بهزاد علیشاهی و دومطلب دیگر از شهابه و نیلوفر، وبلاگ حسن زبل، اول دسامبر 2007
زنان فراموش شده
نیلوفر
من شعر شیرین و پر از ادب زری خانم از دنیا بی خبر را خواندم نمک به زخمهایم پاشید.زنان اسیر شده در اشرف همگی از باشرفترین و مقیدترین زنانمان یودند که به جرم همین آبرو و شرفشان در دام این فرقه کثیف گرفتار شدند. یک زن مقید میتواند حال و روز این عزیزان را درک کند. شما میگویید که این زنان مدافع حق اون زن ایرانی هستند که توی خیابون به خاطر حجاب آنچنانی و چنان آرایش غلیظی بهش تذکر میدن.یا جلوی رابطه های آنچنانی دختر وپسرها رو به صورت پنهان از پدر یا مادر توی پارکها و یا خونه ها میگیرند.آنهم دختران کم سن و سالی که پیامد این کارها بجز بی آبرویی و پشیمونی برای خودشون و متضرر شدن صرفا دختران و زنان و سود جویی از آنها نیست. البته من خودم با شیوه های حکوت ایران و نحوه برخورد با چنین افرادی مخالفم. هرکس باید آزاد باشد ولی باید یک دختر کم و سن وسال با شیوه های درست آموزشی وتربیتی بتواند آزادانه در جامعه باشد که چنین متضرر و بی آبرو نشود. اما شما رهبران اسارتگاه اشرف مگر با زنان عزیز ما اونهم بهترین دختران ایران ما که از روی شرافتشان وبه قول آقا وحید…… شعارهای پر طمطراق جامعه بی طبقه توحیدی- قسط و عدالت و غیره…به دام شما افتادند چه میکنید. شما همه آرزو ها و جوانی این عزیزان را نقش بر آب کردید و این گلهای معطر و پاک مارو پر پر کردید و بیچاره به مادر این عزیزان که همیشه داغدار هستند و خون گریه میکنند و همیشه برای رهبران اشرف که جگر گوشه هاشان را به دام انداختند آه و نفرین دارند. بهترین و پاکترین و محترمترین دخترانی که عزیزان پدر و مادر و حتی فامیل بودند این چنین در دام شما اسیرند،آنها زنانی نبوده ونیستند که مثل مریم لاابالی و بالهوس و دار و دسته اش باشند که آرزویشان این بوده با پول خون جوانان وطن به خودشون رنگ و لعاب بدهند و مرتب کت و دامن برق دار بپو شند و جراحی پلاستیک کنند. اما اما ای از خدا بی خبران بدانید آنها هم زن هستند و زمانی دخترانی نوجوان و نوشکفته با همه احساسات زنانه که به دام شما افتادند. شما که این همه دم از آزادی میزنید و اعتراض دارید که چرا در ایران معترض دخترانی میشوند که با چنان لباسهای تنگ و آرایش انچنانی بیرون میایند. و شما که خودتون همش توی رنگ و لعاب و آرایش و لباسهای آنچنانی با آنهمه هزینه که از مال مردم هست غرق هستید آیا شما نمیدانید این زنان اسیر اشرف هم مثل هرزن دیگری دوست داشتند که زنانه زندگی کنند و لباس بپوشند و حتی یکبار لاکی به ناخن بزنند.بخدا انها هم زن هستند. انها هم میخواستند به اختیار خود همسر انتخاب کنند و تشکیل زندگی بدهند.اما از روی حجب و حیایی که داشتند این را دادنزدند. اما ای داد که کسی نمیداند این اسیران عزیز حتی نمیتوانند موهای ابروی خودشون را بر دارند و گاهی به اندازه یک مرد ریش و سبیل دارند و نمیتوانند اصلاح کنند. کاری که مخصوص هر زنی در دورترترین روستاها است اما این زنان فهیم از آن محرومند. من هم با حجاب اجباری مخالفم م میگویم باید در ایران خانمها اجازه داشته باشنید به میل خود بی حجاب یا با حجاب باشند و اما اما کسی نمیداند که در اشرف راه عبوری خانم های اشرف که همگی حجاب اجباری دارند از مردان جداست. کسی نمیداند که زنان اشرف باید لباس مردانه بدون وجود لباسهای زیر مخصوص زنان بپوشند که اندامی شبیه مرد پیدا کنند. و بدتر از همه زمانی همین نوگلان تازه شکفته را به اجبار و به خاطر اهداف شوم و کثیف خود بی چون و چرا به ازدواج هرکس میخواستند در میاوردند و مدتی بعد به هر دلیلی که حتی نیازی به توضیح هم نبود و فقط اسمش مصلحت تشکیلاتی بود او را به فرد دیگری شوهر میدادند.و بعد هم امر به طلاق میکردند.نمونه روشنش دختر نوجوان…ساله را به عقد بابا بزرگش که خودش زنش را به رهبری تقدیم کرده بود جایزه دادند.و کسی نمیداند که این عزیزان اسیر هم در بند اشرف اسیرند و هم در بند حجب و حیا و شرافت خود.آنها دیگر راه برگشتی ندارند. این زنان نجیب برایشان دشوار و حتی نشدنی است که به خانواده خود باز گردند و بگویند بله آن دختر عزیز دردانه و نجیب شما که البته هنوز هم نجابت و شرف و آبروی خود را حفظ کرده مجبور شد در اسارتگاه اشرف سه بار ازدواج اجباری کند و سه بار طلاق اجباری و الان هم اجبارا شوهری ندارد و طلاق گرفته و احتمالا اگه بچه ای هم دارد که نمیداند رهبران فرقه آنها را به کجا و کدوم خانواده داده اند که برای اسارتگاه اشرف تربیتشون کنند و بچه های خود را نمیشناسند. و چطور برگردد و برای خانواده توضیح بدهد که همه اینها با زور و اجبار بوده. آخه درذهن هیچکس اینهمه زور و اجبار نمیگنجد.
از من دفاع نکن*
شهابه
من مدتی با مجاهدین سر کرده ام و آن ایام از تلخترین ایام زندگی من بوده، باور کنید در هیچ کجای دنیا اینقدر چشم به دنبال یک زن نیست که در اشرف هست، لابد مسئولین سازمان هم این را تائید میکنند وگرنه نیازی به آنهمه ضوابط شداد وغلاظ برای زنان نبود، نشستن ضابطه و فرم خاصی داشت،حرف زدن و راه رفتن و بیرون آمدن و خلاصه هرکاری ضابطه و قانونی داشت که مبادا اتفاقی که محتمل بود بیفتند و این اتفاقات هرچند وقت یکبار میافتاد که موضوع نشست های مطول میشد.این از بدنه و افراد پایین که ما بودیم و مدام در تهدید سوءاستفاده جنسی از طرف برادارن هم سطح خود و به طریق دیگری از طرف برادران مسئول و رده بالا به شکل دیگری آنها به ظاهر رعایت میکردند اما یا با درخواست تشکیلاتی و یا به شکل دیگری به دنبال سوءاستفاده بودند و خود مسعود رجوی هم عملا تمام هم و غمش بعد از انقلاب ایدئولوژیک این شده بود و مریم رجوی در این زمینه برایش راه باز میکرد؛در سازمان همه چیز رنگ سوءاستفاده از زن را داشت زنان بر اساس شکل مسئولیت میگرفتند بدشکل ها البته به تشخیص رهبری و با سلیقه مریم میشدند فرمانده برادران پایین و خوشگل ها میشدند مسئول دفتر و یا در ستاد و کاری در رابطه با مسئولین بالا میگرفتند زنان تا مرحله عملیات فروغ چند بار به زور و ضرب تشکیلاتی ازدواج کردند و طلاق داده شدند بعد از فروغ هم هرکس که شوهرش کشته شده بود بلافاصله باید ازدواج میکرد.و در نشست های انقلاب شوهران زنانشان را عفریته و عجوزه صدا میزدند و زنان هم در نشست همدیگر را فاحشه و روسپی خطاب میکردند و حالا که گند کار در آمده و خود این زنان در مصاحبه با آمریکایی ها حقایق را گفته اند زری اصفهانی با فحاشی و تهمت میخواهد از آنها دفاع کند لازم نیست خانم اصفهانی از زنان اشرف و از ما که سازمان بر ما ستم کرده دفاع نکن تو از خودت دفاع کن که شده ای قداره بند و زری خانم یک تشکیلات و فرقه ضاله و خطرناک که همه چیز از زن و مرد و شاعر و عارف برایش وسیله است.
*اشاره به مطلب زری اصفهانی با عنوان “دفاع از تو کار من نیست رفیق” که رکیک ترین الفاظ را در آن علیه خبرنگاران بکار گرفته است.