حمایت از سازمان مجاهدین خلق؛ مشارکت در جنایت

سایت رسمی سازمان مجاهدین در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ مطلبی از بهرام رحمانی با عنوان “فیلم «بچه‌های اشرف»، فیلم «سرهنگ ثریا» و ارتباط آنها با جمهوری اسلامی” انتشار داده است. در این مطلب ۲۰۹۱ کلمه ای، فقط ۶۵ کلمه مرتبط با فیلم مستند “کودکان کمپ اشرف” می باشد: “فستیوال فیلم یوتبوری آغاز به کار کرده است و امسال میزبان فیلم «بچه‌های کمپ اشرف» است. این فیلم روایت ماجرای کودکانی است که توسط سازمان مجاهدین خلق در دهه نود میلادی به سوئد فرستاده شدند. … در سوئد هم، همان‌طور که در بالا اشاره شد سفارت جمهوری اسلامی ایران در پشت از جمله انجمن نجات و جشنواره فیلم‌های یوتبوری، قرار دارد و آنها را لانسه می‌کند.”

پرسش

در حالی که بهرام رحمانی فیلم را ندیده است و در نوشته اش چیزی در نقد محتوای فیلم، که یک فیلم مستند می باشد، ننوشته است، به چه دلیل این فیلم را به جمهوری اسلامی منتسب می کند؟
رحمانی در جائی، در مقاله اش و در دفاع از سازمان مجاهدین خلق می نویسد: “… انتقاد با تهمت و افترا و دروغ و ترور یکسان نیست و زمین تا آسمان تفاوت بین آنها وجود دارد…”
وقتی رحمانی می داند که “انتقاد با تهمت و افترا و دروغ و ترور یکسان نیست …” چرا بدون ارائه هیچ دلیل و مدرکی به این فیلم، و در نتیجه به شخصیت های فیلم، کارگردان، تهیه کننده و به مدیران جشنواره گوتبرگ اتهام می زند؟

مشارکت در جنایت

کودکانی که به دستور رهبری سازمان مجاهدین از پدر و مادر جدا و به کشورهای دیگر فرستاده شدند بین ۷۰۰ تا ۹۰۰ نفر برآورد می شوند. دهها نفر از آنان بعدا با فریبکاری از سوی سازمان مجاهدین به عراق برگردانده و به سربازی درآمدند. از سرنوشت بسیاری از آن کودکان اطلاعی در دست نیست و سازمان مجاهدین نیز تا کنون گزارشی در مورد آنها انتشار نداده است. اما مشخص است که تعدادی خودکشی کرده، تعدادی در خانه های هواداران سازمان مجاهدین یا دیگر افرادی که این کودکان را نگهداری می کردند مورد خشونت جسمی و تجاوز قرار گرفته اند. بسیاری از آن کودکان آسیب های شدید روحی – روانی دیده و هنوز هم از پیامدهای تراومائی که با آن درگیر هستند، رنج می برند. اینها یعنی جنایت! چهار نفری که در این فیلم مستند سرنوشت آنها روایت شده، شاهدان زنده یک جنایت مستمر هستند. یک جنایت ادامه دار که رهبری سازمان مجاهدین و مسئولین آن سه دهه در تلاش برای انکار یا توجیه آن بوده و بهرام رحمانی نیز اینک در کنار آنها قرار گرفته است.

به بهرام رحمانی باید یادآوری کرد: تلاش آگاهانه برای کم اهمیت کردن یک جنایت یا توجیه آن، یعنی مشارکت در جنایت! بجای آنکه دستان خونین جنایتکاران را بشوئید، در کنار قربانیان و دادخواهان باشید!

(منظور از جنایت، همه مواردی است که در قوانین جزائی کشورهای آزاد می تواند با تعقیب کیفری همراه باشد. در مورد سازمان مجاهدین: نابودی بنیاد خانواده، جدا کردن کودکان از پدر و مادرشان از بچه شیرخواره گرفته تا نوجوانان ۱۳- ۱۴ ساله، انتقال غیر قانونی کودکان از عراق و ورود غیر قانونی آنان به کشورهای مختلف که می توانست جان آنها را به خطر بیاندازد، تلاش برای جدا کردن خواهران و برادران تنی از همدیگر برای واگذار کردن آنها به افرادی که قرار بود آنها را در کشورهای دیگر نگهداری کنند، قطع رابطه کودکان با پدر و مادرانشان و برعکس برای مدت های طولانی، نگهداری بخشی از کودکان بطور غیر قانونی در برخی از کشورهای اروپائی در منازل یا خوابگاه های دسته جمعی و محروم کردن آنها از حقوق قانونی شان، کلاهبرداری سیستماتیک در گرفتن پول به نام بخش دیگری از کودکان از اداره های دولتی و خرج نکردن این پول برای کودکان، اِعمال خشونت جسمی و جنسی در خوابگاه های دسته جمعی که برخی از کودکان در آنجا نگهداری می شدند توسط افرادی که از سوی سازمان مجاهدین برای نگهداری کودکان گمارده شده بودند و نیز در خانه برخی از هواداران مجاهدین، برخی از آن کودکان دچار ضربه های روحی شده – اقدام به خودکشی کرده یا هنوز از آسیب های روحی رنج می برند، شستشوی فکری و آموزش های ایدئولوژیک در مورد کودکانی که در خوابگاه های دسته جمعی مجاهدین نگهداری می شدند با محوریت پرستش مسعود و مریم رجوی، در سال های بعد انتقال غیر قانونی بخشی از کودکان بدون اطلاع پلیس یا اداره های دولتی از کشورهای اروپائی به عراق با وعده دیدن پدر و مادر و به سربازگیری اجباری درآوردن آنان در ارتش آزادیبخش مجاهدین- برخی از همین کودک سربازان بعدا در درگیری های مختلف کشته شدند و در مورد چند نفر نیز از چگونگی مرگ یا خودکشی آنها اطلاعی در دست نیست- بسیاری از این موارد برای سال های طولانی و بطور سیستماتیک انجام شده است و آشکارا نقض قوانین کشورهای محل سکونت آن کودکان بوده است. کودک سربازان سابق مجاهدین و کودکانی که از سازمان مجاهدین از پدر و مادرشان جدا شده بودند چنین مواردی را شخصا تجربه کرده یا شاهد آن بوده اند. آنها در خاطرات یا در مصاحبه با رسانه های کشورهای آزاد یا در فیلم مستند از این تحربه های دردناک سخن می گویند. افرادی که از سازمان مجاهدین در ارتباط با این کارها حمایت کرده و مانع از حقیقت یابی شده و بر سر راه آزادی بیان این کودکانِ سابق مانع تراشی می کنند، می توانند اگرنه به لحاظ حقوقی، اما به لحاظ اخلاقی شریک جنایت سازمان مجاهدین تلقی شوند.)

هراس سازمان مجاهدین از چیست؟

رهبری سازمان مجاهدین برای آنکه موضوع کودک سربازان سابق و کودکانی که آنها را از خانواده هایشان جدا کرده به یک موضوع حقوقی- کیفری در کشورهای اروپائی تبدیل نشده و بر علیه آنها اعلام جرم نشود، دستگاه تبلیغاتی خود را به کار گرفته تا با سر و صدا و اتهام زنی، مانع از عمومی شدن این موضوع در نزد افکار عمومی در کشورهای اروپائی شود. از همین روست که تلاش می کند جلوی نمایش فیلم مستند “کودکان کمپ اشرف” یا مصاحبه هائی که رسانه های مختلف با این کودکان سابق انجام می دهند را بگیرد.
سازمان مجاهدین هراس دارد که با آگاه شدن مردم در کشورهای آزاد در اروپا و آمریکای شمالی، سیاستمدارانی که از این سازمان حمایت می کنند خودشان را عقب بکشند و زمینه های پیگرد حقوقی رهبران سازمان مجاهدین و دیگر افرادی که در سه دهه گذشته در زمینه های غیر قانونی مرتبط با کودکان در سازمان مجاهدین فعال بوده اند، فراهم شود. در ترس از چنین احتمالی، سازمان مجاهدین تلاش می کند از یکطرف با سر و صدا و جار و جنجال، خاک به چشم مردم بپاشد، از طرف دیگر سعی می کند با اتهام زنی و ترور شخصیت، شاهدین دیگری که می توانند در این مورد حرف زده یا در صورت لزوم در دادگاه حاضر شوند را بترساند.
اشتباه رهبری سازمان مجاهدین و کسانی که به این سازمان در این مورد یاری می رسانند این است که نمی دانند اگر یک پروسه حقوقی در یکی از کشورهای اروپائی در مورد کودک سربازان و کودکانی که این سازمان آنها را از پدر و مادرشان جدا کرده بود استارت بخورد، فعالیت های تبلیغی و فریبکارانه این سازمان تاثیری بر روی دادستان یا قاضی و دادگاه نخواهد داشت…
روشن است که انگیزه سازمان مجاهدین از این تلاش ها چیست، اما پرسش از بهرام رحمانی آن است که او در حمایت از رهبری سازمان مجاهدین و توجیه جنایتش چه انگیزه ای دارد؟

***
کودک سربازان سابق در سازمان مجاهدین و کودکانی که این سازمان از پدر و مادرشان جدا کرد، حق دارند به هر شکلی که مایلند آزادانه بنویسند، سخنرانی کرده، مصاحبه کنند یا سرنوشت خود را در فیلم به تصویر بکشند. هر وجدان آگاهی وظیفه دارد تا در مسیر حقیقت یابی و دادخواهی، این کودکان سابق را حمایت کند. روشن شدن حقیقت و به پاسخگوئی کشاندن رهبران سازمان مجاهدین و همه عاملین یا حامیان او در این جنایت، از یک طرف مرهمی است بر درد همه آسیب دیدگان این جنایت و از طرف دیگر دادخواهی در این زمینه کمک می کند تا مردم ایران با ماهیت واقعی سازمان مجاهدین هرچه دقیق تر آشنا شده و ایرانِ آزاد فردا در برابر تهدیدات این سازمان و حامیان و هم پیمانانش بهتر آماده باشد.

حنیف حیدرنژاد

خروج از نسخه موبایل