوا می کند و از اعتبار می اندازد.
حامد صرافپور